به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آذردخت بهرامی (متولد ۱۳۴۵) داستاننویس، فیلمنامهنویس و طنزپرداز ایرانی است. «شبهای چهارشنبه»، «سوتیکدهی سعادت، پرشین فامیلز، دات کام»، «آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه»، «نقطه»، «آب، آسمان» و «رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر» آثار منتشرشده آذردخت بهرامی در حوزه داستان بزرگسال هستند. بهرامی با نگارش رمانهای «کاپابلانکا، بادکنک شطرنجباز» و «المپیاد شاعران مشروطه»، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان نیز طبعآزمایی کرده است. او در عرصه نگارش نمایشنامه و فیلمنامه نیز فعالیت دارد. از تجربههای آذردخت بهرامی در این زمینه، نگارش چندین قسمت از سریال تلویزیونی «شمسالعماره» و مجموعه نمایشنامه «فرهنگسرای نیاوران» است. بهرامی برای مجموعه داستان «شبهای چهارشنبه» جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات و جایزه روزی روزگاری را گرفته است.
اخیراً در پروندهای با نام «نویسندگی به عنوان شغل» نظر نویسندگان کشورمان را درباره ضرورت و امکان حرفهای نوشتن و داستاننویسی به عنوان وسیله امرار معاش جویا میشویم. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی ما با آذردخت بهرامی در این باره است.
حرفهای بودن نویسندگان تا چه اندازه در ارتقای ادبیات کشورمان موثر است؟
نویسندهای حرفهای است که بر نوشتن و ابزار آن مسلط باشد و انواع ژانرهای نگارش و سبکهای ادبی را بشناسد و با امر تحقیق و تفحص آشنا باشد و در احساسات و افکار انسانی دقت نظر داشته باشد و در صورت لزوم جزئینگری موشکافانه داشته باشد و قادر باشد بارها و بارها بنویسد و پاک کند که البته در گذشته پاره میکردند و دوباره و دوباره بنویسد و سمباده بزند و ویرایش کند و باز هم بازنویسی کند و به سه چهار نفر ارائه کند و باز هم بنویسد و پاک کند و آن قدر این کارش را ادامه دهد تا بلکه در نهایت بتواند در ارتقای ادبیات کشورش مؤثر باشد. نویسنده حرفهای باید بر زبان و تعابیر ادبی زبان کشورش مسلط باشد و دایره شناخت واژگانش وسیع باشد. باید با انواع سبکهای ادبی و شعر و داستان کوتاه و رمان و نمایشنامه آشنا باشد. باید بتواند در مورد تمام موضوعاتی که دارد مینویسد تحقیق و تفحص کند و نیز قادر به تحلیل و ارزیابی باشد و بله، ارتقای ادبیات بسیار مدیون حرفهای بودن نویسندگان است.
آیا در ایران نویسندگانی هستند که فقط با نوشتن امرار معاش کنند؟
بله. احتمالاً داریم تک و توک نویسندگانی که ارثیهای بهشان رسیده و خانه و تیر و تخته و چهارچرخهای دارند و پولی هم در حسابشان است و نشستهاند به نوشتن؛ و بله، سالی یا دو سه سال یک بار اندک واریزی ناشر محترمشان را قاطی خرج و مخارج خانه میکنند و از این بابت بسیار خشنودند. البته اگر به این کار بتوان «امرار معاش» گفت!
آیا اصلاً در ایران امکان نویسنده حرفهای بودن وجود دارد؟
بله. به شرطی که تا آخر عمرت به یک لقمه نان و پنیر رضایت بدهی و دلت هوای هیچ سفری نکند و یا اصلاً اهل سیر و سفر نباشی و کنج خانه را ترجیح بدهی و در یک خانه کلنگی ارثیه پدری زندگی کنی و اهل و عیال و بچه هم نداشته باشی. یا اینکه از قبل سرمایه خانوادگی داشته باشی و از صبح تا شب با خیال راحت بنشینی به نوشتن و نوشتن و نوشتن و پاک کردن و نوشتن و نوشتن و باز هم نوشتن.
آیا خود شما تجربه سفارشی کار کردن داشتهاید و توانستهاید با نوشتن امرار معاش کنید؟
تا آنجا که یادم میآید همیشه سر و کارم با نوشتن بوده؛ هر جا و در هر ادارهای هم کار کردهام، کارم یا نوشتن بوده، یا مربوط به نوشتن؛ مانند حروفچینی و ویرایش و صفحهبندی مجله یا طنزنویسی و نگارش قصه کودک؛ همیشه قضیه داستان و رمان برای من فرق داشته و کاملاً شخصی بوده است؛ اما فیلمنامه و نمایشنامه را همیشه برای امرار معاش نوشتهام. نمایشنامه نوشتن برای رادیو که آن قدر حقالزحمهاش کم بود که به شوخی بیشتر شبیه بود؛ اما دستمزد نگارش فیلمنامه همیشه خوب بوده و من هم شکرگزارش بودهام. چند تا هم رمان تحقیقی تاریخی نوشتهام به سفارش ناشران که گرچه تغییراتی به آنها اعمال شد که هنوز نسبت بهشان دلچرکین هستم، اما حقالزحمهشان در زمان خودشان مورد قبول و قابل توجه بود. حالا پس از گذشت سالها، میگویم سفارشی نوشتن با ذات ادبیات همخوانی ندارد و شاید فقط بتوان فیلمنامه را سفارشی نوشت که آن هم میتوان گفت جزو ادبیات نیست.
آیا از تجربه سایر کشورها در این زمینه اطلاعاتی دارید؟
نه متأسفانه. من فقط در فیلمها دیدهام که ناشران چقدر در تبلیغ کتاب منتشرشدهشان مؤثرند، چقدر تور معرفی و امضای کتاب در شهرها برگزار میکنند و چقدر وضع و اوضاع نویسندگان خارجی در فیلمها خوب است. اما از طرفی دوستان اهل قلم خودمان را در ممالک خارجه میبینم، که به نظر میرسد وضع و اوضاعشان با کمی بالا و پایین شبیه خودمان است.
نظر شما