سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیده معصومه محمدی؛ در دنیایی که چشمها اسیر ظواهر و دلها گرفتار قشرِ امور شدهاند، در زمانهای که معیارهای سطحی و گذرا جای ارزشهای والای انسانی را گرفتهاند، در عصری که فیلترهای مجازی، آرایشهای سنگین و جراحیهای زیبایی تعریف نوینی از زیباییِ انسانی خلق کردهاند، اثری درخشان و متفاوت به دست ما میرسد که با قلمی روان، زبانی دلنشین و نگاهی عمیق، مرز میان زیبایی و زشتی را دوباره تعریف میکند و ما را به بازنگری در باورها و سنجههای خویش فرامیخواند.
زشتِ زیبا، زیبایِ زشت نه تنها داستانی است درباره یک دختر به نام ماریا که بیش از ده سال از زندگی او را روایت میکند، بلکه آینهای است تمامعیار که تمامی ما را در برابر خود قرار میدهد و از ما میخواهد که به عمیقترین لایههای وجودمان بنگریم و ببینیم که واقعاً چه چیزی را زیبا میپنداریم و چه چیزی را زشت، و مهمتر از همه، این معیارها را بر چه پایهای استوار کردهایم.
نگاهی به نویسنده: قلمی توانا،
سید محیالدین حسینی، قلمزنی توانا است که با آثار خود چون «مریم در قرآن» و «خلوتگاه عشق» توانسته است پلی استوار میان معنویت و ادبیات بسازد. ایشان که مدیریت موسسه بینالمللی حضرت زینب (سلامالله علیها) را بر عهده دارند و سالهاست در عرصه فرهنگ و اندیشه اسلامی فعالیت میکنند، این بار با رویکردی نو، جسورانه و در عین حال محکم، به دل یکی از دغدغههای اساسی انسان معاصر پرداختهاند.
آنچه در آثار حسینی همواره قابل توجه بوده، قدرت او در ترکیب معنویت با زندگی روزمره، آمیختن تعالیم دینی با دغدغههای جوانان، و بیان مسائل عمیق با زبانی ساده و روان است. او نویسندهای است که نه تنها به دنبال انتقال دانش است، بلکه به دنبال ایجاد تحول در نگرش و رفتار مخاطبان خویش میباشد. در این کتاب نیز، این ویژگی به خوبی نمایان است؛ او نه موعظه میکند و نه سخنرانی، بلکه با روایت داستانی و شخصیتپردازی دقیق، ما را به تفکر وا میدارد.
رویکردی متفاوت به پرسشی ازلی
آنچه این کتاب را از دیگر آثار ادبی و معنوی متمایز میسازد، نگاه چندلایه و عمیق آن به مفهوم زیبایی است. نویسنده با بهرهگیری از روایت داستانی جذاب، شخصیتپردازی واقعگرایانه، و استفاده هوشمندانه از الگوهای قرآنی و تاریخی، ما را به سفری دعوت میکند که در آن زیبایی ظاهر در مقابل زیبایی باطن به چالش کشیده میشود. نویسنده با مهارت نشان میدهد که چگونه جامعه مدرن تنها به یک بُعد از زیبایی توجه دارد و سایر ابعاد را نادیده میگیرد. او با زبانی نقادانه اما سازنده، به این نکته میپردازد که چگونه رسانهها، شبکههای اجتماعی و فرهنگ عمومی، تعریفی محدود و گاه مخرب از زیبایی ارائه میدهند که جوانان را به سمت ظاهرگرایی و خودشیفتگی سوق میدهد.
در این اثر، عشق واقعی از شیفتگی سطحی جدا میگردد و نویسنده با ظرافت نشان میدهد که چگونه عشق واقعی بر پایه شناخت، احترام، همدلی و ارزشهای مشترک بنا میشود، نه بر اساس جذابیت ظاهری و شور گذرا. او به تفاوت میان «بهرهکشی از کسی» و «عشق به کسی» میپردازد و این تمایز را به شیوهای روشن و قابل فهم برای خوانندگان ترسیم میکند. همچنین، ارزشهای انسانی بر معیارهای مادی برتری مییابند و نویسنده با استفاده از داستانهای قرآنی، به ویژه داستان حضرت یوسف و حضرت مریم، نشان میدهد که چگونه افراد بزرگ تاریخ، زیبایی حقیقی را در تقوا، پاکی، ایثار و خدمت به دیگران یافتهاند، نه در ظواهر و امکانات مادی.

ماریا؛ آینهای از همه ما
داستان از زبان ماریا روایت میشود، دختری که بیش از ده سال از زندگی او را شاهد هستیم. ماریا نماینده همه ماست؛ جوانی که در دنیایی زندگی میکند که ارزش انسان را با رنگ پوست، بافت مو، رنگ چشم، اندازه بدن و نوع پوشش میسنجد. دنیایی که در آن زیبایی ظاهر تنها معیار عشق، محبت، موفقیت و حتی ارزشمندی انسانی شده است.
او در خانوادهای رشد میکند که در آن مادر و پدر، توجه و محبت کافی به او ندارند. برادرانش مورد علاقه پدر و مادرند و او احساس میکند که تنها بزرگ شده است. این احساس تنهایی، او را به سمت جستجوی توجه و محبت در بیرون از خانه سوق میدهد. او شاهد است که چگونه مادرش حتی به سگ خانه بیشتر از او توجه میکند و این دردی است که بسیاری از جوانان امروز با آن دست و پنجه نرم میکنند.
اما ماریا در این مسیر پرفراز و نشیب، با شخصیتهایی آشنا میشود که دیدگاه او را تغییر میدهند. جولیه، دوست او، نماینده آن دسته از جوانانی است که زیبایی ظاهر را تنها هدف زندگی میدانند و حاضرند برای رسیدن به آن، هر زحمتی را متحمل شوند. او معتقد است که ارزش انسان در میزان توجهی است که دیگران به او میکنند و این توجه تنها از طریق زیبایی ظاهر قابل دستیابی است.
او در خانوادهای رشد میکند که در آن مادر و پدر، توجه و محبت کافی به او ندارند. برادرانش مورد علاقه پدر و مادرند و او احساس میکند که تنها بزرگ شده است. این احساس تنهایی، او را به سمت جستجوی توجه و محبت در بیرون از خانه سوق میدهد. او شاهد است که چگونه مادرش حتی به سگ خانه بیشتر از او توجه میکند و این دردی است که بسیاری از جوانان امروز با آن دست و پنجه نرم میکنند.
اما ماریا در این مسیر پرفراز و نشیب، با شخصیتهایی آشنا میشود که دیدگاه او را تغییر میدهند. جولیه، دوست او، نماینده آن دسته از جوانانی است که زیبایی ظاهر را تنها هدف زندگی میدانند و حاضرند برای رسیدن به آن، هر زحمتی را متحمل شوند. او معتقد است که ارزش انسان در میزان توجهی است که دیگران به او میکنند و این توجه تنها از طریق زیبایی ظاهر قابل دستیابی است. او به ماریا میگوید که باید لباسهای گرانقیمت بپوشد، با ماشینهای لوکس برود، به مهمانیهای پرزرق و برق حضور یابد و همواره در شبکههای اجتماعی تصاویر خود را به نمایش بگذارد تا مورد توجه قرار گیرد.
در مقابل، ماریا با مطالعه، تفکر و الهام گرفتن از شخصیتهای بزرگ تاریخ، به ویژه حضرت یوسف که با وجود زیبایی بینظیر ظاهری، عفت و پاکی را بر شهوت ترجیح داد، و حضرت مریم که با پاکی و تقوایش، الگوی زنان جهان شد، راهی نو مییابد. او همچنین از شهید مصطفی چمران، که با وجود داشتن امکانات مادی و علمی بسیار، زندگی ساده و متواضعانهای را برگزید و جانش را در راه دفاع از میهن فدا کرد، الهام میگیرد. ماریا در نهایت میفهمد که جسم است که پیر میشود، نه روح، و اینکه باید برای روحش مشتری و خریدار پیدا کند، نه برای جسمش.
ماریا میآموزد که چگونه از دام ظواهر رها شود، چگونه به زیبایی درونی بیندیشد، چگونه عشق واقعی را از شور گذرا تشخیص دهد و چگونه ارزش خود را نه بر اساس نگاه دیگران، بلکه بر اساس ارزشهای انسانی و معنوی بسنجد. او میفهمد که زشتِ ظاهر میتواند زیباترین زیبایی باشد، اگر از درون پاک، مهربان و با ارزش باشد، و زیبایِ ظاهر میتواند زشتترین زشتی باشد، اگر از درون خالی، بیمحتوا و خودمحور باشد.
چرا این کتاب را بخوانیم؟
این اثر برای همه ماست؛ برای نوجوانانی که در حال شکلگیری هویت خود هستند، برای جوانانی که در جستجوی عشق و محبت واقعیاند، برای والدینی که میخواهند فرزندان خود را در دنیای پر از چالش امروز راهنمایی کنند، و برای همه کسانی که در پی خودشناسی واقعی هستند و میخواهند بدانند که واقعاً چه کسی هستند، نه آنچه که دیگران از آنها انتظار دارند یا آنچه که رسانهها به آنها تلقین میکنند.
این کتاب برای کسانی است که میخواهند معیارهای خود را از نو بسنجند و ببینند که آیا ارزشهایی که بر اساس آنها زندگی میکنند، واقعاً ارزشهایی هستند که به سعادت و آرامش درونی منتهی میشوند یا صرفاً تقلیدهایی کورکورانه از فرهنگ غالب جامعه هستند. برای کسانی که در جستجوی عشقی ماندگار بر پایه ارزشهای انسانیاند، نه عشقی سطحی و گذرا که بر اساس جذابیت ظاهری و شور لحظهای بنا شده باشد. و برای کسانی که باور دارند زیبایی واقعی در اعماق روح جای دارد، در مهربانی، در ایثار، در وفاداری، در خدمت به دیگران، و در تقوا و پاکی، نه صرفاً در صورت زیبا، اندام متناسب یا پوشش مد روز.
زبان و سبک نگارش
یکی از نقاط قوت این کتاب، زبان ساده، روان و دلنشین آن است. نویسنده با مهارت توانسته است مفاهیم عمیق فلسفی و معنوی را به زبانی بیان کند که برای نوجوانان و جوانان کاملاً قابل فهم و جذاب است. او از اصطلاحات پیچیده و خشک پرهیز کرده و به جای آن، از روایت داستانی، مثالهای ملموس و زبان امروزی استفاده کرده است.
سبک نگارش نویسنده، ترکیبی از روایت داستانی، تأملات فلسفی و آموزههای معنوی است که به شکلی هماهنگ و طبیعی در کنار هم قرار گرفتهاند. خواننده در طول مطالعه این کتاب، احساس میکند که در حال گفتگو با دوستی صمیمی است که تجربیات و یافتههای خود را با او در میان میگذارد، نه اینکه در حال شنیدن سخنرانی یا موعظهای خشک و بیروح است.
پیام نهایی کتاب
پیام نهایی این کتاب، دعوت به تحول در نگرش و رفتار است. نویسنده از ما میخواهد که دست از قضاوت سطحی برداریم، به عمق امور بنگریم، ارزش واقعی انسانها را در درون آنها بجوییم، نه در ظاهر آنها، و زندگی خود را بر پایه ارزشهای پایدار و معنوی بنا کنیم، نه بر اساس معیارهای گذرا و سطحی جامعه مدرن.
او به ما یادآوری میکند که زیبایی واقعی، زیبایی جاودان، زیبایی که هرگز محو نمیشود، زیبایی روح است و این زیبایی در دسترس همه ماست، فارغ از اینکه چه ظاهری داریم، به چه خانوادهای تعلق داریم، یا چه امکانات مادی در اختیار داریم. کتاب به ما میآموزد که انگار حقایق دارند خودشان را نشان میدهند؛ انگار سری ظواهر، جای خودشان را به حقایق دادهاند، انگار مجازها با حقیقتها جابهجا شدهاند، و انگار لفظها رفتهاند و معناها دارند میآیند.
نظر شما