پیش از این از ولیزاده دو مجموعه شعر منتشر شده بود.
پانزده داستان این مجموعه شامل داستانهای برگشتن، آدم برفی، رژ بنفش روسری آبی، هوا خوری، کار هر روز من، ژلوفن، حس آمیزی، تقسیم عادلانه، قاب عکس، قهر مادر بزرگ، نیسان آبی، یک جور مردن، برخورد دوم، مهتابی سوخته، و تپههای دلخواه است.
برشی از داستان قاب عکس:
«پرستار از من پرسید: به پنی سیلین که حساسیت نداری؟ گفتم: نه، نمی دونم. گفت: خوبه پس بخواب! دراز کشیدم یک طرف باسنم را سوراخ کرد و گفت: پاشو برو تموم شد. بدون آنکه حتی تست کرده باشد آمپول را به من زد. درد آن از تصور درد قبل از زدنش کمتر بود. عصر برگشتم به خانه و نوشابهای که در یخچال بود را خوردم و همینطور با مورچههایی که از دیوار اتاق قطار شده بودند، بازی کردم. مورچههای قرمز یک ریز. دوستم آمد و گفت: شام چی بخوریم، گفتم: با این پنی سیلینی که زدم فعلن باکتریها گیجاند، دلم چیزی نمیخواد. گفت: مغزت هم انگار تاب برداشته. گفتم: آره لابد.اتاقی که در آن هستم کولر ندارد و گرمای خفیفی که گاهی با هوای خنک همراه میشود از پنجره به داخل میرسد. کلافهام، تب کردهام، خوابم نمیآید. شب وقتی از خواب پریدم، دوستم داد زد: «مورچه، مورچهها رو نگاه کن، زیر سرتند،لای موهات» آن شب وقتی که خوابم برد حس میکردم باید اتفاقی افتاده باشد. صبح تازه این را فهمیدم. اصلا نمیدانم آنها شب را میخوابند یا نه، اما خواب نبودند، تا صبح توی سرم راه میرفتند که آن مرد کلاه لبه دار آمد پایین به من گفت؛ اجازه میدهید، من هم هنوز اجازه نداده بودم که با سرنگ آب ریخت روی قطار مورچهها، دیوانه بود مردک. اصلا نگذاشت اجازه بدهم. آنها هم ترسیدند، فرار کردند آمدند توی سرم راه رفتند و حالا از صبح بالشت زیر سرم را میتکانم توی بالکن که تمام بشوند که نمیشوند. هنوز احساس گرسنگی ندارم اما حس میکنم باید کمی نیکوتین بزنم...»
مجموعه داستان «مهتابی سوخته» با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۷ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما