پرویز براتی به تاثیر تاریخ بر خیالپردازی ایرانی میپردازد
استخراج بنمایههای خیالی از روایتهای شفاهی
براتی گفت: در کتاب «تاثیر تاریخ بر خیالپردازی ایرانی» به بررسی فانتزی در ادبیات گذشته ایران پرداختهام و اعجابانگیز بودن یا شگرف بودن آن را در روایتهای شفاهی بعد از اسلام بررسی کرده و به نوعی فانتزی جمعی را در روایتهای شگرف شفاهی مد نظر داشتهام.
براتی در گفتوگو با خبرنگار ایبنا گفت: من حدود بیست سال است که زمینه کار پژوهشیام، عجایب و غرایب است. سال 88 هم کتابی درباره عجایبنامهها کار کردهام که به سنت نوشتاری بعد از اسلام میپردازد و کتاب دیگرم راجع به علوم غریبه نوشتهام که چندان وارد جنبههای روانی قضیه نشدم و این که چه اتفاقی میافتد که فردی به این موضوع میپردازد.
این پژوهشگر گفت: در این کتاب به بررسی فانتزی در ادبیات گذشته ایران پرداختهام و اعجابانگیز بودن یا شگرف بودن آن را در روایتهای شفاهی بعد از اسلام بررسی کرده و به نوعی فانتزی جمعی را در روایتهای شگرف شفاهی مد نظر داشتهام.
وی افزود: رویکرد قالب در ایران در این زمینه، همان نگاه ساختارگرای تودوروفی است. اما من بیشتر از منظر نوتاریخیگرایی یا تاریخ جدید وارد این بحث شدهام و به دنبال روایت توضیحی نبودم بلکه توجه و تاکیدم بر تناقضها یا پارادوکسها بود. در این کتاب، بخشی همه به مرور هزار و یک شب، از همین زاویه، اختصاص دارد و به طور کلی کار من در این کتاب، برجسته کردن روایتهای شفاهی و استخراج مایههای خیالی از آنها است.
این پژوهشگر افزود: یک سری داستانهای حماسی، پهلوانی و اسطورهای داریم که بعد از اسلام، تعدادی از آنها در شاهنامه آمده است. علاوه بر این داستانها، روایتهای دیگری هم هست مثل گرشاسبنامه، دارابنامه یا بهمننامه که همه اینها داستانهایی با زمینههای پهلوانی و اساطیری هستند. اما تفاوت آنها با شاهنامه این است که به نثر هستند و ما در ادبیات شگرف، داستانهای منثور را مورد توجه قرار میدهیم.
براتی گفت: در مجموع این کتاب به ادبیات شگرف ایرانی میپردازد و عنوان اولیهاش «فانتزی در ایران» بود که به نوعی خیالپردازی جمعی اشاره دارد. البته این بحثی دراز دامن است که در یک نگاه کلی به ادبیات فانتاستیک در ایران میپردازد که از منظر ژانرشناسی، این ادبیات متعلق به قرن نوزدهم و دوره رمانتیکها به بعد است. طبق این نگاه، آثاری که مربوط به قبل از این دوره است را با عنوان حماسه یا داستانهای پریان و اسطوره میشناسند.
وی افزود: در این کتاب، ادبیات تاریخی، پهلوانی و اساطیری ما بعد از تبدیل به روایتهای شفاهی مورد توجه قرار میگیرد. یعنی فانتزی اصلی در روایت شفاهی اتفاق میافتد. روایت بهمن، پسر اسفندیار که مبنایی اساطیری هم دارد، مایههای عجیب و غریب بسیاری دارد. عدهای میگویند که او همان اردشیر دراز دست ساسانی است. اما روایتهایی از بهمن در روایتهای شفاهی است که سرشار از بنمایههای خیالپردازی ایرانی است.
این پژوهشگر ادامه داد: روایتهای مکتوب، پیشزمینه اسطورهای و حماسی دارند که هر یک از اینها هم خاستگاه متفاوتی دارند. در روایتهای شفاهی شگرف ایرانی، ما با روایت و خیالپردازی جمعی مواجه هستیم. روایتهایی که ما از پهلوانان و اساطیر داریم، در قالب روایتهای شفاهی، مجالی برای بال و پر گرفتن خیالپردازی است.
براتی گفت: در منابع مکتوب، داستان بهمن، روایت مشخصی دارد که به خونخواهی اسفندیار میرود و طرح و توطئه داستانیاش هم مشخص است. اما همین بهمن، وقتی که به روایتهای شفاهی ورود پیدا میکند، سرنوشتش کن فیکون میشود و به یک موجود منفور تبدیل میشود. در روایتهای شفاهی، نریمان، فرزند رستم، پریزاد میشود و با قشون پریان، بهمن را به دار میکشد.
این پژوهشگر، در پاسخ به این سوال که پیشینه مکتوب شدن این روایتهای شفاهی به چه دورهای باز میگردد، گفت: به سالهای بعد از شکلگیری حماسه ملی و خداینامهها، در قرن 4 و 5 بعد از اسلام برمیگردد و تا دوره قاجار و حتی امروز هم میرسد. قسمتی از این روایتها، به وسیله انجوی شیرازی مکتوب شده است. اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که روایتهای شفاهی و نقلها، دهان به دهان که میچرخد، شاخ و برگ میگیرد و تغییر میکند. این اتفاق توسط کسانی که نسخهای داستانهای پهلوانی و تاریخی را استنساخ میکردند هم اتفاق افتاده است. در واقع نسخهنویسها به روایتها شاخ و برگ میدادند. اما بحث تخیل در روایتهای شفاهی پررنگ میشود. مثلا محبوبیت رستم در روایتهای شفاهی به حدی میرسد که به لشکر ائمه کمک میکند. یا از قبر بلند میشود که به سراغ بهمن برود که امام زمان (عج) نمیگذارد.
براتی افزود: در این کتاب، ما با منابع محدود و خاصی مواجه نیستیم، بلکه هر چیزی که در ارتباط با سوژه باشد از منابع مربوط و نامربوط میتواند منبع پژوهشی این کتاب باشد؛ یک دستنوشته، یک نقاشی و...
نظر شما