سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – زهره مظفریپور، نویسنده، محقق و پژوهشگر ادبی: هدهد دانا که پیش از این سخنان مرغان را یک به یک گوش داده بود و فهمید که مرغان دیگر هم دلیل و بهانههایشان بی اساس و شبیه هم است و در آخر دنبال نسبت خویش با سیمرغ هستند اینگونه پاسخ میدهد که عشق کار افراد ترسو نیست بلکه عشق جسارت و شجاعت میخواهد:
هدهد آن گه گفت کای بیحاصلان
عشق کی نیکو بود از بددلان
آنها را پند و موعظه میکند و میگوید:
ای گدایان چند از این بی حاصلی
راست ناید عاشقی و بددلی
هر که را در عشق چشمی باز شد
پایکوبان آمد و جانباز شد
هدهد میگوید که در راه عشق باید از جان خویش بگذری چرا که عاشقی کار ترسویان نیست و جانت را باید در راه معشوق فدا کنی سپس به سایه سیمرغ اشاره میکند و میگوید که تمام مخلوقات که روی زمین هستند، سایه و اثر و نشانهای از سیمرغ هستند.
تو بدان کان گه که سیمرغ از نقاب
آشکارا کرد رخ چون آفتاب
صد هزاران سایه بر خاک اوفکند
پس نظر بر سایه پا ک اوفکند
سایهی خود کرد بر عالم نثار
گشت چندین مرغ هر دم آشکار
صورت مرغان عالم سر به سر
سایهی اوست این بدان ای بیهنر
هدهد به این مثال اشاره میکند به خورشیدی که نور خود را در همه جا میپراکند مانند سیمرغ که شکل کامل سیمرغ هستند پس با بیانی نصیحتگرایانه میگوید که اگر مفهوم سایه سیمرغ را درک کردی آنگاه نسبت خویش را با او خواهی فهمید:
این بدان چون این بدانستی نخست
سوی آن حضرت سبب کردی درست
با توجه به این سخنان میتوان درک کرد که مرغان سایه سیمرغ هستند و تمامی مخلوقات اثر و نشانهای از ذات یکتای خداوندی هستند و سایه حق! آنگاه هدهد به پوچی و نیستی مرغان اشاره میکند که اگر سیمرغ نبود هیچ مرغی وجود نداشت، چون هیچ سایهای پدید نمیآمد.
گر نگشتی هیچ سیمرغ آشکار
نیستی سیمرغ هرگز سایه دار
باز اگر سیمرغ می گشتی نهان
سایهای هرگز نماندی در جهان
سپس با هنرمندی تمام از آیینه مثال میآورد و میگوید اگر چشم دیدن سیمرغ را نداری دلت مثل آیینه پاک و نورانی نیست باید که دلت را پاک کنی!
دیدهی سیمرغ بین گر نیستت
دل چو آیینه منوّر نیستت
چون کسی را نیست چشم آن جمال
وز جمالش هست صبر لامحال
سپس هدهد میگوید که هیچ چشمی توان دیدن آن همه زیبایی را ندارد و صبر غیر ممکن است چون نمیتوانیم او را ببینیم صبر ندیدن او را نیز نداریم در حقیقت کسی طاقت ندارد دوری او را صبر و تحمل کند:
هست از آیینه دل در دل نگر
تا ببینی روی او در دل نگر
هدهد میگوید اگر میخواهی جمال او را ببینی در دل خود نگاه کن که دل انسان مظهر و آیینه الهی است سپس حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود را بیان میکند.
نظر شما