جمعه ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
نقش آمریکا و بریتانیا در شکل‌گیری اسرائیل

عبدالعلی رضایی گفت: تاریخ نشان می‌دهد که پروژه صهیونیسم سیاسی بر دولت اسرائیل مقدم است. پروژه‌ای که در آغاز توسط مسیحیان تبشیری شکل گرفت دارای وجه الهیاتی بود، اما به تدریج تبدیل به یک پروژه سیاسی و استعماری شد که عمدتاً سویه سیاسی صهیونیسم را بر سویه الهیاتی آن غالب کرد

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سارا کریمی، پژوهشگر: جلسه رونمایی کتاب تازه نشر نی با عنوان «در برابر وجدان خویش» روز دوشنبه ۱۳ مردادماه ۱۴۰۴ در کتابخانه ملی ایران برگزار شد. در این جلسه عبدالعلی رضایی، مشاور پژوهشی و منصور آسیم مترجم کتاب با مشارکت جمعی از میهمانان و پژوهشگران به نقد و بررسی مطالب این کتاب پرداختند و در نهایت مراسم رونمایی با حضور آقای همایی مدیر نشر نی و مدیران کتابخانه ملی ایران انجام شد.

این کتاب که به تاریخ پنهان چگونگی بهره گیری از ایالات متحده در شکل‌گیری اسرائیل می‌پردازد، در فوریه ۲۰۱۴ توسط آلیسون ویر روزنامه نگار آمریکایی به تحریر درآمده است و برای نخستین بار به فارسی برگرداننده شده و در تابستان ۱۴۰۴ در نشر نی به چاپ رسیده است. کتابی شامل ۱۶ فصل درباره تاریخچه شکل‌گیری و عملکرد لابی طرفدار اسرائیل در آمریکا است و با ارجاع به یافته‌های پژوهشی چگونگی شکل‌گیری سیاست حمایت از اسرائیل در ایالات متحده آمریکا را در بیش از یک قرن گذشته توضیح می‌دهد.

گزارش تصویری؛ بررسی اسناد تاریخی نقش آمریکا در شکل‌گیری اسرائیل

عبدالعلی رضایی: علت حمایت آمریکا از اسرائیل را به حضور لابی‌ها نباید تقلیل داد

به همین بهانه سخنرانی نخست که از سوی عبدالعلی رضایی ارائه شد به بررسی انتقادی مفهوم لابی اسرائیل اختصاص پیدا کرد. در این ارائه شرح داده شد که این لابی یا گروه‌های نفوذ حامی صهیونیسم فراتر از یک دولت عمل می‌کنند و تاریخی طولانی‌تر از تاسیس دولت اسرائیل دارند.

رضایی این ادعای مرشایمر و والت را که سیاست خارجی آمریکا از سوی سیاست خارجی اسرائیل گروگان گرفته شده و تحت تاثیر فعالیت لابی اسرائیل مجبور به اقداماتی علیه منافع ملی خود است تقلیل گرایانه خواند و کتاب ویر را حاوی مطالب مهمی‌در رد این ادعا دانست. او اضافه کرد که حسن این کتاب و کتابی که اخیراً مورخ منتقد اسرائیلی ایلان پاپه با عنوان «اعمال نفوذ در دو سوی اقیانوس اطلس» منتشر کرده‌این است که از این ساده‌سازی فاصله می‌گیرند و به پیچیدگی تاریخی روابط دو پروژه تاریخی (سیاست استعماری و صهیونیسم سیاسی) می‌پردازند.

رضایی در این باره گفت: تاریخ نشان می‌دهد که پروژه صهیونیسم سیاسی بر دولت اسرائیل مقدم است. پروژه‌ای که در آغاز توسط مسیحیان تبشیری شکل گرفت دارای وجه الهیاتی بود، اما بتدریج تبدیل به یک پروژه سیاسی و استعماری شد که عمدتاً سویه سیاسی صهیونیسم را بر سویه الهیاتی آن غالب کرد. به گونه‌ای که امروز شاهد آن هستیم که این پروژه با سازماندهی و تکیه بر نهادهای قدرت توان تاثیرگذاری بر زندگی میلیون نفر از مردم این منطقه را پیدا کرده است.

پیش از قرن نوزدهم ایده بازگشت قوم یهود به فلسطین و جنگ آخرالزمان و رستاخیز مردگان مفاهیمی بود که از سوی مسیحیان تبشیری مطرح می‌شد و کمک به بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس به عنوان نوعی رسالت دینی شناخته می‌شد. سیاسی شدن مفهوم بازگشت به سرزمین مقدس نوعی فرجام گرایی الهیاتی است، اما تحول این مفهوم در بستر نگاه سیاسی مدرن از فرجام گرایی و هزاره گرایی مومنان به هزاره‌گرایی فعال سیاسی مبدل شد.

از سال‌های میانی دهه ۱۸۳۰ عده‌ای از رجال سیاسی و نظامی‌در بریتانیا این ایده بازگشت به سرزمین مقدس را پی می‌گیرند تا منافع این کشور را در سرزمین‌های امپراطوری عثمانی که بین کانال سوئز و مستعمرات خود در هند و شرق آسیا قرار گرفته بودند حفظ کنند. علی الخصوص که در این سال‌ها کشورهای اروپایی فروپاشی آن امپراطوری را محتوم می‌دانستند. در این دوره سیاست بریتانیا که تا آن زمان مایل به حفظ یکپارچگی امپراطور عثمانی بود به تدریج شروع به تغییر کرد. حالا پرسش این بود که سرنوشت سرزمین‌های تحت لوای این امپراطوری چه خواهد شد؟ اینجا بود که سیاست‌مداران عالی رتبه بریتانیایی به طرح این موضوع پرداختند که مهاجرت یهودیان به فلسطین و تاسیس دولت می‌تواند به منافع این کشور کمک کند. چرا که این سرزمین بر لبه مستعمرات انگلیس و در موقعیتی استراتژیک قرار داشت. اما برای طرح این موضوع از کلامی‌الهیاتی بهره بردند و از «ملتی بی‌سرزمین و سرزمینی بی‌ملت» سخن گفتند که مهاجرت آن قوم را تعین وعده الهی جلوه می‌دهد. اینجاست که شاهد تغییر پروژه الهیاتی مهاجرت یهود به پروژه سیاسی تاسیس دولت اسرائیل می‌شویم. پروژه‌ای که از آغاز به منافع استعماری و امپریالیستی دولت‌های غربی پیوند خورده است.

رویکرد هر دو این سویه‌ها به ساکنان بومی فلسطین نگاهی همچون نگاه استعمارگران به بومی‌های استرالیا، آمریکا یا نیوزلند بود که می‌توان آن‌ها را کشتار، اخراج یا به زور «متمدن» کرد. رویکردی که تاکنون شکست خورده و تاریخ سده اخیر نشان می‌دهد که این بخاطر فاعلیت و عاملیت مردم فلسطین و تعلق این مردم به سرزمینی برخوردار از تاریخ و خاطره جمعی بوده است.

پس از جنگ جهانی دوم و بخصوص از سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی استعمار بریتانیا جای خود را در سلسله مراتب قدرت جهانی به آمریکا داد. آمریکا از جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ به عنوان حامی‌اصلی پروژ دولت مهاجران مستمعره نشین رابطه ارگانیکی با دولت مجری آن در منطقه داشته است. چنین رابطه‌ای را نمی‌توان به رابطه لابی اسرائیلی با دولت آمریکا تقلیل داد، بلکه این پیوندی فراتر و دارای وجوه پیچیده تری است. چرا که از آن زمان اصلی زیربنای این رابطه قرار گرفت که آن حفظ برتری نظامی‌کیفی اسرائیل نسبت به همه کشورهای منطقه بوده است. این اصل بخشی از سیاست رسمی‌آمریکا است و در دو دهه گذشته در قوانین مصوب کنگره از جمله قانون «بودجه دفاعی» آمریکا گنجانده شده است. کنگره این اصل را تصویب کرده و ریاست جمهوری موظف است به صورت دوره‌ای درباره حفظ این برتری به کنگره گزارش دهد. این برتری باید تضمین کننده برتری اسرائیل در جنگ همزمان با چند کشور در همسایگی اش باشد. ضرورت این برتری به دلیل عمق استراتژیک کم و عدم توازن در جمعیت با کشورهای همسایه توجیه می‌شود. بخشی از اسنادی که در ویکی لیکس منتشر شده صورت جلساتی است مربوط به «کمیته مشترک سیاسی – نظامی» دو کشور که درباره فروش اقلام نظامی به متحدان آمریکا در منطقه رایزنی می‌کند. بر اساس این صورت جلسات، فروش هرگونه تجهیزات حتی به متحدان آمریکا در منطقه – مصر، امارات، عربستان- مشروط به حفظ برتری کیفی اسرائیل است. نتیجه این پیوستگی تاریخی شرایطی است که اکنون در منطقه شاهد آن هستیم.

نقش آمریکا و بریتانیا در شکل‌گیری اسرائیل

منصور آسیم: وقایعی که در شکل‌گیری اسرائیل نقش داشتند

در بخش دوم جلسه منصور آسیم مترجم کتاب درباره ریشه‌های شکل‌گیری صهیونیسم سیاسی در جوامع اروپایی صحبت کرد و نکته‌های مهم این کتاب را برشمرد.

به گفته آسیم در تاریخ اروپا همراه با گتوسازی برای یهودیان، دشمنی‌های مذهبی میان مسیحیان و یهودیان و همچنین مباحث اقتصادی مانند تحریم ربا خواری یهودیان از یک طرف و تحمیل مالیات‌های سنگین بر گروه‌های یهودی از طرف دیگر شرایطی را به وجود آورد که این زمینه ساز مهاجرت گسترده در بازه‌های زمانی مختلف شد. تا اواخر این قرن مهاجرت به سرزمین‌های مقدس فقط سوی‌ه‌ای مذهبی و الهیاتی داشت. اما از اواخر قرن نوزدهم بتدریج زمینه‌های سیاسی و اجتماعی مهاجرت‌های بزرگ فراهم شد و روشنفکران و تحت تاثیر جنبش احیای دینی یهودیت که از قرن هفدهم شکل گرفته بود، ایده ضرورت یک سرزمین برای سکونت قوم یهود و مقابله با این مصائب را مطرح کردند. هرتسل از آن جمله متفکران یهود بود که به «مسئله یهود» در محور مباحث خود می‌پرداخت و شرط لازم و کافی تشخص جمعیت یهود در جهان جدید را مهاجرت می‌دانست، چرا که زمینه آن را در کشورهای مسیحی و اروپایی فراهم نمی‌دید.

به همین ترتیب طی سال‌های میانی قرن نوزدهم مهاجرت گسترده یهودیان به آمریکا به مرتبه عینی رسید و بعد با وقایع جنگ جهانی دوم زمینه تحقق آرمان صهیونیسم سیاسی و شکل‌گیری دولت اسرائیل آماده شد. بدین ترتیب ایده صهیونیسم تبدیل به پروژه عملی برای مهاجرت و سکونت در سرزمین تازه شد.

آسیم در ادامه با توضیح اینکه کتاب به گونه‌ای نوشته شده که متن آن برای مخاطبان عام و پاورقی‌های مفصل آن برای مخاطبان متخصص و پژوهشگران مفید است، ادامه داد که این کتاب برای مخاطب آمریکایی و با رویکردی افشاگرانه نوشته شده. طبعاً مخاطب آمریکایی در زمان انتشار کتاب اطلاع چندانی درباره وقایعی که در این سوی دنیا اتفاق می‌افتد نداشت، به همین دلیل بخشی از مطالب برای مخاطب ایرانی که در تماس نزدیکتری با موضوع است و به اطلاعات بروز دسترسی دارد ممکن است تازگی نداشته باشد.

اما نکته مهم در متن برجسته کردن چند واقعه در جامعه آمریکا است که بر سرنوشت منطقه تاثیر مستقیم داشته است:

یکی نحوه شکل‌گیری بیانیه بالفور که براساس ارسال نامه‌ای از سوی وزیر خارجه بریتانیا به رهبر وقت صهیونیسم در بریتانیا قول تاسیس یک سرپناه ملی برای یهودیان ارائه شد. در کتاب چگونگی نگارش این نامه را توضیح می‌دهد. بدین ترتیب که در سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ که متفقین در جبهه‌های جنگ هزینه زیادی را متحمل می‌شدند، اعضای صهیونیسم در قبال قول لرد بالفور ورود آمریکا به جنگ را تضمین کردند. آنها نهایتاً موفق می‌شوند از طریق لابی موسسات و نهادها و ارتباطات تودرتو با دولت آمریکا این دولت را برای ورود به جنگ مجاب کنند.

نکته بعدی اشاره به سازمانی با عنوان پاروشیم است که یکی از نهادهای مادر برای تشکیلات صهیونیسم است. این سازمان در اوایل قرن بیستم شکل می‌گیرد و نهادهای زیادی را به عنوان زیرمجموعه خود تاسیس می‌کند. محتوای قسم نامه‌ای که در کتاب از یکی از اعضای این سازمان منتشر شده نشان می‌دهد که ماهیت این سازمان همچون نهادی زیرزمینی و چریکی است که در آن اعضا شرف، جان و مال خود را در گرو رسیدن به آرمان صهیونیسم قرار می‌دهند که همان تاسیس یک سرزمین و دولت یهود است.

نکته سوم شکل‌گیری کنفرانس صلح پاریس در امتداد شکست عثمانی در جنگ اول و تعیین تکلیف سرزمین‌های بجامانده از آن پس است. اسناد این کتاب نشان می‌دهد که در ابتدا وزارت امور خارجه و دفاع آمریکا و سازمان سیا با تاسیس دولت یهود بخاطر تضاد با منافع ملی آمریکا مخالف بوده اما با مداخله لابی صهیونیسم این مخالفت تبدیل به موافقت در کنفرانس صلح پاریس می‌شود. کنفرانس مزبور در تحقق وعده اعلامیه بالفور رأی به تأسیس سرپناه ملی برای یهودیان داد.

در نهایت کتاب به تصویب قطعنامه ۱۸۱ در مجمع سازمان ملل می‌پردازد. قطعنامه‌ای که در آن برای سرپناه ملی یهود اهدای حدود ۵۵ درصد سرزمین فلسطین به آنها تصویب می‌شود. چگونگی انجام این تصویب و فعالیت‌هایی که برای ایجاد اجماع انجام می‌شود به شرح و تفضیل در کتاب آمده است. مجمعی که در وهله نخست دربار ه‌این واگذاری موافق نبودند، به همین دلیل تاریخ این مجمع با فشار لابی صهیونیسم عقب می‌افتد و برای دور بعدی موافقت اعضا اخذ می‌شود.

منصور آسیم به عنوان حسن ختام سخنرانی خود نقل قولی از سخنان موشه دایان، وزیر دفاع اسرائیل، در ژوییه ۱۹۶۷ و یک ماه پس از جنگ‌های شش روزه خطاب به سربازان اسرائیلی را خواند:

«طی صد سال گذشته، مردم ما درگیر فرآیند ساختن کشور و ملت، با هدف توسعه، جذب یهودیان بیشتر و ایجاد شهرک‌های جدید برای گسترش مرزها بوده اند. هیچ یهودی حق ندارد بگوید که این فرآیند به پایان رسیده و ما به انتهای راه رسیده‌ایم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها