سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدی؛ بهروز غریبپور برخلاف نامش اصلاً برای مخاطب تئاتر و به ویژه تئاتر عروسکی غریب نیست. او هر ساله اپراهای متعددی از شاعران مختلف ایرانی را در ایران و کشورهای مختلف به روی صحنه میبرد، کاری که به جرأت میتوان گفت کسی غیر از او موفق به انجامش آن هم در طول سالیان دراز و با این کیفیت نشده است. همزمان با اجرای اپرای حافظ در تالار فردوسی که تا ۲۵ آذرماه ادامه دارد به گفتوگو با او نشستیم. او نیز با صبوری به سوالاتمان پاسخ داد. شرح این گفتوگو را میخوانید.
در ابتدا میخواستم بدانم چرا شما در میان شاعران کلاسیک ایران، حافظ را انتخاب کردهاید؟ چه ویژگیهایی در حافظ وجود دارد که او را برای اپرای عروسکی مناسب میسازد؟
من با اپرای رستم و سهراب این سبک از اجراها را آغاز کردم و در این راستا زندگی و افکار و اندیشه های قلل شعر و اندیشه ایرانی را برای پژوهش و نوشتن متن اپراهایی چون خیام، سعدی، مولوی، عطار و خواجوی کرمانی را برای اجرای عروسکی انتخاب کردم.
البته در نظر داشته باشید که سبک خواندن را از تقلید آوازخوانی به سبک غربی حذف و ردیف آوازخوانی ایرانی را جایگزین سبک و سیاق خوانندگی اپرایی غربی کردم که فی النفسه هم خدمتی به موسیقی و آواز خوانی ایرانی است و هم مخاطبان را با اندیشه، معماری و زیباییشناسی ایرانی آشنا کردم.
شما میدانید که تبدیل آثار این شاعران به یک نمایش خاص مثل اپرای عروسکی چالشهایی را به همراه دارد. دردناکتر از همه تصور غلطی است که عموم مردم دارند که نمایش عروسکی به سطحیترین شیوه، مختص کودکان است و هرگز تصوری نداشتند که مولوی، سعدی، خیام و حافظ عروسکی و بسیار جدی را ببینند و عاشقشان بشوند. اضافه بر این هر یک از این شاعران ویژگیهای خاص خود را دارند و نزدیک شدن به آثارشان، به ویژه حافظ، جرأت زیادی میطلبید.
حافظ به دلیل تصویری که از او در ذهن عموم وجود دارد، انتخاب دشواری است. بسیاری تصور میکنند که حافظ تنها به دنبال لذتهای دنیوی چون می و میخانه بوده است و بیشتر به خوشگذرانی و لذتهای دنیایی پرداخته است. در حالی که پس از مطالعاتی که انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که حافظ در تمامی ابیاتش درک عمیقی از اجتماع پیرامونش را به تصویر کشیده است و عمیقاً زمانه خودش را می شناخته و هرچند غزل را به اوج خود رسانده و در اشعار خود، بهطور مستقیم و غیرمستقیم، گزارشی از شرایط اجتماعی و تاریخی زمانهاش ارائه داده است.
پس حافظ برای شما تنها یک شاعر عاشقانه نیست، بلکه او را انسانی جامع میبینید؟
دقیقاً! حافظ در آثارش، هم مردم و هم حاکمان را به تصویر کشیده و این ویژگیها باعث شده که او نه تنها تاریخ ایران، بلکه روح مردم ایران را به خوبی نشان دهد. حافظ در شعرهایش از خرابات مغان تا مسجد و میخانه، واکنش انسانها در شرایط مختلف اجتماعی را توصیف کرده است. به همین دلیل میتوان او را انسانی جامع دانست که دوران خود و حتی دورانهای بعدی را به تصویر کشیده است. حافظ نه تنها در اشعارش درباره عشق و میگساری صحبت کرده، بلکه علاقهمند به ایران آزاد و آباد بوده و نقدهای اجتماعی عمیقی را در دل آثار خود نهفته دارد.

در واقع، شما در انتخاب حافظ به عنوان موضوع اپرا به بعدی دیگر از شخصیت او پرداختهاید که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بله! بهویژه در ارتباط با نسل جوان که بیشتر به دنبال شناخت حافظ از زاویهای متفاوت هستند. این نسل دیگر فقط به دنبال شنیدن یک غزل عاشقانه یا تفسیر سادهای از شعر حافظ نیست. آنها با این آثار به دنبال عمق و لایههای پنهان در شعر حافظ هستند. در حقیقت، انتخاب حافظ به عنوان موضوع اپرا، تصمیمی هوشمندانه است، این کار دشواریهای خودش را دارد اما مخاطبانی که با این نوع دیدگاه به حافظ نزدیک میشوند، میتوانند شناخت جدیدی از او پیدا کنند.
درباره طراحی صحنه و لباس این اپرا هم توضیح دهید. آیا این بخش هم به همان اندازه که اپرا به حافظ پرداخته، به لایههای پنهان شخصیت او اشاره دارد؟
در این اپرای عروسکی و در همه آثارم من شخصاً تمام طراحیها را انجام میدهم. طراحی لباس، طراحی صحنه و حتی طراحی نور به عهده من بوده است. دستیارانی دارم که کار را اجرا میکنند اما من سرپرست طراحی هستم. در لباسهایی که طراحی کردهام، از مینیاتورهای ایرانی استفاده کردهام تا به درستی دوران خفقانی که حافظ در آن زندگی میکرد را به نمایش بگذارم. حافظ به خوبی میدانسته که اشعارش در معرض نابودی هستند، به همین دلیل شاعران و پیروانش این اشعار را حفظ کردهاند تا از آتش نابودی به دور بمانند. در طراحی لباسها، به این نکته اشاره کردهام که پیروان حافظ، جان و اندیشه خود را برای حفظ آثار او فدا میکردند. در صحنههای نمایش، افرادی حضور دارند که در حال حفظ اشعار حافظ هستند و بر روی لباسهایشان خوشنویسیهایی از اشعار حافظ نقش بسته است.
این ایدهها تا چه حد به فهم عمیقتر مخاطبان از حافظ و آثار او کمک میکند؟
این نوع طراحی و استفاده از نمادها، نشاندهنده این است که حافظ نه تنها شاعر زمان خود، بلکه پیشگویی بوده که اشعارش از گزند روزگار و تاریخ حفظ خواهد شد. از طرفی، این طراحیها کمک میکند تا مخاطب نه تنها حافظ را از بعد شاعرانه بشناسد، بلکه عمق تاریخی و اجتماعی اشعار او را هم درک کند.

در نهایت، چه پیام و نگاهی را از طریق این اپرا به مخاطب انتقال میدهید؟
در این اپرا، تلاش کردم که حافظ را به عنوان شاعری نشان دهم که همزمان با لحظات عاشقانه و عارفانهاش، نقد اجتماعی هم میکند. حافظ برای من به عنوان یک شاعر در تلاش برای ساختن یک ایران آزاد و بدون ریا و سالوس، اهمیت زیادی دارد. من میخواستم از این طریق، نه تنها اشعار حافظ را به مخاطب منتقل کنم، بلکه دیدگاهی عمیقتر از او را در برابر مشکلات اجتماعی و تاریخی زمانهاش به نمایش بگذارم.
این اپرا به مخاطب این امکان را میدهد که حافظ را نه تنها در غزلیاتش بلکه در تاریخ و جامعهای که در آن زندگی میکرده، بشناسد و به درون دنیای فکری او راه بیابد امیدوارم این اپرا بتواند سهمی در شناخت بهتر حافظ به مخاطبان داشته باشد.
قسمت هایی از اپرا گویا انگار که از اشعار حافظ نبود؟
بله، این قطعات را من خودم و براساس موش و گربه عبید زاکانی سرودهام. عبید هم عصر حافظ است و او هم در دیوان خود به نقد جامعه میپردازد.در همان زمان حافظ بهویژه در نقد اجتماعی و نقش حاکمان، اشعار برجستهای دارد. او با زبان نمادین و مفهومی، همچون داستان موش و گربه که در قالب قصیده است عبید زاکانی، ظلم و ستم حاکمان را به چالش میکشد. در این اثر دو بخش یکی مربوط به فضای میخانه و دیگری به زندان براین اساس و با زبان «موش و گربه» عبید زاکانی بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شدهاست.
موسیقی در این اپرا چگونه نقش ایفا میکند؟ آیا شما در فرآیند ساخت موسیقی نقش فعالی داشتید؟
موسیقی در این اپرا نقش بسیار مهمی دارد. من همیشه در جریان ضبط موسیقی آثارم هستم و به خوانندگان یادآوری میکنم که باید به شیوه خواندن دراماتیک توجه کنند. مرحوم اسحاق انور، که نقش عبید زاکانی را خواندهاند، از خوانندگان نادر بودند که استعداد دراماتیک بالایی داشتند و توانایی ایفای نقشهای مختلف را داشتند. در این اثر نیز تمام تلاش خود را کردم تا هم آهنگساز و هم خوانندگان ازاهمیت دراماتیک بودن اثر آگاه باشند. ما زمان زیادی را برای ضبط موسیقی صرف کردیم و آقای امیر پورخلجی از آهنگسازان خوب کشور که موسیقی این اپرا را نوشتهاند دیدگاه من درمورد این اثر را به صورت خلاقانه اجرا کردهاند. در نهایت، علیرضا قربانی با صدای بینظیر خود این کار را اجرا کرد و حتی آنقدر تحت تأثیر حافظ قرار گرفت که نام فرزندش را که در همان دوران به دنیا آمد، "حافظ" گذاشت.
در مورد ترکیب اپرا با فرهنگ ایرانی، بهویژه ارتباط آن با حافظ، نظرتان چیست؟ چرا این ترکیب در میان مردم ایران اینچنین محبوب شدهاست؟
اپرا اصلاً از غرب گرفته نشده است اپرا در فرهنگهای مختلفی وجود دارد، برای مثال اپرای پکن و اپرای ایتالیایی داریم. سه وجه مشترک این آثار دراماتیک این است که در آنها خواننده به عنوان بازیگر نقش ایفا میکند و موسیقی باید در تمام مدت اجرا حضور داشته باشد. همچنین، متن نیز باید منظوم باشد. به عبارت دیگر، هر اثری که این سه عنصر را در خود داشته باشد، میتواند به عنوان اپرا شناخته شود. اپرای سنتی ما تعزیه است، من با توجه به علاقه و دنبال کردن اپرای غربی از سن ۲۰ سالگی تا کنون سعی کردم اپرای ملی را به وجود بیاورم که در آن از ردیف آوازی و دستگاههای موسیقی ایرانی استفاده شود و بر اساس اشعار ایرانی باشد. اگر این اپرا به طور کامل به شیوه بلکانتوی غربی اجرا میشد، قطعاً نمیتوانست ارتباطی با تماشاگر ایرانی برقرار کند. به همین دلیل از اپرای عاشورا به بعد، که در امتداد تعزیه است، همواره در تلاش بودم تا هویت ایرانی اپراهایم را حفظ کنم و در عین حال تجربیات جهانی را نیز به آن اضافه کنم. این ترکیب باعث میشود که همزمان با حفظ هویت ملی، اثری جهانی خلق شود.

اپرای شما در سطح بینالمللی هم اجرا شده است. آیا تجربهای خاص از اجرای این اپرا در کشورهای مختلف دارید؟
بله! ما این اپرا را در کشورهای مختلف اجرا کردهایم. برای مثال، اخیراً در روسیه زمانی که اجرای مولوی را داشتیم، تماشاگران با زیرنویسهایی که توسط فردی متخصص با دکترای ادبیات ایرانی و زبان روسی ترجمه شده بود، به خوبی از این اثر استقبال کردند. این نشان میدهد که با تأسیس گروه تئاتر عروسکی آران که بعدها به اپرای ملی آران تبدیل شد، توانستهایم این اپرا را به سطح جهانی برسانیم و نشان دهیم که نهتنها هویت ایرانی دارد، بلکه در سطح جهانی نیز قابل مقایسه با اپراهای دیگر کشورهای جهان است. من میخواهم نشان دهم که میتوان با استفاده از منابع فرهنگی و هنری بومی، اثری جهانی و تأثیرگذار خلق کرد.
آقای غریبپور، میزانسن در تئاتر عروسکی بهطور قطع پیچیدهتر و دشوارتر از تئاتر معمولی به نظر میرسد. در خلق فضای عاشقانه و عارفانه حافظ، از چه تدابیر صحنهای استفاده کردهاید که به پختگی بیشتر کار کمک کرده باشد؟
در ابتدا باید بگویم که یکی از شعرای بزرگ ایران، خیام، در یکی از رباعیات زیبای خود میگوید: «ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز / از بهر حقیقتی نه از روی مجاز / بازیچه همی کنیم، بر نفع وجود / افتیم به صندوق عدم یک یک باز.»
این رباعی بهطور غیرمستقیم به مفهوم "صندوق عدم" اشاره میکند، جایی که در آن لحظهای از جهان را تجربه میکنیم و در نهایت به آن بازخواهیم گشت. این الهام از "صندوق عدم" و درک اینکه ما در دنیای خلقت همچون عروسکانی در صحنه زمان حضور داریم، من را واداشت که غیر از استعداد پنهانی که خود نمایش عروسکی دارد من این استعداد را آشکار کنم.
در این نمایش، ما عروج و سما داریم پس اگر بازیدهندگان ماهری نداشته باشیم امکان اجرای چنین اپرایی وجود ندارد. من بازیدهندهها را تربیت میکنم و آموزش میدهم و به شیوههای مختلف کار میکنم و شما یک میزانسن پنهان در این اپراها دارید. در صحنه پایانی، زمانی که پرده را بالا میبریم، شما متوجه خواهید شد که در پشت صحنه هم نوعی کارگردانی وجود دارد، بنابراین دو کارگردانی بهطور همزمان در کنار هم قرار میگیرند که یک کارگردانی را به شما عرضه کنند. بنابراین میزانسن در این کارها دشوارتر است.
پس بهطور کلی، شما معتقدید که اجرای اپرا عروسکی یا اساساً تئاتر عروسکی بسیار پیچیدهتر از تئاتر معمولی است. میتوانید مثالی بزنید که این پیچیدگی را بیشتر توضیح دهد؟
زمانی که من نمایش «بینوایان» را با بزرگترین بازیگران ایران روی صحنه بردم، توانستم این ادعا را مطرح کنم که بهویژه به شیوهای که من آن را کار کردهام، از تئاتر بسیار دشوارتر است. در تئاتر عروسکی، ترکیب بازیگری، طراحی صحنه، حرکت عروسکها و موسیقی همه باید به صورت هماهنگ و در کنار هم عمل کنند تا اثر بهدرستی به تماشاگر منتقل شود. این همزمانی و هماهنگی کار را بسیار دشوار میکند.
در اپرای حافظ، رقص سما نقش مهمی دارد. چگونه رقص سما در این نمایش طراحی شده است و آیا در دیگر آثارتان هم از آن استفاده کردهاید؟
رقص سما در این اپرا به طور خاص طراحی شده است. این نوع رقص در دیگر آثار من نیز استفاده شده است. بسته به اشاره شاعر به سما و عوالم معنوی، من از این رقص استفاده میکنم. در اپرای حافظ، من یک ابداع خاص در طراحی رقص سما داشتم که در آن بهطور خاص از دوک نخ ریسی زنان در کردستان الهام گرفتم. بسیاری فکر میکردند که اگر سما را با عروسکها اجرا کنیم، ۱۱ نخ عروسک حتماً به هم میپیچند، اما من این امکان را طراحی کردم که نخها بهراحتی باز شوند، بهطوری که حرکت سما بهطور طبیعی و بهصورت آزادانه در جریان باشد. با اینکه دوک می چرخد و نخ ها به هم میتابند اما به سرعت باز میشوند.

در مورد انتخاب غزلها و ابیات برای اپرا، معیار خاصی دارید؟ چرا غزلهایی مانند «ساقی خوب» را انتخاب کردهاید؟
معیاری که برای انتخاب غزلها داشتم گزارشی بود که حافظ به صورت عمیق در آثار خود به ویژه در نقد ریا و سالوس و دکانداران دینی زمان خود اشاره کرده است. ضمن اینکه من بسیاری از باورهای غلطی که در مورد حافظ وجود داشت را رد کردهام، مانند اینکه حافظ از دریا میترسیده و به همین دلیل از شیراز بیرون نیامده بود.
در صحنهای از نمایش، اینکه میگوید ای صبا گر بگذری بر رود ارس من نشان میدهم که حافظ با اشعار خود ایران را به خوبی میشناخته و عمیقاً با تاریخ و جغرافیای کشور آشنا بوده است. یک حافظی در این اپرا به تصویر در میآید که اشراف دارد بر ایران و زخمها و جراحتهایی که طی تاریخ خوردهاست.
انتخاب من «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل / کجا دانند حال ما سبک بالان ساحلها» است که در واقع اگر حافظ از می و عشق صحبت میکند برخلاف نظر خیلیها دلیل ندارد که فقط به این چیزها علاقه داشته باشد بلکه او علاقهمند به ایران آزاد و آباد رها شده از ریا و سالوس بوده است.
میگویند حافظ نانوا یا شاگرد نانوا بوده است و وقتی سربازان امیر مبارزالدین میآمدند از ترس اشعارش را در تنور میانداخته است. در صحنه زندان وقتی امیر مبارزالدین میآید به کرات از زبانش میشنویم که میگوید: «آتش بزن این باده کافر شده است حافظ.» در پژوهشی که درباره زندگی حافظ کردهام و سالهای سال طول کشید بسامد واژگان مدنظر من بوده است.
در اشعار حافظ او ۱۶ بار از محتسب سخن میگوید و منظورش امیر مبارزالدین است. حافظ چنان نفرتی از او دارد که حتی نامش را در اشعار خود نمیبرد. امیر مبارزالدین کسی است که میگوید در حین خواندن قرآن ۸۰۰ نفر را گردن زده و حافظ نسبت به این قضیه با نفرت و خشم صحبت میکند و معتقد است این نوع دینداری غلط است و این گونه زمانه و دینداری زمانهاش را نقد می کند.
اپرای بعدی چیست؟
پروژه بعدی من «عشق» خواهد بود که بر اساس داستان شیخ صنعان و دختر ترسای حضرت عطار است. امیدوارم که بتوانیم این نمایش را تا پایان امسال اجرا کنیم و در اختیار تماشاگران قرار دهیم.
معیار شما برای تکرار اپراهایتان چیست؟
اپراها در سراسر دنیا تکرار میشوند. اپراهای من بهدلیل نیاز به پژوهش، انتخاب اشعار و موسیقی عالی و همکاری با خوانندگان برجسته، نمیتوانند هر سال بهطور مداوم تولید شوند. این اپراها نیازمند زمانی طولانی برای آمادهسازی هستند و به همین دلیل، وقتی که این آثار دوباره اجرا میشوند، با طراحی جدید، نورپردازی جدید و تغییراتی در نمایش، تجربهای تازه به تماشاگران ارائه میدهند. این طراحیهای جدید باعث میشود که حتی تماشاگرانی که اپرا را قبلاً دیدهاند، بار دیگر از تماشای آن لذت ببرند.
نظر شما