سه‌شنبه ۹ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۶
بیضایی می‌گفت برای ایجاز در کلام «کشف‌الاسرار و عُدّةالابرار» بخوان

فتحعلی‌بیگی گفت: توجهی که امروز به هنر شبیه‌خوانی وجود دارد، بی‌تردید تا حد زیادی مرهون بهرام بیضایی و نگارش کتاب «نمایش در ایران» است. اینکه امروزه از واژه و اصطلاح «نمایش ایرانی» استفاده می‌کنیم، بدون شک از تأثیرات اوست.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا داود فتحعلی‌بیگی، بازیگر، نویسنده و پژوهشگر تئاتر و نمایش‌های آئینی درباره بهرام بیضایی و آثار او در سینما و تئاتر گفت: نه از آن رو که سینما اهمیت کمتری دارد، بلکه به سبب تأثیر ژرفی که بهرام بیضایی بر هنرهای نمایشی ایران گذاشت، به‌گمان من آثار نمایشی او جایگاهی به‌مراتب برجسته‌تر دارند. بیضایی توانست اهمیت نمایش‌های سنتی، آیینی و ریشه‌دار فرهنگ ایرانی را دوباره به ما یادآوری کند و هم‌زمان در آثارش نشان دهد چگونه می‌توان با الهام از ساختارهای آن نمایش‌ها، به زبانی برای تئاتر امروز دست یافت. او شاید این مسیر را به‌صراحت بیان نکرد، اما با نوشته‌هایی کم‌نظیر و ماندگار، آن را برای همیشه ثبت کرد.

وی افزود: آثاری چون «مرگ یزدگرد»، «افرا»، «سلطان»، «سفر سندباد» و بسیاری دیگر از نوشته‌های او، متأثر از ساختار نمایش‌های سنتی بودند، اما با روایت شخصی او و با جلوه‌هایی نوین ساخته شدند. این رویکرد از آن جهت اهمیت فراوان دارد که برای هنرمندانی که به سنت نمایش در ایران باور دارند و علاقه‌مندند از هنرهای نمایشی سنتی برای خلق آثاری در تئاتر امروز بهره بگیرند، مسیری درست و قابل اتکا ترسیم می‌کند. او این راه را نه در نظریه، بلکه در عمل پیمود و با آثاری که نوشت، به‌خوبی نشان داد که چگونه می‌توان این پیوند را برقرار کرد.

این پیشکسوت تئاتر ادامه داد: برای نمونه، «افرا» یکی از بی‌نظیرترین نمایش‌های روایی است که تاکنون شاهد آن بوده‌ایم؛ نمایشی که در قالب داستانی بلند شکل می‌گیرد، در شرایطی که به‌ظاهر هیچ‌یک از شخصیت‌ها ارتباط مستقیمی با یکدیگر ندارند و همگی در حال روایت‌اند، اما در نهایت اثری منسجم، جذاب و پرقدرت پدید می‌آید؛ تا جایی که حتی نمی‌توان با قطعیت گفت نمونه‌ای مشابه آن در جهان وجود دارد یا خیر.

وی درباره استفاده از تئاتر در سینما در کارهای بیضایی گفت: گاهی این رویکرد را می‌توان در برخی از آثار او مشاهده کرد؛ آثاری مانند «مسافران» و «وقتی همه خوابیم». این انتخاب آگاهانه خود او بوده و با اراده شخصی‌اش دست به چنین کاری زده است. او در آثارش از برخی سنت‌های نمایش ایرانی بهره گرفته است. برای مثال، در نمایش «آهو، سلندر، طلحک و دیگران»، به‌ویژه در بخش «طلحک و دیگران»، به‌نوعی از آیین میرزانوروزی استفاده کرده و آن را در ساختار اثر خود به کار بسته است.

بیضایی می‌گفت برای ایجاز در کلام «کشف‌الاسرار» و «عُدّةالابرار» بخوان
داود فتحعلی‌بیگی

فتحعلی‌بیگی ادامه داد: در نمایش «مرگ یزدگرد» ما در بخش‌های مختلف، ردپای هنر نقالی را به وضوح مشاهده می‌کنیم، بدون آنکه با نقل صرف و مستقیم مواجه باشیم. هر یک از شخصیت‌ها، چه آسیابان، چه همسر او و چه دخترش، به نوبه خود بخش‌هایی از رفتار و کردار یزدگرد را در قالب بازگویی و بازنمایی روایت می‌کنند. در اینجا دقیقاً می‌توان جلوه‌هایی از نقش‌پذیری و نقش‌آفرینی یک نقال را در هنر نقالی دید؛ رویکردی که به‌خوبی در ساختار نمایشی اثر حل شده و به آن هویتی مستقل بخشیده است.

او درباره پژوهش‌های بیضایی در حوزه نمایش‌های آئینی و اسطوره‌ای گفت: همان‌طور که در آثارش نیز مشهود است، او تسلطی چشمگیر بر این‌گونه آثار داشت و از مطالعاتی گسترده در حوزه اسطوره و ادبیات بهره‌مند بود. آنچه را که از این مطالعات استنباط می‌کرد یا مفاهیمی را که قصد بیان آن‌ها را داشت، در قالب یک اسطوره مطرح می‌کرد و برداشت و تحلیل شخصی خود را ارائه می‌داد که نمونه‌های متعددی از آن در آثارش قابل مشاهده است. با این حال، آنچه مسلم است، بی‌تردید بیضایی یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان در عرصه هنرهای نمایشی و سینما به‌شمار می‌رود و رد پای تأثیرگذاری و خاطره او هرگز از حافظه جمعی ایرانیان پاک نخواهد شد.

فتحعلی‌بیگی توضیح داد: توجهی که امروز به هنر شبیه‌خوانی وجود دارد، بی‌تردید تا حد زیادی مرهون بهرام بیضایی و نگارش کتاب «نمایش در ایران» است. اینکه امروزه از واژه و اصطلاح «نمایش ایرانی» استفاده می‌کنیم، بدون شک از تأثیرات اوست. امروز اگر به دانشکده‌های تئاتر مراجعه کنید، این اصطلاح به‌طور رایج شنیده می‌شود.

او افزود: اگر او این نورافکن را بر این حوزه‌ها نمی‌انداخت، یا اگر هنرمندانی انگشت‌شمار مانند آقای نصیریان که به ویژه در حوزه نمایش روحوضی نقش مهمی داشتند این توجه را ایجاد نمی‌کردند، شاید امروز چنین اهمیتی برای این گونه‌های نمایشی قائل نبودیم. البته آقای بیضایی در تمامی این عرصه‌ها نقش داشت و در همه آن‌ها نیز خود دست به تجربه و آزمون زد.

فتحعلی‌بیگی ادامه داد: برای مثال، «سفرنامه کلات» دقیقاً ساختاری مشابه یک مجلس شبیه‌خوانی دارد. این توجه‌ها را او به ما منتقل کرد؛ یا به بیان دیگر، اگر او نسبت به این مباحث حساسیت و دقت نظر کمتری به خرج می‌داد، ما نیز امروز به این میزان به اهمیت و ارزش آن‌ها واقف نمی‌شدیم.

این بازیگر خاطرنشان کرد: این‌ها بخشی از تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم دانش، پژوهش و آموزش بیضایی بر هنر این سرزمین است. افزون بر این، آثاری که او نوشته، به‌ویژه در قلمرو هنر نمایش، از ارزش‌های ادبی بسیار مهمی برخوردارند. توانایی و به‌اصطلاح قدرت او در نگارش زبان فارسی در قالب‌ها و اشکال گوناگون، به‌روشنی در آثارش دیده می‌شود.

این پیشکسوت هنر نمایشی گفت: «بندار بیدخش» نثری خاص دارد که با نثر امروز متفاوت است، اما هنگام خواندن آن، به‌خوبی درمی‌یابیم که این استاد چه تسلط عمیقی بر ادبیات فارسی داشته که توانسته چنین اثری را خلق کند؛ اثری که هم ویژگی‌های اسطوره‌ای دارد، هم وجوه نمایشی، و هم از ادبیاتی بسیار فاخر برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که خواننده ناگزیر است جمله به جمله درنگ کند و بیندیشد تا به درک دقیق معنای آن برسد.

بازیگر فیلم سینمایی «سگ‌کشی» در خاطره‌ای از تجربه همکاری و شاگردی بهرام بیضایی گفت: مهم‌ترین خاطره‌ای که من از ایشان دارم، مربوط به درس «نمایش در ایران» است. من به همراه چهار پنج نفر دیگر، درس «روش تحقیق» را برای دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا با ایشان می‌گذراندیم و درس «نمایش در ایران» را نیز خود ایشان تدریس می‌کردند. در امتحان درس «نمایش در ایران» وقتی برگه‌ام را دیدم، نوشته بودند: «مطلب را حدوداً می‌دانید، اما به زبان فارسی مسلط نیستید.» بعدها، در یکی از جلسات درس روش تحقیق که در کتابخانه کوچک گروه تئاتر برگزار می‌شد و تعدادی کتاب هم در آنجا نگهداری می‌شد، این موضوع را با ایشان مطرح کردم. در آن جلسه به استاد گفتم روی برگه امتحانی من نوشته‌اید «مطلب را حدوداً می‌دانید، اما به زبان فارسی مسلط نیستید». ایشان فرمودند: «برو برگه‌ات را بیاور.» برگه را آوردم. گفتند: «سؤال اول را بخوان.» خواندم. سپس فرمودند: «حالا جوابت را بخوان.» جواب را خواندم. پرسیدند: «چند خط جواب نوشتی؟» گفتم: «هفت خط.» گفتند: «همین را می‌توانستی در چهار خط بنویسی.» و این یعنی ایجاز در کلام.

فتحعلی‌بیگی ادامه داد: آنجا بود که فهمیدم یک معلم تا چه اندازه باید دانا باشد و چقدر باید دقت و توجه کند تا دانشجویش واقعاً چیزی یاد بگیرد. از ایشان پرسیدم: «خب، چه‌کار باید بکنم؟» پشتم به قفسه کتاب‌ها بود و ایشان روبه‌رو نشسته بودند. با دست به قفسه اشاره کردند و گفتند: «آن آقا، کشف‌الاسرار و عُدّةالابرار مثل شهد و شکر است؛ بخوان تا یاد بگیری.»

وی گفت: همان جمله‌ای که ایشان به من گفتند، باعث شد به سراغ متون کهن ایرانی، مانند «گلستان» و آثار مشابه بروم. حدود یک سال بعد تازه متوجه شدم آن شیرینی زبان فارسی که ایشان از آن سخن می‌گفتند، دقیقاً به چه معناست. همین تذکر آن بزرگوار، تأثیر بسیار زیادی بر سرنوشت نمایشنامه‌نویسی من، به ویژه در حوزه نگارش و جمله‌بندی گذاشت. این نکته باعث شد هم دستور زبان بیاموزم و هم زبان فارسی را به معنای علمی آن فرا بگیرم تا بتوانم آثاری خلق کنم. از این بابت، واقعاً خودم را بسیار مدیون ایشان می‌دانم.

او یادآور شد: در درس «نمایش در ایران» نیز وقتی توجه ویژه‌ای به هنرهای سنتی، به‌خصوص تعزیه، می‌دادند، تأثیر عمیقی بر من گذاشتند. به همین دلیل، پایان‌نامه دوره لیسانسم را درباره «شخصیت در تعزیه» نوشتم. البته استاد راهنمای من دکتر پرویز ممنون بود اما آقای بیضایی هم پایان‌نامه‌ام را خوانده بود. در آن زمان، نظام نمره‌دهی به‌صورت الف، ب، ج و دال بود و ایشان به پایان‌نامه من نمره «ب» دادند. با این حال، من همچنان خودم را مدیون ایشان می‌دانستم و پیوسته آثارشان را دنبال می‌کردم، می‌خواندم و سعی می‌کردم بیاموزم که چه باید بکنم و چگونه مسیرم را ادامه دهم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها