چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۸
میرشکاک: ابتهاج شأنیت خاصی به غزل فارسی بخشید/ شعر سایه امضا دارد

امروز زادروز تولد هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) است. این روزها خبری مبنی بر بستری شدن او در بیمارستان شهر کلن همه را نگران کرده است. اگرچه حال فعلی او رو به بهبود است و امید می‌رود به سلامتی کامل برسند. یوسفعلی میرشکاک درباره ابتهاج می‌گوید: ابتهاج شأنیت خاصی به غزل فارسی بخشید.

یوسفعلی میرشکاک، شاعر و غزل‌سرا در روز تولد 87 سالگی هوشنگ ابتهاج درباره‌ اهمیت و جایگاه سایه در غزل به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)  گفت: دادن القابی از قبیل «حافظ زمانه» کاری را حل نمی‌کند. باید دید که واقعا این عزیزِ بزرگوار چه کار کرده است در غزل روزگار ما. بعد از شهریار، ابتهاج یکی از مهم‌ترین غزل‌سرایانی است که توانست غزل را احیا کند و نگه دارد. چون بعد از شیوع شعر نیمایی و شعر سپید و هجوم امواج مدرن غزل به ناچار داشت به انزوا می‌رفت و دیگر آن‌چنان جدی گرفته نمی‌شد.

وی افزود: شهریار، سایه، مرحوم خانم بهبهانی و حسین منزوی از چهره‌های شاخص بازگردانی اعتباری بودند که در غزل از دست رفته‌ بود. حافظ زمانه خواندن ایشان یا دیگران چندان محلی از اعراب نمی‌تواند داشته باشد برای این‌که غزل خواجه از انسان تا تصوف و دین و توحید و رندی و سیاست و نقد زهد و ریا و ... را شامل می‌شود، به تعبیری مجموع ویژگی‌های قوم ایرانی را به صورت پنهان و آشکار در خود دارد. این ویژگی را شعر هیچ شاعر دیگری ندارد. اما در مجموع سایه یکی از بزرگترین شاعران غزل‌سرای روزگار ماست و به نظر من بی‌هیچ تردیدی چندین غزل ماندگار از او در تاریخ ادب فارسی جاودان باقی خواهد ماند.

وی در ادامه سخنانش و در نقد اصرار دیگران بر مقایسه سایه با حافظ افزود: اینها تعارفات است. چون اگر شاعری بتواند همین حالا مثل حافظ هم بنویسد می‌شود کپی. کپی از خواجه شیراز که لطفی ندارد. شعر سایه ابدا این‌گونه نیست. طرز خاص خود او را دارد و قابل کپی شدن هم نیست، امضا دارد.

میرشکاک افزود: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شعر سایه هم در این است که این بزرگوار با حفظ نظام زبانِ کلاسیک غزل و زبان غزل عراقی، بدون این‌که به زبان معاصر ورود کند، یعنی تحت تاثیر زبان رسانه‌ها و مطبوعات قرار بگیرد و زبان شعرش را به ابتذال آلوده کند، توانست پایگاه غزل را حفظ کند و شأنیت خاصی به غزل فارسی ببخشد و این نکته برای او جایگاه ممتازی در شعر فارسی به هم زده است. به نحوی که حتی آنهایی که یکسره شعر کلاسیک را نفی می‌کنند و آن را منفور می‌دانند نمی‌توانند شأنیت و احترام غزل سایه را نادید بگیرند.



شاعر مجموعه شعر «زخم بی بهبود» در خصوص بده بستان سایه‌ شاعر و سایه‌ موسیقی‌شناس و تاثیر این دو بر هم نیز عنوان کرد: استقبالی که اهل موسیقی از سایه دارند به دلیل مراوداتی است که سال‌ها با او داشته‌اند و دیگر همه می‌دانند که سایه یکی از مدافعان جدی موسیقی سنتی ماست. البته موسیقی‌شناس برجسته‌ای نیز هست و همین آشنایی باعث شده که در شعرش هیچ‌گاه با زمختی و خشونتی که باعث بشود صدای خواننده بشکند یا در آهنگ واژگان اشکالی پیش بیاورد مواجه نشویم. یک زبان نرمِ شسته و رفته و صیقل خورده از دانش موسیقایی او می‌آید. اما مهم‌تر از در غزل سایه، در درجه اول بازتابی است از غزل به معنای عاشقانه خودش همراه با امیدواری و مبارزه اجتماعی و ستیهندگی که از دوران جوانی با او همراه بوده است. به همین دلیل همیشه غزل سایه غزلی بوده که در اجتماع نمود پیدا کرده است و تاثیر گذاشته است. غزلی نیست که کسی بخواند و بشنود و به راحتی از کنار آن رد شود. شاعری است که عشق را با ستیز اجتماعی و امیدواری به آینده گره می‌زند.

میرشکاک درباره دوستی سایه با شهریار نیز چنین تشریح کرد: این دو بزرگوار ضمن این‌که سال‌های سال دوست بودند یک سری تفاوت‌های آشکاری هم دارند. از این بابت دوستی‌شان خیلی جالب و عجیب است. تعادلی که در سایه هست برای شهریار چیز خیلی عجیب و غریبی بود. علاقه‌ ویژه‌ای به سایه داشت، در عین حال که افراط و تفریطی که در عواطف شعری شهریار می‌بینیم در شعر سایه کاملا به تعادل رسیده است. همزبانی این دو روح بیشتر برمی‌گردد به آن بخش از جهانشان که دور از دیدرس ما بوده است. شهریار بسیار عاطفی بود و آن دسته از دوستانش را که سزاوار این دوستی می‌دید عاشقانه دوست می‌داشت، در درجه اول هم سایه بود. خیلی هم جالب است که آقای ابتهاج اصلا مثل شهریار افراطی نبود، حالا شاید به دلیل منش سیاسی‌اش بود که ذاتا محافظه‌کاری می‌کرد و نمی‌توانست مثل شهریار به عالم نگاه کند. جالب‌تر این‌که با وجود این نکته که شهریار به تصوف گرایش داشت و عاشق مولا امیرالمومنین و آقا اباعبدالله بود و حتی می‌شود در رده شاعران آیینی دسته بندی‌اش کرد، به شاعری علاقه پیدا کرده بود که نسبت چندانی با باورهای او نداشت. این خیلی غریب بود برای ما؛ معمایی که هیچ‌وقت هم از آن سر در نیاوردیم. اما نشان می‌دهد که هر دوی آنها انسان‌های بزرگواری بودند و ای کاش همه مردم بتوانند مثل شهریار و سایه با هم دوست باشند. یعنی بدون این‌که وجه مشترکی از بابت اعتقادات داشته باشند دوست بمانند و عاشقانه یکدیگر را دوست بدارند.

این شاعر برجسته درباره‌ حال این روزهای هوشنگ ابتهاج نیز ابراز نگرانی کرد و افزود: من امیدوارم که ان‌شاءالله کسالت‌شان برطرف بشود و سایه‌شان بر سر غزل روز و روزگار ما باقی بماند.

یوسفعلی میرشکاک متولد 1338 در شوش است. از شاگردان احمد فردید بوده  و از کتاب‌های منتشر شده او می‌شود به «جای دندان پلنگ»، «مذهب قیاس» و «انسان آزاد» اشاره کرد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها