به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفتمین جلسه از سری کارگاههای تخصصی داستاننویسی جشنواره خاتم (ص) روز شنبه ۶ دی ۱۴۰۴، با تدریس علی ارسنجانی در سرای اهل قلم برگزار شد. این جلسه به نقد و تحلیل داستان «خانه حاج قاسم کجاست» نوشته معصومه عیوضی (رتبه اول بخش بزرگسال هشتمین دوره جشنواره خاتم) اختصاص یافت و یکی از اساسیترین مباحث نظری داستاننویسی، یعنی مرز میان تخیل خلاق و بازنمایی واقعیت به بحث گذاشته شد.
داستان: پناهگاهی در یک جهان موازیِ تمامعیار
ارسنجانی سخن خود را با نقد ریشهای رویکرد رئالیسم افراطی و داستاننویسی مبتنی بر بازتاب بیواسطه «واقعیت» آغاز کرد و گفت: شما هر اندازه داستان انسانهای واقعی را عیناً در داستانتان بیان کنید به همان اندازه از اعتبار داستان کم میکنید. داستان شما باید در یک جهان خیالی و برساخته زندگی کند. شما باید یک جهان کاملاً جدید بسازید؛ اقلیمش باید ساختگی باشد، آدمها ساختگی باشند، رخدادها ساختگی باشند و...
او افزود: داستان جهانی را خلق میکند که انسانها آرزو دارند آن جهان اتفاق بیفتد. جهان داستان یک پایگاه امن برای انسانهای آسیبدیده است. وقتی ما داستان میخوانیم، حالمان خوب میشود، چون داستان ما را به جهانی غیر از این جهان واقعی میبرد.
آسیبزنی دوطرفه با بازگویی زندگی واقعی اشخاص
مدرس کارگاه در ادامه خط قرمزی درباره استفاده مستقیم از شخصیتهای واقعی بهویژه شهدا و چهرههای مقدس ترسیم کرد و این کار را از هر دو سو آسیبزا دانست. او گفت: اگر زندگی یک شهید را عیناً به داستان تبدیل کنیم هم به آن شهید آسیب زدهایم و هم به داستان؛ زیرا خواننده نمیتواند تشخیص دهد کدام بخش واقعیت است و کدام بخش خیال و این بسیار مشکلساز است.
ارسنجانی ادامه داد: داستان باید کاملاً بر پایه تخیّل و ساخته ذهن نویسنده باشد. اگر بر اساس زندگی شهیدی مانند مهدی باکری مینویسید نباید هیچ ردپایی از او باقی بماند؛ همانطور که ژان والژان در بینوایان شخصیتی مستقل و تخیلی است.
او این نقد را حتی به «رمان تاریخی» نیز تعمیم داد و نمونهای مانند رمانی درباره ناپلئون را مثال زد؛ زیرا به باور او محدود شدن تخیل نویسنده به واقعیت ثبتشده جذابیت اثر را کاهش میدهد.
نقد به پانویس و ارجاع مستقیم؛ بیاحترامی به خواننده و ضعف داستان
در بخشی دیگر از کارگاه موضوع استفاده از پانویس (پاورقی) برای ارجاع به منابع تاریخی یا توضیح واژههای محلی مطرح شد. ارسنجانی این کار را بهطور قاطع نادرست دانست و گفت: هیچوقت لازم نیست از یک کتاب تاریخی در پانویس رفرنس بیاورید؛ این کار نوعی بیاحترامی به خواننده است چون فرض کردهاید او درک ندارد.
وی افزود: اگر واژهای به کار میبرید که معنایش برای همه آشنا نیست باید آنقدر در بافت داستان جای بگیرد که نیازی به توضیح جداگانه نداشته باشد و اگر چنین امکانی نیست، بهتر است اصلاً آن واژه را استفاده نکنید.
فرصت طلایی در اختلالات روانی برای شخصیتسازی
ارسنجانی همچنین بخشی از جلسه را به تحلیل شخصیتی پیچیده در داستان خواندهشده اختصاص داد؛ شخصیتی که نشانههایی از گسست از واقعیت و اختلالات روانی داشت. او اینگونه شخصیتها را نه ضعف، بلکه فرصتی استثنایی برای نویسنده دانست و گفت: شخصیتهای مبتلا به اسکیزوفرنی، شخصیتهایی جذاباند. وقتی تصمیم میگیرید جریان سیال ذهن یا شخصیتی دچار گسست را به کار ببرید باید بتوانید کاملاً در آن نقش فرو بروید. نویسنده خوب، بازیگر خوبی هم هست؛ همانطور که بازیگری ممکن است ماهها در نقش یک معتاد زندگی کند نویسنده نیز باید در ذهن شخصیتش غوطهور شود و سپس از آن بیرون بیاید.
او برای نمونه به داستان گاو اثر غلامحسین ساعدی که خود روانپزشک بود اشاره کرد و توضیح داد که چگونه یک اختلال روانی توانسته به اثری جاودان در ادبیات تبدیل شود.
نویسنده موفق قاعدهشکن و فراتر از «نرمال» است
ارسنجانی بار دیگر بر ماهیت ذاتاً قاعدهشکن هنر و نویسندگی تأکید کرد و گفت: هنر هیچ قاعده و قانونی ندارد. هنر یعنی شکستن قاعدهها. اگر من دقیقاً بگویم چه کار کنید و شما همان را انجام دهید، نتیجه تولید انبوه خواهد بود، نه هنر.
او نویسنده را موجودی «غیرنرمال» دانست که باید از ماتریکس جامعه و ادبیات پیشساخته بیرون بزند. به گفته او آدمهای نرمال اساساً نمیتوانند نویسنده شوند؛ نویسنده باید چهارچوبها را بشکند و طرحی نو دراندازد. نویسندگی نیازمند رنج و جوشش درونی است؛ از دل آرامش و رفاه محض، داستان اصیل زاده نمیشود.
تبدیل واقعیت به ادبیات، نه گزارش واقعیت
این مدرس داستاننویسی در جمعبندی هفتمین جلسه کارگاه گفت: ماندگاری در ادبیات نه با گزارش وفادارانه واقعیت بلکه با تبدیل آن به ادبیات به دست میآید.
او توضیح داد: اگر درباره زندگی شهیدی فقط بنویسید که در چه تاریخی متولد شد و در کدام عملیات شهید شد، این تاریخ است، نه ادبیات. اما اگر شخصیتی با انگیزهها و تناقضهای درونی بسازید آنگاه به ادبیات رسیدهاید.
به گفته او کل ادبیات جهان همین مسیر را پیموده است: رستم در شاهنامه فردوسی یا بهرام در هفت پیکر نظامی، همه شخصیتهای واقعی بودهاند اما ماندگار شدهاند چون شاعر و نویسنده آنان را به ادبیات تبدیل کرده است.
کارگاه داستاننویسی خاتم (ص) بخشی از مجموعه برنامههای جشنواره خاتم است که با هدف ترویج فرهنگ و سیره نبوی از رهگذر خلق آثار داستانی اصیل برگزار میشود.
نظر شما