مهدی کرد فیروزجایی، نویسنده و منتقد ادبی گفت: نویسنده باید تشخیص دهد که چه چیزی نیاز اصلی روح مخاطب است و اگر تنها طبق ذائقه مخاطب بنویسد، کارهای زرد و عامهپسند تولید میکند.
مخاطبشناسی نویسندگان از چه راههایی انجام میشود؟
برای یک نویسنده حرفهای و کاربلد اولویتش این نیست که ببیند مخاطبش چه چیزی میخواهد و همان را برایش آماده کند، بلکه باید با توجه به شناخت درست از جامعه به این برسد و بداند که مخاطبش چه چیزی باید بخواند، نه اینکه چه چیزی را دوست دارد بخواند و همان را برایش آماده کند، نویسنده باید تشخیص دهد که پرداختن به چه موضوعاتی ضروری است نه اینکه ببیند جامعه امروز چه میخواهد و طرفدار چه است. ینکه مخاطب چه میخواهد و چه چیزی را دوست دارد اساسا کار سختی نیست. مخاطب در همه دورهها از آثار عاشقانه سطحی با مباحث خرافی از ژنر وحشت و جنایی استقبال می کند، اینکه یک نویسنده بخواهد این ذائقه را به دست بیاورد اصلا کار سختی نیست، سختی کار اینجاست که نویسنده به این فهم و پختگی برسد که تشخیص دهد که چه چیزی نیاز اصلی روح مخاطب است. سپس باید در قالب داستان این موضوع را مسئله مخاطب خود قرار دهد. از این رو این نویسنده است که باید به مخاطب بقبولاند و مخاطب را وادار کند که چه چیزی را باید بخواند اگر نویسنده کارش را بلد باشد مخاطب را وادار میکند به خواندن و بیشتر خواندن آنچه خودش تشخیص میدهد. در حقیقت نویسنده باید برای مخاطب ذائقه آفرینیکند نه اینکه طبق ذائقه مخاطب بنویسد. اگر نويسنده صرفا طبق ذائقه مخاطب بنویسد، نتیجه کارهای زرد و عامه پسند میشود. من به عنوان نویسنده رسالت تذکر به مخاطب را دارم .شاید مخاطب از اثر من خوشش نیاید اما باید چیزی بنویسم که به خاطر توان من در نوشتن اثر را بخواند. به عبارت دیگر نویسنده باید برای مردم اولویتآفرینی کند. مخاطب خیلی چیزها را میخواهد که از خواندنش لذت ببرد و شاید آنها اولویت من نویسنده نباشد و این شناخت که چه چیزی باید ذائقه مخاطب شود از راه شناخت درست من نویسنده از جامعه به دست میآید که بخش مهم آن تجربه همزیستی با مخاطب است.
چگونه یک نویسنده میتواند از مخاطبان خود بازخورد بگیرد؟
دو نوع مخاطب وجود دارد. نویسندگان، روزنامهنگاران، منتقدان و اهالی قلم و تحصیلکردگان ادبیات و هنر جزو مخاطبان خواص هستند بقیه مخاطبها هم از هر صنفی که باشند جزو مخاطبان عامه محسوب میشوند حتی اگر پزشک یا خلبان باشند. نویسنده باید از هر دو گروه بازخورد بگیرد که یک راه بازخورد گرفتن این است که نویسنده درباره اثرش از منتقدان بپرسد و ببیند یادداشتنویسها در مورد کتابش چه نوشتند؟ ولی این کافی نیست و نویسنده باید نظر مخاطبهای غیرتخصصی را هم به راههای ممکن به عنوان نمونه با حضور در جمعخوانی کتابها یا مواجهه چهره به چهره که برایش فراهم میشود. از نظر آنها مطلع شود تا ببیند توانسته آنچه را برای مخاطب خود ضروری میپنداشته به آنها منتقل کند یا خیر. وقتی کاری مینویسم قبل از انتشار به دوستان و اطرافیان میدهم تا از نظر آنها به عنوان مخاطب عام مطلع شوم، میسنجم که عموم مردم از کار من لذت بردند یا نه و مهمترین عنصر این است که عموم مردم کار من را بپسندند، من برای نویسندگان نمینویسم ولی نظر آنها برایم مهم است.
آیا منتقدان هم میتوانند مخاطب اصلی نویسنده باشند؟
بله. یک طیف نویسندگان اساسا برای بقیه نویسندگان و منتقدان مینویسند که طیف مکتب اصفهان این گونه بود. این عده صرفا برای مخاطب خاص قلم میزنند و میدانند فقط مخاطب خاص، آثار آنها را میخواند؛ البته این مسئله باعث میشود عموم جامعه از این گونه آثار زده شوند و سراغ کارهای زرد بروند.
مخاطبشناسی تا چه اندازه در اعتلای آثار یک نویسنده موثر است؟
اگر نویسنده اسیر و تابع محض مخاطب نشود، مخاطبشناسی میتواند باعث اعتلای کارهایش شود. اگر نویسنده ببیند مخاطب چه میخواهد و در همان راستا بنویسد نه تنها آثارش اعتلا پیدا نمیکند بلکه به دام زردنویسی میافتد. یک تعادل باید بین مخاطب عام و خاص برقرار شود تا ارتقای آثار رقم بخورد . به عنوان نویسنده باید توجه کنم مخاطب از اثرم اذیت نشود و مسائل تکنیکی را هم از متخصصان یاد بگیرم.
برای نویسندگان اولویتی در مخاطب اثرشان هست؟
نویسنده حرفهای فقط برایش این مهم است که زبان و فرم اثرش درست و قابل فهم باشد، نویسنده کاربلد رمان به معنای درست رمان را مینویسد آن وقت این کتاب اگر روایت و قصه خوب داشته باشد دست هرکسی که کتابخوان باشد برسد خوانده میشود. نویسنده برای کتابخوانها مینویسد و وقتی طوری بنویسد که به شعور مخاطبان توهین نکند، هر چیزی را به خورد آنها ندهد و تکنیکها را بلد باشد مخاطب از اثرش لذت میبرد. اگر نویسندگان مطرح از هر طیف را درنظر بگیریم از محمدرضا سرشار گرفته تا محمود دولتآبادی میبینیم عموم مردم از کارهای آنها لذت میبرند. این نویسندگان در عین اهمیت به تکنیک، به شعور مردم احترام میگذارند. لذت مخاطب از اثر باید یکی از اهداف نویسنده باش دو اثری که حال مردم را خوب نکند و مردم از آن لذت نبرند به درد نمیخورد.
نظر شما