این کتاب درواقع گزارشی از سی پنل تخصصی میز آیندهپژوهی طی سالهای 1393 تا 1399 در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی که حاصل تلاش فراستخواه با همکاری حسین سمیعی است. جلد نخست این مجموعه شامل گزارش پانزده پنل و جلد دوم نیز گزارش پانزده پنل دیگر است.
فراستخواه در پیشگفتار این کتاب آورده است: «آیندهپژوهی قدرتی جادویی برای پیشبینی نیست بلکه سامانه معرفتی و اجتماعی موثق و معتبری است که با تفکر انتقادی و خردورزی جمعی و با توسل به مطالعات و تأملات سامانمند و روشمند و اعتباریابی شده، درک خود را نسبت به آینده و تغییرات پیش روی خودمان و محیطمان ارتقا ببخشیم. در ایران معاصر بودند متفکرانی که در اندیشیدن روشمند و عالمانه به آینده تا حد زیادی با جهان پیشرو همزمانی داشتند. اتفاقاً اینها نوعاً کسانی هم بودند که در مرز میان دولت و جامعه تردد میکردند. دریغا که به سبب «ناشنوایی سیستماتیک» در سیستمهای رسمی وقت متاسفانه به آیندهاندیشی آنها اعتنایی نشد. دو مثال برجسته از اینها احسان نراقی و مجید تهرانیان بودند. احسان نراقی با همکارانش در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران طی 1348-1344 مطالعاتی راه انداخت که در آن بررسیها و برآوردهایی شده بود برای ایران، افق بیست ساله ایران. بسیاری از برآوردها و هشدارهای شنیده نشده آنها طی سالهای بعد تا به امروز عملا در جهان و در ایران به وقوع پیوسته است.»
فراستخواه درباره ورودش به بحثهای آیندهپژوهشی مینویسد: «مطالعات آینده ایران با تاکید بر آموزشها و نهادهای علمی و دانشگاهی را نویسنده از نیمه دوم دهه 80 در بخشی از برنامه پژوهشی خویش گنجانید؛ دلیل این امر، اهمیت آیندهپژوهی آن برای فهم مسئله ایران و برای فهم مسئله علم و دانشگاه در ایران بود. دو طرح پژوهشی را مولف از همان زمان و سپس در دهه 90 در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی برعهده گرفته و در طول اجرای این طرح، همکارانی به صورتهای مختلف همراه و مشوق او بودند که باید از همه به نیکی یاد شود.»
در ابتدای کتاب تحت عنوان سیر تحول مباحث آینده آمده است: «راهی نیست جز اینکه در نگاه خویش به دنیای پیش رویمان تجدید نظر اساسی بکنیم. شالوده فکری ما، قالبهای سنتی، چیدمان ذهنی و کلیشهها و ایدئولوژیهای موجود ما نمیتواند آینده را توضیح بدهد که به سویش میرویم یا او به سراغ ما میآید. این چیزی است که جان سی هینکلیف در مقاله خود که در مجموعهای به سرویراستاری ریچار اسلاتر با عنوان «از نو اندیشیدن برای هزاره جدید» نوشته است بدرستی از ما میخواهد.»
استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در جایی دیگر با عنوان «آینده یک مسئله است» مینویسد: «ما به سوی آیندههایی پرتاب میشویم که آمادگی زیستن در آنها را نداریم، حتی درکی درست درباره آنها نداریم. تصویری مشترک از آنها نداریم و برای زیستن در آن نیز از حیث وضع فکری، نظام هنجارین، رفتار اجتماعی، مناسبات نهادها و ساختارها و شیوههای حل مسائلمان مهیا نیستیم. چگونه میتوانیم برای آینده تصمیم بگیریم اگر همه دانش ما منحصر به گذشته است؟ چگونه میتوان به آینده عزیمت کرد در حالی که به گذشتهها و به کلیشهها چسبندگی پیدا کردهایم. پس نیازمند تأملی درباب آینده خود هستیم. آینده فقط یک مسئله برای جهان نیست بلکه آینده مسئله ملی برای ما نیز هست. مسائل آینده ایران یکی دوتا نیست. برای مثال حوزه زیستبومی، مسئله آینده است و مسئله بود و نبود یک تمدن در پسین فردای این سرزمین است. پایداری سرزمین مستلزم توجه به آینده است. بیایان شدن دشتها از جمله مسائل زیستبومی است که آینده کشور را تهدید میکند.»
مولف بعد از تفکیک بین آیندهپژوهی و پیشگویی به آیندهپژوهی در نظام علمی و دانشگاهی پرداخته و در این زمینه مینویسد: «آینده مدام به حال هجوم میآورد و در این خصوص گویا دانشگاه و غیر دانشگاه هم نمیشناسد. نیومن ایده دانشگاه مدرنی را مفهومسازی کرده بود که با فراغ بال به آموزش و تحقیق میپردازد. اما تحولات مجال این آرامش را نمیدادند. کِر، به مفهوم دانشگاه چند کارهتر و متکثرتر رسید که ذینفعان آن دارای علایق متفاوت و احیاناً متعارض هستند. کلارک از این هم فراتر رفت و مفهوم دانشگاه کارآفرین را به دست داد. طی سالهای اخیر دانشگاهها به مثابه سازمانهایی با پیچیدگی فوقالعاده در محیط آشوب قرار گرفتهاند.»
در ادامه نیز مینویسد: «معمولا از چهار نسل آیندهنگاری علم و دانشگاه بحث میشود: نسل نخست به دهه 29 قزن بیست برمیگردد که به طور خاص شامل کنجکاویهای دانشمندان برای کارهای آتی خود بود. در نسل دوم که از دهه 60 ظهور یافت پای همکارهای دانشگاه و صنعت در این موضوع به میان آمد نسل سوم در دهه 90 به میان آمد و موضوع آیندهنگاری علم و دانشگاه معطوف به ابعادی فراتر از دانشگاه و صنعت شد و خطمشیهای دولتها، جامعه و توسعه پایدار نیز وارد این مبحث شد. از سده 21 شاهد پدیدآیی نسل چهارمی هستیم که به مراتب به موضوع با نگاه کلینگرتر و شبکهایتر؛ در سطوح ملی، منطقهای، بینالمللی؛ فناوریهای سخت و نرم؛ علوم پایه و فنی و اجتماعی، فناوریهای سبز؛ همه ذینفعان اجتماعی، نهادهای مدنی و غیر دولتی، ابعاد حقوقی و فرهنگی و مانند آن نگریسته میشود.»
فراستخواه در جایی از این کتاب درباره میز آیندهپژوهشی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی مینویسد: «میز آیندهپژوهی «ساختاری گفتگویی» است به منظور مسئلهگشایی، جستارگشایی و دستورگشایی برای سیاستگذارن، دانشگاهیان و ذینفعان مختلف اجتماعی آموزش عالی که با رویکرد آیندهاندیشی و با سازو کار هماندیشی (گروه بحث کانونی) در موسسه پژوهش و برنامهریزی ۀموزش عالی تاسیس میشود.»
وی اهداف این میز را نیز شش هدف عمده دانسته و مینویسد: «1- شناخت کلیدیترین روندها و تحولات محیطی و درونی نظام کلان آموزش عالی ایران 2- شناخت مهمترین مسئلهها و چالشهای جاری و پیش روی نظام کلان آموزش عالی ایران 3- شناخت نحوه سازگاری خلاق نظام کلان آموزش عالی ایران با تحولات محیطهای آشوبناک و پیچیده 4- کوشش برای فهم وضع مطلوب افق آینده و ارائه راهبردهایی برای مواجهه با مسائل و چالشهای نظام کلان آموزش عالی ایران 5- کمک به ذینفعان اجتماعی برای کشف و خلق آینده مطلوب آموزش عالی 6- فراهم آوردن ادراکی از آینده آموزش عالی و آموزش عالی آینده برای بهرهگیری از آن در سیاستگذاریهای خرد، میانی و کلان آموزش عالی.»
فراستخواه درواقع با رویکردی مسئله محور به بحث آیندهپژوهی پرداخته و اساساً آیندهپژوهی را چیزی جز راه حل برای مسائل نمیداند. در این راستا برای دستیابی به راهکارهایی برای حل مسائل جامعه خویش تلاش میکند روش وی در واقع چیزی نیست جز گفتوگو و بحث با صاحبنظران حوزههای مختلف و مرتبط با موضوع. از آنجایی که طرحی مبنی بر اتاق فکر برای حل مسائل دارد، معتقد است باید مسائل را از جوانب مختلف بررسی کرده تا به یک راهحل جامع رسید. در این اثر که گزارش سی پنل است برای راهیابی به راهحلهایی برای آینده آموزش عالی تلاش میکند و در هر پنل حداقل نظر 10 نفر متخصص در آن حوزه را جویا شده است.
نظر شما