به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: چارلز داروین زیستشناس و زمینشناس انگلیسی و مبدع نظریه تکامل، تأثیری بیبدیل بر تحول علم در دوران معاصر داشت. نظریه وی دال بر نسب مشترک همه گونهها، امروزه از جمله مبانی علم زیستشناسی محسوب میشود. نیز شاهکار وی «خاستگاه گونهها»، وی را به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای علم تبدیل کرد. داستان حیات وی «زندگینامه خودنوشت داروین» ترجمه راضیه حسینی از تازههای مجموعه «مطالعات تکامل» نشر کرگدن است که در سال ۱۴۰۴ منتشر گردید. آنچه در پی میآید، حاصل گفتوگوی ایبنا با راضیه حسینی مترجم نسخه «کاملتر و صادقانهتر» خاطرات زندگی داروین است.
به طور کلی، مطالعه زندگینامه دانشمندان، چه تأثیری در مطالعات علم دارد؟
مطالعه زندگینامه دانشمندان، پلی میان علم و انسانیت برقرار میکند. وقتی پژوهشگران و دانشآموختگان، زندگینامه فردی چون داروین را میخوانند، نهتنها با نظریات علمی او آشنا میشوند، بلکه با مسیر دشوار کشف، تردیدها، ناکامیها و انگیزههای شخصی او نیز روبهرو میشوند. این شناخت انسانی، علم را از حالت انتزاعی و بیروح خارج کرده و به آن بُعدی ملموس و الهامبخش میبخشد. در واقع، زندگینامهها نشان میدهند که علم حاصل تفکر افراد عادی با ارادهای فوقالعاده است، نه صرفاً فرمولها و نظریات خشک. از طرف دیگر، زندگینامه دانشمندان به مخاطب کمک میکند تا روند شکلگیری ایدههای علمی را در بستر تاریخی، فرهنگی و شخصی درک کند. برای مثال، فهم نظریه تکامل داروین زمانی عمیقتر میشود که متوجه میشویم او این نظریه را در دل تعارضات مذهبی، ترس از طرد اجتماعی، و با سالها تأمل و بازنگری مطرح کرد. چنین نگاهی به خواننده یادآوری میکند که علم یک فرآیند زنده، پیچیده و انسانی است، نه صرفاً مجموعهای از دستاوردهای قطعی.
آیا میبایست اندیشههای دانشمندان را عمدتاً متأثر از کشفیات علمی آنها دانست یا زندگی شخصیشان؟
اندیشههای دانشمندان، بهویژه متفکرانی مانند داروین، محصول تلفیق پیچیدهای از تجربههای علمی و شخصی هستند. کشفیات علمی، البته بنیان اصلی نظریهها را میسازند؛ اما مسیر رسیدن به این کشفیات بهشدت تحتتاثیر زمینههای شخصی، تربیتی، خانوادگی و فرهنگی دانشمند است. برای مثال، تربیت مذهبی داروین، مرگ دخترش، و سالهای طولانی سکوت و احتیاط او در انتشار نظریه تکامل، نشان میدهد که زندگی شخصیاش نقش انکارناپذیری در شکلگیری و نحوه ارائه نظریاتش داشته است. همچنین کشفیات علمی، خود، از دل نگرش و جهانبینی فردی زاده میشوند. دانشمندی که کنجکاوی خاصی نسبت به طبیعت یا جایگاه انسان در جهان دارد، نوع نگاهش به واقعیت علمی نیز متأثر از آن است. پس اگر بخواهیم شناخت دقیقی از اندیشههای یک دانشمند داشته باشیم، باید هر دو بُعد علمی و شخصی را در کنار هم ببینیم؛ چون یکی بدون دیگری ناتمام است.
نورا بارلو در درآمد این اثر مینویسد: «زمانِ به جای خویش بازگرداندن پنهانکاریهایی که در سال ۱۸۸۷ صورت گرفته، فرارسیده است». آیا این خاطرات، نسخه تازهای از زندگینامه خودنوشت داروین هستند؟
خاطراتی که نورا بارلو ویرایش و منتشر کرده، در واقع نه صرفاً نسخهای تازه، بلکه نسخهای کاملتر و صادقانهتر از زندگینامه خودنوشت داروین بهشمار میآید. نسخه اولیه که در سال ۱۸۸۷ توسط پسر داروین، فرانسیس داروین، منتشر شد، بخشهایی از خاطرات و تأملات شخصی داروین را حذف کرده بود؛ بهویژه آنجا که او در مورد دین، تردیدهایش، و جنبههای حساستری از زندگی فکریاش سخن گفته بود. نورا بارلو با بازگرداندن این بخشهای حذفشده، نه تنها سند تاریخی دقیقتری ارائه میدهد، بلکه تصویری انسانیتر و چندلایهتر از داروین بهدست میدهد.
به نظرم این خاطرات را میتوان نوعی «زندگینامه بازنگریشده» تلقی کرد؛ زیرا برخلاف نسخه اولیه که در فضای محافظهکارانه پایان قرن نوزدهم تدوین شد، نسخه نورا بارلو تلاش دارد داوری تاریخی را به خواننده امروز بسپارد، نه به پیشداوریهای زمانه داروین. با بازیابی آنچه پیشتر پنهان شده بود، ما با داروینی روبهرو میشویم که درگیر پرسشهای عمیقتری در باب علم، ایمان، اخلاق و مسئولیتهای فکریاش بوده است. بنابراین، این اثر، فراتر از بازنشر یک متن تاریخی، فرصتی است برای بازاندیشی در جایگاه شخصی و فکری داروین با نگاهی امروزی و بیپردهتر.
ظاهراً خانواده داروین، ملاحظاتی در خصوص انتشار زندگینامه وی داشتند.
خانواده داروین، بهویژه همسرش، ملاحظات جدی درباره واکنش عمومی نسبت به دیدگاههای شخصی و دینی چارلز داروین داشتند. در دوران ویکتوریایی، که باورهای مذهبی بسیار قدرتمند و تعیینکننده بود، انتشار بخشهایی از خاطرات داروین که در آنها تردیدهایی نسبت به دین یا جهانبینی سنتی مطرح شده بود، میتوانست واکنشهای منفی شدید ایجاد کند. به همین دلیل، خانواده تصمیم گرفتند بخشهایی از نوشتهها را سانسور کنند تا تصویر محافظهکارانهتری از داروین ارائه دهند که با ارزشهای اجتماعی آن زمان همخوانی بیشتری داشته باشد.
البته این ملاحظات صرفاً به دلایل اجتماعی یا مذهبی محدود نمیشد؛ بلکه تا حدی نیز از عشق و احترام خانوادهاش نسبت به داروین نشأت میگرفت. آنها نمیخواستند خاطراتی منتشر شود که ممکن است چهرهای منفی یا چالشبرانگیز از پدرشان بسازد. بازنشر کاملتر خاطرات بهوسیله نورا بارلو، تلاش برای احیای آن بخش از واقعیت داروین است که خانوادهاش، با نیت خیر، در زمان خودش پنهان کرده بودند.
نثر داروین در نگارش زندگینامهاش، چه شخصیتی از او آشکار میسازد؟
نثر داروین در زندگینامهاش، شخصیتی فروتن، دقیق و دروننگر از او به نمایش میگذارد. برخلاف برخی از چهرههای علمی که ممکن است در بیان دستاوردهای خود جانب اغراق یا خودستایی را بگیرند، داروین با لحنی آرام، صادق و اغلب همراه با تردید درباره خود میگوید. او بدون تلاش برای قهرمانسازی، مسیر فکریاش را با ذکر شکها و خطاها شرح میدهد. این نوع نگارش، نوعی اعتمادسازی میان نویسنده و خواننده ایجاد میکند و چهرهای انسانی، صمیمی و بیتکلف از او ترسیم میکند. داروین در نثرش، ذهنی مشاهدهگر و تحلیلی دارد، اما این دقت علمی با نوعی حساسیت عاطفی و اخلاقی همراه است. حتی در بخشهایی که به تجربیات شخصی یا روابط خانوادگی میپردازد، صداقت و فروتنی در نوشتهاش حفظ میشود؛ نوعی بیپیرایگی در آنها وجود دارد که خواننده را مجذوب میکند. از خلال این سبک نوشتار، درمییابیم که داروین نه تنها یک دانشمند، بلکه انسانی متفکر، محتاط و مسئول نسبت به تأثیر سخنانش بر دیگران بوده که بازتابی از شخصیت آرام، عقلگرا و متعهدش است.
شرایط زندگی داروین چه تأثیری بر اندیشههایش داشت؟
شرایط زندگی داروین نقش بسیار مهمی در شکلگیری و تحول اندیشههایش داشت. او در خانوادهای تحصیلکرده و مرفه بزرگ شد که امکان مطالعه، سفر و تأمل را برایش فراهم آورد. موقعیت اقتصادیاش به او این فرصت را داد تا بدون دغدغههای مالی، سالها به پژوهش و نوشتن بپردازد. همچنین ازدواج با همسرش اِما، که زنی با ایمان مسیحی عمیق بود، داروین را در مواجههای دائمی با مسائل اخلاقی و دینی قرار داد. همین چالشها و گفتوگوهای درونی و خانوادگی باعث شد داروین در بیان نظریات خود با حساسیت و دقتی اخلاقی برخورد کند و هرگز بیپروا یا بیاعتنا به احساسات عمومی سخن نگوید. از سوی دیگر، زندگی شخصی داروین با رنجهایی همراه بود که در اندیشههایش بازتاب یافت. مرگ دردناک دختر کوچکش، آنی، ضربه عاطفی بزرگی به او وارد کرد و نگاهش را نسبت به مسائلی چون عدالت الهی و رنجِ بیدلیل تغییر داد. او به مرور، از یک باور مذهبی سنتی فاصله گرفت و به نگاهی طبیعتگرایانهتر رسید که در نظریه تکامل تجلی یافت. انزوایی که در سالهای پایانی زندگیاش به دلیل بیماری مزمن تجربه کرد، به نوعی فرصت تمرکز عمیقتر بر نوشتن و تأمل نیز بود. بنابراین، اندیشههای داروین نه فقط حاصل مشاهدات علمی، بلکه بازتابی از زندگی خصوصی، دغدغهها و تجربههای عاطفیاش نیز هست.
آگاهی از زندگینامه داروین چه کارکردی در زندگی امروز ما دارد؟
آگاهی از زندگینامه داروین، امروز فراتر از شناخت یک دانشمند بزرگ، درک عمیقتری از رابطه انسان با علم، شک، و حقیقت را برای ما فراهم میکند. داروین نمونهای کمنظیر از کسی است که با وجود فشارهای اجتماعی، مذهبی و شخصی، مسیر اندیشهورزی مستقل را پی گرفت. در دورانی که جامعه با حجم بالای اطلاعات، شبهعلم، و تعارضهای فکری روبرو است، شناخت زندگی کسی مثل داروین ما را به تأنی، شکورزی مسئولانه و صبوری در مسیر کشف و پذیرش واقعیت دعوت میکند؛ کاری که تدریجی، پیچیده و اغلب پرهزینه اما ضروری است. همچنین، زندگی داروین به ما کمک میکند تا چالشهای امروز علم در جامعه را بهتر بشناسیم. به همین دلیل، مطالعه این زندگینامه نه صرفاً بازگشتی به گذشته، بلکه راهی برای فهم بهتر امروز و آینده علم و اندیشه در جهان پیچیده معاصر است.
نمونه مشابهی از زندگینامه داروین به زبان فارسی وجود دارد؟
بله، کتاب «شور هستی: داستان زندگی چارلز داروین» نوشته ایروینگ استون و ترجمه زندهیاد دکتر محمود بهزاد که سالها پیش توسط انتشارات مروارید چاپ شده و هنوز نیز تجدید چاپ میشود.
در پایان به رسم قدرشناسی، از استاد گرانقدر جناب آقای محمدرضا معمارصادقی، دبیر مجموعه «مطالعات تکامل» در انتشارات «کرگدن» و ویراستار علمی کتاب «زندگینامه خودنوشت داروین» صمیمانه سپاسگزارم که با دقتنظر و دانش تخصصی خود، به غنای علمی این ترجمه افزودند و نقشی کلیدی در کیفیت نهایی این اثر ایفا کردند. راهنماییهای علمی و همراهی ارزشمند ایشان، مسیر ترجمه را هموارتر و فرایند کار را پربارتر ساخت.
نظر شما