چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۷
نگاهی به مجموعه شعر  نیلوفر نام دیگر زخم است

شعر نیلوفر شریفی اعتراضی فرو خورده است که جغرافیایِ آن در مرکز خاورمیانه است و این رفتار انسانی و خردگرا ماهیتی اومانیستی دارد.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، حامد رحمتی: « نیلوفر نام دیگر زخم است» سرفصل تازه‌ای در آغاز شاعرانگی نیلوفر شریفی است. شاعری که با حضور دیگرسان بودنش را در شعر معاصر جشن می‌گیرد. از نقاط عطف و تاثیرگذار در هنر نویسش این شاعر جوان نگاهِ تیز اجتماعی شاعر در جهت پیش بُرد و ارتقایِ معناست.شاعری که رنجِ آدمی بر گرده‌هایش سنگینی می‌کند. او از جنگ سخن می‌راند، از سوز گلوله‌ای که در پیشانی کودکان تیر می‌کشد.شریفی از اندوهِ زنانِ بیوه‌ای می‌گوید که بمب‌ها بند بندِ زندگی‌شان را شکافته است.شعر او به غایت سرودی انسانی‌ست که در عصر سرگردانی و عسرت به گوش می‌رسد. با قرائت چگامه‌هایِ شریفی، زخمِ کودکانی را لمس خواهیم کرد که وطن برایِ آن‌ها گورستانی بزرگ به وسعتِ دلتنگی است. شاعر در جغرافیایِ خاورمیانه گام بر می‌دارد و با دست‌های نحیفش، خاکروبه‌ها و آجرهایِ سرد را کنار می‌زند تا یگانه صدایِ زندگی را بیرون بکشد، خاصه صدای مادر را خاصه صدایِ کسی را که هنوز نفس می‌کشد. شعر شریفی با نام مبارک انسان گرده خورده و رسالت تابناک شاعر در عصر حاضر چه می‌تواند باشد جز سرودنِ زخم‌ها و التیام آن‌ها. در دفتر «چاقو رفتار من است» قرائتِ شعر نخست ما را به اعماق جنگِ ایران و عراق پرتاب می‌کند، آمیزه‌های روانی در متن، بویِ تندِ گوگرد و پروازِ سهم‌ناکِ هواپیماها بر فراز خانه‌ها،جلوه‌های بصریِ را در متن می‌گستراند و نخل‌هایِ سوخته‌یِ خرمشهرکه از نهاد آن‌ها دود بر می‌خیزد و گویی تلخی مرگ را فقط با شیرینی خرمایِ داغ می‌توان از یاد بُرد. شریفی با تمهیداتی چون لحن گردانی به تناسب‌هایِ آوایی می‌رسد و روایت را پیش می‌برد و می‌توان بسامد فرو ریختن بمب‌هایِ سنگین را از دهانِ طیاره‌ها احساس کرد که اشکال هندسی خانه‌ها را با خاک یکسان می‌کند. شاعر با روایتی منقطع وسرعت بخشیدن به کارکردِ فعل‌ها، ریتم و ضرب آهنگِ درونی شعر را با شگردهایِ کلامی تسریع می‌بخشد تا هراس را در رخسارِ کاراکترهایِ شعر نمایان سازد. «من  چند نفرم بودم/مونس/ آمنه/عایشه/ و ساعت/ هنوز رویِ دیوار/ درد می‌کشید/و دستِ راستم/ لمس بود/ من چند نفر بودم/ آمنه  با صدایِ اذان/ برنج پاک می‌کرد/ و با قمری‌ها آواز می‌خواند/  مونس/ به زخم‌هایش/ نمک می‌پاشید/ و دوست داشت/ همسرش را / اما عایشه  به شکافِ دیوارها/ دست می‌کشید /و آرام می‌بوسید/ نخل‌هایِ سوخته را »
مولف با رفتاری پلی‌فونیک در شخصیتِ کاراکترها نفوذ می‌کند و حالات روانی آن‌ها را با زبانِ استعاری در ساختِ اثر امتداد می‌دهد. رفتار شریفی در گستره معنا بسیار چشم‌نواز است. او با برهم زدنِ روایت خطی و ارجاعاتِ دقیقِ زبانی گوشه‌ای از رنجِ سرزمین‌اش را فریاد می‌زند. از شاخصه‌های مهم در ارزیابی شعر یاد شده، توجه شاعر به آیین و فرهنگ خطه جنوبِ ایران است.کِل کشیدنِ مادری که با پاهایِ برهنه روی خرده شیشه‌های بُران، گیس‌هایِ سفیدش را چنگ می‌زند. در زیبایی‌شناسی موسیقی تكرار و دورانِ اصوات در نظامی هماهنگ استوار شده و این تمهید بر پایه تكرار متبلور می‌شود و شاعر با درایتی آزموده با همنشینی واج‌های متجانس برایِ انتقال بارِ روانی متن، از صدایی محو سخن می‌گوید و این صدا به تکرار از اعماقِ متن به گوش می‌رسد. شریفی بی‌تردید شاعری انسان‌گراست او حقوق پایمال شده زنان را با گلویی زخمی در روحِ شعر جاری می‌سازد و چون رودخانه‌ای با ماهیانِ آزاد همسفر  می‌شود. شعر او صدایِ فرو خورده زنان سوری و افغان است که در کمپِ پناهندگان از تیررس مرگ و گلوله‌ها گریخته‌اند. آموزه‌های شریفی در  هنرهایِ تجسمی به او این توان را می‌بخشد که با محوریتِ تصویر ایده‌اش را به کمال برساند. چون شاعر بیشتر به فجایع جنگ و مسائل انسانی توجه دارد و برای دوری جستن از یک نواختی در متن با رویکردهای رمانتیسمی کلامش را رنگین و تازه می‌سازد. شریفی درنخستین مانیفست خود به دنبالِ سبک سری و رفتارهایِ نوجویانه‌یِ عاطفی نیست. در نخستین دفتر او با شاعری تمام قد مواجهیم... شاعری که گویی با صبغه‌ای تاریخی مادیانِ قریحه‌اش را به سویِ آفاق می‌راند تا شکوهِ آفتاب را به نظاره بنشیند؛ در عصری که قدرت‌هایِ بزرگ با شعارهایِ پوشالی حقوق بشر کودکان را به کام مرگ می‌بَرند. «رادیوها /روزنامه‌ها  می‌گویند/مرزها آرام‌اند /و از گلویِ تفنگ‌ها/ گل‌هایِ سُرخ/روییده است/   و باران/ بارانِ خون است/ و انار هيچ نيست/ جز زخم‌هايى باز/بر بدن»  در آرمانشهر شریفی کلان روایت‌هایِ بی شماری در ذهن متجلی می‌شود.شعر او اصالت دارد او می‌خواهد با دست‌هایِ زنانه‌اش از دلِ دیوارهایِ سنگی روزنه‌ای را به سویِ نور و تعالی بتراشد. او آرمان‌گرا نیست اما می‌خواهد  ارزش‌های فراموش شده را به یاد بیاورد که در طولِ تاریخ لگد مال شده‌اند. شعر  نیلوفر شریفی اعتراضی فرو خورده است که جغرافیایِ آن در مرکز خاورمیانه است و این رفتار انسانی و خردگرا ماهیتی اومانیستی دارد. «من تیمارستانم / با هزار پنجره/ من  بیمارستانم با هزار تخت/و درد/ در دهلیزِ قلب/ریشه زد /درختی تناور شد/ و ما /به دندان کشیدیم/ سیب‌هایِ / سیاه را»  باید پذیرفت در طی سال‌هایِ اخیر شعر زنان از آن اصالت و یگانگی فاصله گرفته اما شریفی با آموزه‌های فردی خویش می‌خواهد با نخستین ورودش در ساحت شعرِ معاصر به نگاهی اصیل برسد. از این رهگذر باید شعر او را در توامان تنهایی آرام آرام نجوا کرد تا درد را تنها برایِ دقایقی از رواق سیمانی چشم‌ها عبور داد که سالیان بسیار از دیدار حقیقت و نور محروم بوده‌اند و رسالت شاعر در این میان چه خواهد بود چون سنگ‌ها خاموش بماند و با خشم آفتاب رنگ ببازد یا از گلویش تاریکی را بیرون بریزد و در رثای نامِ انسانی که درد می‌کشد دست‌هایش را قلم کند تا اندامِ برفی کاغذ را با منادیِ آگاهی رنگین بسازد کدام؟ آری...نیلوفر شریفی با سرگردانی بادها بال می‌گشاید و صدایِ زخم در شعر او آن چنان بلند است که باید او را زخم بنامیم چون نیلوفری که از دل مرداب به سوی نور می‌خزد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها