سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ فاطمه صمدزاده: شمسالدین محمد تبریزی، معروف به شمس تبریزی، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای عرفانی و ادبیات فارسی در قرن هفتم هجری است. او به دلیل رابطهٔ عمیق و تأثیرگذار خود با مولانا جلالالدین رومی شهرت دارد. نقش شمس در تحول و شکوفایی مولانا و در نتیجه، آثار مولوی، بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. ملاقات شمس با مولانا، نقطه عطفی در زندگی و آثار مولانا محسوب میشود. پس از ملاقات با شمس، مولوی به سبک جدیدی از شعر و عرفان روی آورد و دیوان شمس، شاهکار مولانا، پس از این ملاقات به وجود آمد. تأثیر شمس بر مولانا بسیار عمیق و انقلابی بوده است. اگرچه شمس تبریزی آثار مستقیمی از خود به جای نگذاشته است، تأثیر او بر عرفان و ادبیات فارسی از طریق آثار مولانا و تأثیر او بر مولانا بسیار مهم و قابل توجه است.
شمس تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال «انسانیت» است و مظهر کمال «عشق» و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه «انسانیت» کاملتر باشد «عشق» از کمال بیشتری برخوردار است، زیرا عشق امانتِ الاهی است که تنها به انسان سپرده شده است.
مقبره شمس تبریزی در شهر خوی واقع شده است. شمس تبریزی یکی از عارفان و شاعران بزرگ قرن هفتم هجری قمری است که به دلیل ارتباط نزدیکش با مولانا جلال الدین محمد بلخی، شناخته شده است.شمس تبریزی در شهر خوی به خاک سپرده شده است. آرامگاه او در این شهر واقع شده و یکی از جاذبههای مهم گردشگری و فرهنگی منطقه محسوب میشود. این آرامگاه مورد احترام بسیاری از مردم و دوستداران عرفان و ادبیات است.
این هفته مقبره شمس تبریزی در خوی میزبان مهمان مختلف کشوری و استانی بوده است که همه بر اتمام و تکمیل پروژه مقبره شمس تبریزی تاکید داشتند.
رضا مسرور، دبیر شورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی، که ۶ بهمن ماه مهمان مردم شهرستان خوی بوده است و در بازید از مقبره شمس تبریزی در خوی گفت: مقبره شمس تبریزی در خوی ظرفیتی عظیم برای توسعه گردشگری است بطوریکه گردشگران و عاشقان فرهنگ و هنر عرفانی و متعالی ایران اسلامی را از سراسر جهان بسوی خود میکشاند.
وی افزود: باید تلاش شود مجتمع فرهنگی هنری شمس در اسرع وقت تکمیل شود و با وزیر میراث فرهنگی هم در این زمینه مفصلاً صحبت خواهم کرد.
مسرور ادامه داد: امروز گردشگری بهترین و پر سودترین صنعت است که در صورتیکه به شیوه مطلوب معرفی شود میتواند با حضور خیل گردشگران اقتصاد کشور را متحول کند.
راهاندازی مجموعه فرهنگی و هنری مقبره شمس تبریزی؛ زمینه حضور گردشگران از سراسر جهان
رضارحمانی، استاندار آذربایجانغربی، نیز در بازدید از مقبره شمس تبریزی در خوی گفت: مجتمع فرهنگی و هنری مقبره شمس تبریزی در اسرع زمان با شکوه هر چه فراوان تکمیل و در اختیار علاقمندان فرهنگ و هنر و ادبیات و عرفان ایران اسلامی از سراسر جهان قرار گیرد.
وی با بیان اینکه با تکمیل و راه اندازی مجموعه فرهنگی و هنری مقبره شمس تبریزی میتوانیم زمینه حضور گردشگران از سراسر جهان را دراستان و خوی فراهم کنیم، تصریح کرد: شهر قونیه توانسته با مولانا که شاگرد و مرید شمس تبریزی است، جهانی شود.
عادل نجف زاده، نماینده مردم خوی و چایپاره در مجلس نیز در این بازدید از اختصاص ۳۰۰ میلیارد ریال برای تکمیل بارگاه شمس خبر داد و گفت: تمام تلاش مان را برای تکمیل این مجموعه بکار گرفته ایم و از مسئولین استانی و کشوری تقاضا داریم دراین راه و این کار همکاری لازم را داشته باشند.
شمس مردی دیرجوش، تنگحوصله و بیاعتنا به تمام موازینِ حاکم بر عُرف و عادتهای زمان بوده است: خود غریبی در جهان چون شمس کو؟ از آن مردانی که خشت زیر سر و بر تارَک هفتاختر پای دارند و داوریِ خلق جهان را، به پشیزی نمیگیرند. نگاه شمس به مسائلِ عصر، در حوزه دین و اخلاق و تصوّف، نگاهی است بیرحم و تند و بیپروا. بسیاری از بزرگانِ عصر را به هیچ نمیگرفته است. گاه مردمانی گمنام را – با همه خروجی که از معیارهای اخلاقی و دینیِ عصر داشتهاند – میستوده و با ایشان اُنس میگرفته است. «کافران را دوست میدارم، از این وجه که دعویِ دوستی نمیکنند…» یا «کسی که ما را دید یا مسلمانِ مسلمان شود یا مُلحدِ مُلحد.» و شیوه گفتارش به گونهای بوده است که ناآشنایان حمل بر دعوی میکردهاند: «همه سخنم به وجه کبریا میآید، همه دعوی مینماید.» و خود نیز در کار خویش سردرگم بوده است: «چنان که آن خطّاط سه گونه خط نبشتی: یکی او خواندی لاغیر، یکی هم او خواندی هم غیر، یکی نه او خواندی نه غیرِ او. آن منم که سخن گویم. نه من دانم نه غیر من.»
شمس تبریزی از نظرگاه مولانا مظهر کمال «انسانیت» است و مظهر کمال «عشق» و از دیدگاه مولانا این دو مفهوم رابطهای اجتنابناپذیر دارند که هرچه «انسانیت» کاملتر باشد «عشق» از کمال بیشتری برخوردار است، زیرا عشق امانتِ الاهی است که تنها به انسان سپرده شده است:
«چون امانتهای حق را آسمان طاقت نداشت
شمس تبریزی چگونه گستریدش در زمین»
وحدت روحانی که میان مردان خدا وجود دارد، برای کسانی که از این تجربه معنوی به دوراند، به دشواری فهمیده میشود. وقتی که شمس میگوید کسی میخواستم از جنس خود که او را قبله سازم اثر کمال صدق است و تا آنجا در این صدق لهجه پیش میرود که به دلیل فنایِ مولانا در خداوند میان او و حق تعالی فرقی نمیگذارد: اگر از تو پرسند که مولانا را چون شناختی؟ بگو از قولش میپرسی: انّما اَمرُهُ اذا اراد شیئاً ان یقولَ له کن فیکون اگر از فعلش میپرسی: کُلَّ یومٍ هوَ فی شَأن و اگر از صفتش میپرسی: قل هُوَ اللّه اَحَد و اگر از نامش میپرسی: اللّه الذی لا اله الا هُوَ عالمُ الغَیبِ والشّهاده هُوَ الرّحمنُ الرّحیم و اگر از ذاتش میپرسی: لیسَ کمثله شَیْء و هُوَ السّمیعُ البَصیر.
از گفتارهای شمس، به روشنی دانسته میشود که به مسأله خرقهگرفتن و خرقهدادن، که در عصر او بنیادیترین مسأله در نظامِ خانقاهی تلقّی میشده است، چندان اعتقادی نداشته و آنچه برای او اهمیت داشته مسأله «صحبت» و اشتراکِ عوالمِ روحی بوده است و خرقه خود را نیز از دست حضرت رسول و در خواب گرفته بوده است «ما را رسول علیهالسلام در خواب خرقه داد. نه آن خرقه که بعد از دو روز بدَرَد و ژنده شود و در تونها افتد و بدان استنجا کنند، بلکه خرقه صحبت، صحبتی نه که در فهم گنجد، صحبتی که آن را دی و امروز و فردا نیست. عشق را با دی و امروز و با فردا چه کار؟»
معیار شمس برای ارزیابیِ مردمان «عشق» بوده است نه علم و نه فضل و نه زهد و عبادت، حتی پدرش را به این دلیل مورد انتقاد قرار میداده است که از «عشق» بیخبر بوده است: «نیکمرد بود و کَرَمی داشت. در سخن گفتن آبش از محاسن فرود آمدی. الّا عاشق نبود. مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر». ما نمیدانیم که در گفتوگوهای میان او و مولانا در روزهای نخستین چه سخنانی رد و بدل شده است ولی آنچه مایهٔ جذب این دو بوده است، بیگمان همان مقوله «عشق» و جانِ عاشقانه داشتن بوده است.
آنچه از دیدار شمس برای مولانا حاصل شد، یک نتیجه بنیادی داشت که معیارهای ارزشی مولانا را دگرگون کرد، یعنی ارزشهایی که برای یک فقیه یا یک مذکّر و واعظ، در آن روز وجود داشت و گاه چه مایه گرفتاریها برای صاحبانش به حاصل میآورد، او را از چنگ آن معیارها رهایی بخشید. مولانا را از زندان عادات و عُرفها و از زنجیر معیارهای زمانه آزاد کرد. شاید تا آن روزگار، مولانا این حقایق را به کمال دریافته بود، اما در عمل نمیخواست تن به آنها دردهد. شمس زنجیره این معیارها را درید و به او آموخت که در آن سوی این عُرف و عادتها میتوان در جهانِ دیگر زیست و با مردمان دیگر. ممکن است تا آن زمان مولانا از دیدار مردانی چون صدرالدّین قونوی یا نجمالدّین دایه و امثال ایشان، که مردان معیارهایِ بلند زمانه بودند، بیشتر شادمان میشد ولی بعد از شمس برای او مردمان ساده و زلالی همچون صلاحالدین زرکوب، ارزشی بسی والاتر داشتند حتی اگر اُمّی محض بودند و از خواندن و نوشتن بیبهره. از نظر مولانا پیر کسی است که متّصف به صفات حق باشد:
«بدان که پیر سراسر صفات حق باشد
وگرچه پیر نماید به صورت بشری»
منبع: «غزلیات شمس تبریزی»، شفیعی کدکنی
محمدرضا، جلد اول، تهران: ۱۳۸۸، صص ۲۱–۱۸
به گزارش ایبنا، مقبره شمس تبریزی در شهر خوی میعاد عاشقان عرفان اسلامی از سراسر جهان است و تکمیل بارگاه این عارف نامی جزو مطالبات عاشقان فرهنگ و عرفان اسلامی از سراسر جهان است و این مجموعه فرهنگی و هنری بارگاه شمس در فضایی به مساحت ۲ هزار متر مربع زیربنا و ۷ هزار مترمربع محوطه سازی در حال احداث است.
نظر شما