شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۰
جامعه‌شناسی مردم‌مدار و ضرورت کنشگری مرزی

مجتبی پورترکارانی معتقد است: جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌تواند به‌عنوان یک راه میانه و راهبردی برای تحقق کنشگری مرزی در ایران عمل کند: راهی که نه به انزوای آکادمیک محدود شود، نه به همکاری ابزاری با نهادهای قدرت بیانجامد و نه صرفاً به نقد نظری انتزاعی و گاه بی‌ثمر اکتفا کند. بلکه با توانمندسازی گروه‌های اجتماعی و تقویت گفت‌وگو و تعامل سازنده بین انواع مختلف جامعه‌شناسی کمک کند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجتبی پورترکارانی: درگذشت نابهنگام مایکل بوراووی، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای جامعه‌شناسی جهانی بود. بوراووی با ارائه تیپ‌شناسی چهارگانه خود از انواع جامعه‌شناسی – حرفه‌ای، انتقادی، سیاست‌گذار و عمومی (مردم‌مدار) – جایگاه ویژه‌ای برای جامعه‌شناسی عمومی در کنار دیگر انواع قائل شد. این رویکرد که بر تعامل مستقیم با مخاطبان غیرآکادمیک و پرداختن به دغدغه‌های اجتماعی تأکید دارد، در سالیان اخیر در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته است. هرچند نهادینه شدن آن در سپهر جامعه‌شناسی و جامعه ایران با چالش‌های جدی روبه‌روست، اما نفس طرح و گرایش به آن، نشانه‌ای مثبت و امیدوارکننده است. هدف اصلی این نوشتار، بررسی درس‌هایی است که می‌توان از ایده‌های بوراووی، به‌ویژه تیپولوژی چهارگانه و مفهوم سیالیت مرزها، برای پویایی و اثربخشی جامعه‌شناسی ایران امروز آموخت.

تیپ‌شناسی بوراووی: چارچوبی برای فهم و فراروی تیپ‌شناسی بوراووی، با دسته‌بندی انواع جامعه‌شناسی بر اساس دو محور «نوع مخاطب» (درونی / بیرونی) و «نوع هدف از دانش تولید شده» (ابزاری / تأملی- انتقادی)، چارچوبی مفید برای تمایزگذاری اولیه ارائه می‌دهد. در این مدل، جامعه‌شناسی حرفه‌ای با مخاطبان آکادمیک و هدف تولید دانش ابزاری برای پیش‌برد رشته، در یک سو و جامعه‌شناسی عمومی با مخاطبان گسترده اجتماعی و هدف تولید دانش تأملی برای نقد و تغییر وضعیت موجود، در سوی دیگر قرار می‌گیرند. جامعه‌شناسی انتقادی نیز با نقد بنیادین مفروضات و ساختارها، جامعه‌شناسی سیاست‌گذار با تلاش برای تأثیرگذاری بر روندها و تصمیم‌سازی‌ها، این طیف را کامل می‌کنند. اما پرسش اساسی این است: این تیپ‌ها تا چه حد ایستا و مرزهایشان تا چه اندازه نفوذناپذیرند؟

پاسخ بوراووی و نیاز مبرم جامعه‌شناسی معاصر، بر سیالیت و انعطاف‌پذیری این مرزها تأکید دارد. جامعه‌شناسی یک کل یک‌پارچه و منفرد نیست، بلکه از اجزای متعددی تشکیل شده که انسجام و کارایی‌شان در گرو هماهنگی و تعامل سازنده است. جامعه به تمامی این انواع جامعه‌شناسی نیازمند است و نمی‌توان قضاوتی ارزشی مبنی بر برتری ذاتی یک نوع بر دیگری صادر کرد. گرچه ممکن است در محافل روشنفکری، رویکردهای مردم‌مدار یا انتقادی ارجحیت اخلاقی یابند و در محیط‌های آکادمیک، جامعه‌شناسی حرفه‌ای بر صدر نشیند، اما تقدم و تأخر هر یک باید در نسبت با هدف و مسئله مورد بررسی تعریف شود، نه در ماهیت ذاتی‌شان. جامعه‌شناسی حرفه‌ای در تولید دانش بنیادین پیشگام است، اما رشد و بالندگی آن نیز وامدار تعامل با دیگر انواع جامعه‌شناسی است.

جامعه‌شناسی مردم‌مدار و ضرورت کنشگری مرزی

سیالیت مرزها و ظهور کنشگران مرزی

قدرت اصلی تیپولوژی بوراووی، علی‌رغم سادگی ظاهری و محدودیت‌هایش در بازنمایی کامل پیچیدگی‌های رشته، در توانایی آن برای ایجاد بحث و بازاندیشی مستمر پیرامون ماهیت، هدف و مخاطبان جامعه‌شناسی نهفته است. بوراووی این چهار نوع را نه قلمروهایی کاملاً مجزا، بلکه حوزه‌هایی با مرزهای نفوذپذیر و درهم‌تنیده می‌داند که در “گفت‌وگوی دائمی” با یکدیگر به سر می‌برند.

این سیالیت در دو سطح قابل مشاهده است:

۱. سیالیت بین تیپ‌ها: یک پژوهش می‌تواند ضمن رعایت استانداردهای جامعه‌شناسی حرفه‌ای، اهداف انتقادی را دنبال کند و یافته‌هایش برای سیاست‌گذاری یا گفت‌وگوی عمومی به کار گرفته شود.

۲. تحرک حرفه‌ای جامعه‌شناسان: جامعه‌شناسان غالباً در مسیر حرفه‌ای خود بین این قلمروها جابجا می‌شوند؛ از تمرکز اولیه بر جامعه‌شناسی حرفه‌ای به سمت رویکردهای انتقادی یا عمومی حرکت می‌کنند، یا همزمان در نشریات تخصصی می‌نویسند (حرفه‌ای)، پارادایم‌ها را به چالش می‌کشند (انتقادی)، به نهادها مشاوره می‌دهند (سیاست‌گذار)، و برای رسانه‌ها و عموم مردم تحلیل ارائه می‌دهند (عمومی). جهان امروز با مسائل بغرنجی چون تغییرات اقلیمی، پاندمی‌ها، پیامدهای هوش مصنوعی و بحران‌های دموکراسی مواجه است که صرفاً با یک دیدگاه خاص – چه حرفه‌ای و چه انتقادی – قابل فهم و حل نیستند. این بحران‌ها، موضوعاتی فراتر از دغدغه‌های صرفاً آکادمیک بوده و نیازمند نگاه‌های انتقادی در دانشگاه، اقدامات مشخص در حوزه‌های عمومی و سیاست‌گذاری و ایجاد جنبش‌های اجتماعی برای تغییرات مطلوب هستند؛ اهدافی که فراتر از ظرفیت یک نوع جامعه‌شناسی خاص قرار می‌گیرند.

اینجاست که ضرورت عبور از مرزهای سنتی تیپولوژی بوراووی و پذیرش نقش کنشگران مرزی آشکار می‌شود. کنشگران مرزی آگاهانه در مرزهای بین انواع مختلف جامعه‌شناسی حرکت می‌کنند. آنها:

*مترجمان مفهومی هستند: زبان و مفاهیم یک حوزه را برای حوزه دیگر قابل فهم می‌کنند.

* پل‌سازان روش‌شناختی و تلفیق‌گران نظری هستند: بین روش‌های کمی و کیفی، یا رویکردهای نظری متفاوت، پیوند برقرار کرده و امکان ترکیب یا استفاده همزمان از آنها را فراهم می‌آورند.

*تسهیل‌گران گفت‌وگو هستند: با ایجاد فضاهای بینابینی، زمینه تعامل سازنده بین جامعه‌شناسان با گرایش‌های مختلف و همچنین بین جامعه‌شناسان و کنشگران اجتماعی یا سیاست‌گذاران را مهیا می‌کنند. کنشگری مرزی فراتر از صرفاً میان‌رشته‌ای بودن است؛ هدف آن ایجاد فضاهایی است که در آن دانش نوین و راه‌حل‌های خلاقانه از تلاقی و هم‌افزایی مرزها پدید می‌آیند. تحرک بین قلمروهای چهارگانه بوراووی، اگرچه مطلوب و ضروری است، در عمل با تناقضات و چالش‌های متعددی در سطوح نظری-معرفتی، نهادی-ساختاری و عملی-حرفه‌ای روبه‌روست. اما نکته کلیدی آن است که این تناقضات لزوماً منفی یا بازدارنده نیستند، بلکه می‌توانند به منبعی برای خلاقیت و نوآوری تبدیل شوند. کنشگر مرزی این تضادها را نه مانع، بلکه فرصتی برای دیالکتیک و سنتز می‌بیند و به دنبال «مدیریت خلاقانه» آنهاست:

-تنش بین نظریه و عمل را به سمت ایجاد «پراکسیس»(Praxis) هدایت می‌کند؛ جایی که نظریه از دل عمل برمی‌خیزد و عمل توسط نظریه راهنمایی می‌شود.

- در مواجهه با تنش بین عینیت و تعهد ارزشی، می‌پذیرد که گریز از ارزش‌ها در علوم اجتماعی ممکن نیست و باید آگاهانه با آنها مواجه شد.

- در برابر تنش بین تخصص‌گرایی و کلی‌نگری، به دنبال ترکیب عمق تخصصی با وسعت دید است.

- در دوگانه نقد و ارائه راه‌حل، در کنار نقد وضع موجود، به دنبال مشارکت فعال در ساختن بدیل‌های بهتر است.

این مدیریت خلاقانه تناقضات، جامعه‌شناسی را از رشته‌ای ایستا و محصور در برج عاج آکادمیک، به نیرویی پویا و تحول‌آفرین در جامعه بدل می‌کند. از این منظر، کنشگری مرزی نه یک انتخاب تجملی، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای حفظ ربط (Relevance) و اثربخشی (Effectiveness) جامعه‌شناسی در قرن بیست‌ویکم است. کنشگران مرزی، با وجود تمام چالش‌ها، پل‌سازان و مترجمانی هستند که به رشته کمک می‌کنند از جزیره‌های منزوی دانش فراتر رود و در معنای واقعی کلمه، «جامعه‌شناسی» باشد – دانشی که هم به فهم جامع‌تر جامعه می‌انجامد و هم در تحول آن نقشی سازنده ایفا می‌کند. موفقیت آنها نه در حذف تنش‌ها، بلکه در تبدیل تناقضات به منبع انرژی برای نوآوری و تغییر نهفته است.

جامعه‌شناسی مردم‌مدار در ایران: پتانسیل کنشگری مرزی

در این میان جامعه‌شناسی مردم‌مدار، به دلیل تأکید بنیادین خود بر مشارکت اجتماعی، به‌کارگیری روش‌های مشارکتی و ایجاد فضاهای گفت‌وگو، می‌تواند نقش بسیار مؤثری را به‌عنوان یک کنشگر مرزی ایفا کند. این پتانسیل به‌ویژه در شرایطی مانند ایران که محدودیت‌های سیاسی و فرهنگی ممکن است کنشگری اجتماعی مستقیم را با دشواری مواجه سازد، اهمیت مضاعفی می‌یابد. جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌تواند با ایجاد شبکه‌های افقی، تقویت جامعه مدنی، تسهیل گفت‌وگو بین دانشگاه و لایه‌های مختلف جامعه، به پیشبرد تغییرات تدریجی و پایدار یاری رساند. پروژه‌های مشارکتی در جوامع محلی (مانند برنامه‌های توسعه پایدار بومی) یا کارگاه‌های گفت‌وگوی بین‌فرهنگی، نمونه‌هایی از ظرفیت‌های این رویکرد در ایران هستند. با این حال، جامعه‌شناسی مردم‌مدار در ایران نیز با چالش‌هایی از جمله محدودیت‌های ساختاری، کمبود منابع، دشواری‌های اعتمادسازی متقابل بین پژوهشگران و جامعه روبه‌روست. برای غلبه بر این چالش‌ها، جامعه‌شناسان مردم‌مدار می‌توانند از ابزارهای دیجیتال و پلتفرم‌های آنلاین برای ایجاد فضاهای گفت‌وگو و همکاری با سازمان‌های غیردولتی و جامعه مدنی بهره گیرند تا دامنه تأثیرگذاری خود را گسترش دهند.

نتیجه‌گیری: آینده جامعه‌شناسی ایران در گرو کنشگری مرزی

در نهایت، جامعه‌شناسی مردم‌مدار می‌تواند به‌عنوان یک راه میانه و راهبردی برای تحقق کنشگری مرزی در ایران عمل کند: راهی که نه به انزوای آکادمیک (جامعه‌شناسی حرفه‌ای منزوی) محدود شود، نه به همکاری ابزاری با نهادهای قدرت بیانجامد (جامعه‌شناسی سیاست‌گذار) و نه صرفاً به نقد نظری انتزاعی و گاه بی‌ثمر اکتفا کند (جامعه‌شناسی انتقادی صرف). بلکه با توانمندسازی گروه‌های اجتماعی و تقویت گفت‌وگو و تعامل سازنده بین انواع مختلف جامعه‌شناسی و جامعه وسیع‌تر است که می‌تواند به فهم عمیق‌تر مسائل و ساختن جامعه‌ای منسجم‌تر و عادلانه‌تر در ایران کمک نماید. این است که کنشگری مرزی بین تیپ‌های مختلف جامعه‌شناسی، که جامعه‌شناسی مردم‌مدار در ایران پتانسیل ویژه‌ای برای پیشبرد آن دارد، ضرورتی استراتژیک برای آینده جامعه‌شناسی ماست.

جامعه‌شناسی مردم‌مدار و ضرورت کنشگری مرزی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین