یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۲
نگوییم بچه‌ها «چه بخوانند؟»؛ بگوییم «چگونه بخوانند؟»

مجله آتلانتیک به قلم شرلی لی، روزنامه‌نگار برجسته‌ فرهنگی، با نگاهی ژرف و تحلیلی، یکی از پرسش‌های قدیمی و همیشگی درباره ادبیات کودک را دوباره مطرح می‌کند: «کودکان ما باید چه کتاب‌هایی بخوانند؟»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از آتلانتیک، دغدغه‌ها و وسواس‌های بزرگسالان، حقیقتی ظریف را بازگو می‌کند: این‌که شاید بزرگ‌ترین مانع عشق به کتاب در کودکان، خود ما هستیم. ما که با نیت حفاظت از لغزش، با نگاهی سرپرستانه، ادبیات را نه به مثابه تجربه، بلکه همچون نسخه‌ای تربیتی در معرض کودکان قرار می‌دهیم.

از قرن نوزدهم تا امروز، پرسش «بچه‌ها چه بخوانند؟» همواره با اضطراب‌هایی فرهنگی و اخلاقی آغشته بوده است. گویی ذهن کودک، قلمرو مین‌گذاری‌شده‌ای است که باید از شر «قصه‌های نادرست» نجات یابد، از خطر فریب، خیال، خشونت، یا حتی خنده‌ای بی‌جا در امان بماند. و هم‌زمان، تلاش برای «کتاب مناسب» همواره با معیارهایی متناقض همراه بوده: آیا کتاب باید آموزنده باشد یا سرگرم‌کننده؟ آیا کودک را باید با قصه‌های افسانه‌ای سرگرم کرد یا او را بی‌واسطه به شکسپیر و داستایفسکی رساند؟

ادبیات کودک، در واقع، آیینه‌ای است از اضطراب‌های زمانه؛ آن‌چه ما برای کودکان‌مان مجاز می‌دانیم، بیش از آن‌که از جنس شناخت آنها باشد، بازتابی از رویاها و ترس‌های بزرگ‌ترها به نظر می‌رسد.

در میانه این نزاع دائمی، آمارها حقیقتی نگران‌کننده را فاش می‌کنند: کودکان کمتر از پیش کتاب می‌خوانند. اگر کودکی دیگر با شوق به سراغ کتاب نمی‌رود، تقصیر کتاب نیست. تقصیر ماست که از کتاب خواسته‌ایم آن‌چه را مدرسه ناتمام می‌گذارد، جبران کند؛ تقصیر ماست که از داستان، خطابه ساخته‌ایم، از قصه، تمثیل تربیتی، و از ادبیات کودک، جایزه‌ای مشروط به تمکین.

در میان تمام نقل‌قول‌های این مقاله، شاید گفته ساموئل آزگود در ۱۸۶۵، همچنان تازه‌ترین باشد: «فهم کودک، مستلزم جدی‌گرفتن اوست.» ذهن در حال رشد، الزاماً ذهنی خام نیست. اگر کودک با نسخه خلاصه‌شده افسانه‌ها آغاز کند، چه بسا هرگز به سراغ اصل آنها نرود. اگر اولین مواجهه‌اش با کتاب، تلاشی باشد برای یافتن «پاسخ درست»، نه برای غرق‌شدن در شگفتی، آن‌گاه دیگر چه چیزی از جادوی ادبیات باقی می‌ماند؟

شاید وقت آن است که پرسش «بچه‌ها چه بخوانند؟» را با پرسشی دیگر جایگزین کنیم: چگونه بخوانند؟ و چرا بخوانند؟ و پاسخ، ساده و صادقانه است: برای لذت، برای شگفتی، برای ترس، برای خنده، برای گریه، برای آن‌که در میانه سطرها، خودشان را کشف کنند، نه آن‌که ما بخواهیم نسخه‌ای از خودمان را به آنها تحمیل کنیم.

پس بگذاریم بخوانند. بی‌نسخه، بی‌تحلیل، بی‌ترس. بگذاریم کودک، بار دیگر، کتاب را نه چون وظیفه، بلکه چون گنجی پنهان و کشف‌نشدنی، به آغوش بکشد. و شاید تنها در این صورت است که ادبیات، دوباره خانه‌ای برای رویاها خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین