شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۷
امرار معاش نویسندگان در جهانی پر از عدم قطعیت

نویسنده‌ای که از نوشتن برای بیمارستان تا طراحی کاریکاتور درآمد کسب می‌کند، حکایت می‌کند چگونه نوشتن تنها کلمه‌نگاری نیست، بلکه ایستادگی و زیستن در برابر بی‌جوابی‌ها و نامعلومی‌هاست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از والروس، گابریل دروله (Gabrielle Drolet) نویسنده، مقاله‌نویس و کارتونیست اهل مونترال است که آثارش در نشریاتی چون نیویورک تایمز، نیویورکر، گلوب اند میل، والروس منتشر شده ولی چیزی که بیشتر او را مشهور کرده نوشتن کتاب‌ها و ارائه نظریاتی در حوزه نویسندگی است.

به‌عنوان نخستین زن نامزد دریافت جایزه ملی روزنامه‌نگاری کانادا مقالات جوایز بسیاری کسب کرده و اخیراً در مقاله ای درباره شغل نویسندگی نوشته است که این موضوع را مطرح می‌کند که در جهانی که کار و هویت شغلی دو وجه جدایی‌ناپذیر زندگی روزمره شده‌اند، پاسخ به این پرسش که «چه‌کاره‌ای؟» همچون تعیین جایگاه اجتماعی فرد عمل می‌کند. هر یک از ما، هنگام معرفی خود، از واژه‌ای استفاده می‌کنیم که قرار است در چند ثانیه کوتاه، ما را از آنِ جمع کند. اما برای آن دسته از افرادی که مسیر حرفه‌ای‌شان نه در چارچوب مشاغل سنتی و تعریف‌شده، بلکه در مسیرهای غریب، پراکنده، و گاه به‌ظاهر نامربوط شکل می‌گیرد (همچون نویسندگان آزادکار) پاسخ به این پرسش نه‌فقط دشوار، که گاه ناممکن است.

مقاله دروله با عنوان چگونه به عنوان نویسنده امرار معاش کنم دقیقاً از دل همین تجربه شخصی و پیچیده سر برآورده است: روایت صریح، خودآگاه و گاه طنزآلود نویسنده‌ای که مسیر حرفه‌ای‌اش نه در پی یک استراتژی از پیش‌تعریف‌شده، بلکه در نتیجه مجموعه‌ای از ضرورت‌ها، تصادف‌ها، بیماری، و ارتباطات شکل گرفته است.

نوشتن زیرنویس برای موسسه‌های بیمارستانی، تولید محتوا برای بانک‌ها، نگارش تعاملی برای اپلیکیشن‌ها، و در نهایت طراحی کاریکاتور همه شغل‌هایی هستند که درآمدزا هستند ولی چقدر می‌شود روی این شغل حساب کرد.

نویسنده در نهایت به نقطه‌ای می‌رسد که می‌تواند پاسخ دهد: من مجموعه‌ای‌ام از همه اینها. این هویت چندپاره، نه نشانه سردرگمی، که جلوه‌ای از واقعیتی‌ست که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان نسل امروز با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند: جستجوی تعادلی ناپایدار میان خلاقیت، بقا، سلامت، و استقلال.

نوشتن، برخلاف آنچه از بیرون به نظر می‌رسد، بیشتر از آن‌که به کلمات مربوط باشد، به ایستادگی مربوط است؛ ایستادگی در برابر بی‌جوابی‌ها، در برابر عدم قطعیت، در برابر سکوتی که گاه ماه‌ها طول می‌کشد و پاسخ‌اش تنها یک ایمیل کوتاه است: «متشکرم، اما نه.»

کسی که تصمیم می‌گیرد از راه نوشتن نان بخورد، در واقع پذیرفته که خودش را به دریا بسپارد. گاهی جزر است، گاهی مد. درآمدش مثل حقوق ثابت کارمندی نیست. موفقیتش مثل جدول ضرب، منظم نیست. باید یاد بگیرد که نوشتن تنها نوشتن نیست؛ گاهی تدریس است، گاهی ترجمه، گاهی بازنویسی، گاهی کپی‌رایتینگ. گاهی نوشتن چیزی‌ست که خودش به آن باور ندارد، اما چاره‌ای ندارد.

و با این‌حال، کسی که می‌نویسد، اگر خوش‌اقبال باشد، گاه به چیزی می‌رسد که نه پول است و نه شهرت: به لحظه‌ای از حقیقت. لحظه‌ای که جمله‌ای در دل شب می‌درخشد، و او حس می‌کند که جهان، حتی برای یک ثانیه، از طریق او سخن گفته است.

از راه نوشتن می‌شود زندگی کرد، اما نه فقط با کلمه. باید با صبر، با استقامت، با انضباط و با میل به دیدن جهان از زاویه‌ای تازه، زیست. نوشتن شغل نیست، زیستنِ نوعی دیگر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین