شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۳
چرا مارک تواین همیشه به انتساب آثار به شکسپیر شک داشت؟

اشتباه تواین در این بود که تجربه خودش را مبنای قضاوت قرار می‌داد. او در سال‌های پایانی عمرش بخش زیادی از وقتش را صرف دیکته‌کردن خاطراتش کرده بود که تا آن زمان به ۴۵۰ هزار کلمه رسیده بود؛ بنابراین نمی‌توانست باور کند که شکسپیر هیچ نامه یا دست‌نوشته‌ای از خود بر جای نگذاشته باشد. با کمبود شدید مدارک اصلی، شرح‌حال‌نویسان شکسپیر ناچار به چند حکایت کهنه که مدتی طولانی پس از مرگ او روایت شده‌اند، تکیه کرده‌اند. تواین این موضوع را با شهرت خودش مقایسه می‌کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از تلگراف، وقتی مارک تواین به چیزی باور پیدا می‌کرد، به‌ندرت اجازه می‌داد کسی با او مخالفت کند. او در بیش از دو دوجین کتابی که نوشت، از توانایی ذهنی خارق‌العاده، تعهد و تیزهوشی مثال‌زدنی برخوردار بود. اما همین توانایی ذهنی را صرف یک باور خاص و نامعمول کرد: اینکه ویلیام شکسپیر نویسنده آثار منسوب به او نبوده، و احتمالاً این آثار را «فرانسیس بیکن» نوشته است.

اشتیاق تواین در این زمینه چنان شدید بود که به گفته منشی‌اش، ایزابل لیون، گویی شکسپیر را به‌خاطر جنایتی هولناک گرفته و دارد خفه‌اش می‌کند. از ژانویه تا مارس ۱۹۰۹، به‌مدت دو ماه تواین مشغول نگارش کتاب آخرش بود که عنوانش را انتخاب کرده بود «آیا شکسپیر مرده است؟»

او با یقین لجوجانه‌ای می‌گفت: «می‌دانم که شکسپیر این نمایشنامه‌ها را ننوشته و دلایلی دارم که باور کنم اصلاً دستی در متن نداشته.» تواین به دوستش و زندگینامه‌نویس رسمی‌اش، آلبرت پین، گفت: «این بزرگ‌ترین کشف دوران است.»

باید گفت تواین عاشق نمایشنامه‌های شکسپیر بود و بارها آن‌ها را دیده بود. در دهه ۱۸۷۰، همراه همسرش لیوی به استراتفورد-آپون-آون سفر کرده بود و در آن زمان از ایجاد یک تئاتر یادبود برای شکسپیر حمایت می‌کرد. او هنگام نوشتن شاهزاده و گدا درباره شکسپیر تحقیق کرد و در ماجراهای هاکلبری فین پادشاه و دوک می‌کوشند خود را بازیگر شکسپیری جا بزنند و نسخه‌های مغشوش و خنده‌داری از آثار او را برای مردم ساده‌دل اجرا کنند.

با این حال، تواین همیشه به انتساب آثار به شکسپیر شک داشت. باور پنجاه‌ساله‌اش به بیکن به روزگار ناخدایی قایق بخار در می‌سی‌سی‌پی برمی‌گشت؛ زمانی که همکارش جورج ایلر، که عاشق شکسپیر بود، نمایشنامه‌ها را برایش با صدای بلند می‌خواند و هواداران بیکن را تحقیر می‌کرد. اما تواین نظر متفاوتی داشت. حتی پس از تماشای اجرایی از رومئو و ژولیت به دوستی گفت: «این یکی از بهترین آثاری‌ست که بیکن نوشته.»

چه چیزی تواین را به چنین حمله‌ای علیه شکسپیر وامی‌داشت؟ بخشی از آن ناشی از سرخوردگی عمیقش از انسان‌ها بود که در سال‌های پایانی عمر بیشتر هم شد: باورش به اینکه دنیا پر از احمق‌ها و متقلب‌هایی مثل مری بیکر ادی، بنیان‌گذار علم مسیحی است. او نوشت: «فکر می‌کنم او [شکسپیر] و مادر ادی دقیقاً یک جفت‌اند – یک جفت شارلاتان.» تواین، علاقه و اعتقاد عمومی به شکسپیر را نشانه ساده‌لوحی مردم می‌دانست؛ مردمی که فقط از سر تقلید و پیروی کورکورانه چیزی را می‌پذیرفتند.

اشتباه تواین در این بود که تجربه خودش را مبنای قضاوت قرار می‌داد. او در سال‌های پایانی عمرش بخش زیادی از وقتش را صرف دیکته‌کردن خاطراتش کرده بود که تا آن زمان به ۴۵۰ هزار کلمه رسیده بود؛ بنابراین نمی‌توانست باور کند که شکسپیر هیچ نامه یا دست‌نوشته‌ای از خود بر جای نگذاشته باشد. با کمبود شدید مدارک اصلی، شرح‌حال‌نویسان شکسپیر ناچار به چند حکایت کهنه که مدتی طولانی پس از مرگ او روایت شده‌اند، تکیه کرده‌اند. تواین این موضوع را با شهرت خودش مقایسه می‌کرد.

او استدلال می‌کرد که اگر شکسپیر واقعاً در زمان خود چهره‌ای مشهور بوده، «شهرتش باید به‌اندازه من در زادگاهم [هانیبال] در میسوری دوام می‌آورد… یک فرد واقعاً مشهور را نمی‌شود در مدت فقط شصت سال در زادگاهش فراموش کرد». او به دوستان مدرسه‌اش اشاره می‌کرد که افسانه‌هایی درباره او برای خبرنگاران نقل می‌کردند. اما این مقایسه معیوب بود: تواین در دورانی زندگی می‌کرد که رسانه‌های پررونق آمریکا، پر از گزارش‌ها، مصاحبه‌ها و فرهنگ سلبریتی بود.

تواین، مانند بسیاری از منکران شکسپیر، می‌گفت آثار او دانش گسترده‌ای از دادگاه‌ها و روال قضایی را نشان می‌دهد. تواین باور داشت هیچ‌کس نمی‌تواند «زبان تخصصی یک حرفه را بدون اشتغال در آن یاد بگیرد». برخی پژوهشگران گمان کرده‌اند که شکسپیر پیش از شروع حرفه تئاتر، در دفتر وکالت کار کرده بود، اما تواین اصرار داشت که این میزان دانش فقط از یک فرد تحصیل‌کرده مانند بیکن برمی‌آید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین