سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵
«آرمان» به دوستی ها و دشمنی های نویسندگان پرداخت/ «ایران» پای حرف‌های مدیا کاشیگر نشست

امروز سه شنبه 10 تیر 1393، روزنامه های اطلاعات، آرمان، شهروند، ایران، اعتماد، بانی فیلم و فرهیختگان تنها روزنامه هایی بودند که در صفحات رنگی خود در میان اخبار داغ والیبالی برای موضوع کتابخوانی هم سهمی قائل شدند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، الناز مردی: روزنامه اطلاعات در شماره امروز خود گزارشی از بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب بوگوتا در کشور کلمبیا منتشر کرده است. اطلاعات در این گزارش می گوید: «آدم ها را از رؤیاها و ملت ها را از قهرمانان شان می توان شناخت. نمایشگاه کتاب امسال در بوگوتا با مرگ گابریل گارسیا مارکز، بزرگترین نویسنده اسپانیائی زبان بعد از میگلدُ سروانتس، شور و حال دیگری دارد. مرگ گابوی کبیر، تمامی یک ملت را به جنب و جوش آورده است. فروش کتاب های او به ناگهان و به میزان غیر قابل انتظاری افزایش یافته و بزودی چهره او بر پشت اسکناس ها نقش خواهد بست. دهها هنرمند با هنر خود می کوشند تا با آنچه در توان دارند، قهرمان ملی خود را پاس دارند. صدای آکاردئون با موسیقی مورد علاقه گابو در هـمه جا شنیده می شود. بازخوانی دسته جمعی کتاب های او در تمام سالن های فرهنگی در جریان است. عکس ها و فیلم های مستند و بازگوئی خاطرات از دوستان و خوانندگان و نویسندگان و شاعران و ذکر خاطرات و لحظاتی که با او گذرانده اندگابورا به صورت چهره ای همه جا حاضر و همیشه جاودان تبدیل کرده است. نمایشگاه کتاب لباس «ماکوندو را» بر تن کرده و چهره متبسم و خندان او همراه با نماد های داستان های او همه جا به چشم می خورد. ده هزار کتابچه که مجموعه ای در باره گابوی بزرگ است از طرف خانه کتاب در اختیار بازدیدکنندگان قرار می گیرد. کتابخانه ملی مجموعه ای از نویسندگان و کتاب های مورد علاقه او را به نمایش می گذارد، شهرداری مجموعه ای از عکس ها و نوشته های او در الاسپکتادور را فراهم آورده است تا رابطه مارکز با شهر بوگوتا رامعرفی کند. شخصیت های فرهنگی و چهره های سرشناس مملکت هرکدام به روخوانی بخشی از کتاب صد سال تنهائی او می پردازند. دهها برنامه فرهنگی از طرف مؤسسات انتشاراتی در جریان بوده و وزارت فرهنگ کلمبیا جایزه ای معادل صد هزار دلار را برای نوشتن بهترین رمان اسپانیائی زبان در نظر گرفته است. میشل باچله، رئیس جمهور شیلی، کتابخانه ای با هفت هزار نسخه کتاب را با نام گابریل گارسیا مارکز افتتاح می کند و بانک مرکزی اسکناسی با چهره گابو به زودی منتشرخواهد کرد. آشنائی با ادبیات گابو جزئی از دروس کلاسهای مدارس قرار خواهد گرفت و «تانیالیبرتاد» خواننده مکزیکی آوازهایبولرو مورد علاقه او را یکجا در مجموعه ای ضبط خواهد کرد. نمایشگاه کتاب بوگوتا امسال با بزرگداشت مارکز دین یک ملت را به بزرگترین چهره ادبی و قهرمان همه مردم کلمبیا ادا می کند.»

روزنامه آرمان/ دوستی‌ها و دشمنی‌های نویسندگی

آرمان امروز در ستون «دست به نقد» خود از دوستی ها و دشمنی های نویسندگان می گوید. به گفته آرمان، داستان‌نویس با هزار مشقت، هفت خوان نشر را پشت سر می‌گذارد و بالاخره شیرازه‌ کتابش را که حاصل چند سال زحمت و دوندگی‌ است به زحمت لابه‌لای قفسه‌ کتاب‌های ایرانی پیدا می‌کند. دلش می خواهد دست‌کم با افتخار به فروشنده‌‌ کتابفروشی بگوید نویسنده‌ این کتاب است. اما نویسنده‌ احساسی و خجول، کمتر ممکن است خودش را معرفی کند. مثل دیگر هنرمندان و ورزشکاران، چهره‌ شناخته شده‌ای ندارد و حتی اغلب نامش در کتابفروشی‌ها هم نا‌آشناست. با همه‌ این‌ها هر نویسنده‌ای دوست و آشنا و فامیلی دارد که بخواهند همراه او انتشار کتابش را جشن بگیرند. دست کم خسته نباشید به او بگویند، کتابش را تهیه کنند و با شادباش گویی انرژی مثبت برای ادامه‌ راه به او اهدا کنند. فلسفه‌ جشن‌های رونمایی کتاب همین است. مراسمی برای تبریک و خسته نباشید گفتن به نویسنده و معرفی اولیه‌ کتاب او و فروش و توزیع کتاب. در این جلسات معمولا نمایندگان خبرگزاری‌ها و منتقدان ادبی هم حضور به هم می‌رسانند. مدتی است نویسندگان ما هم به برگزاری جشن‌های رونمایی کتاب روآورده‌اند. رونمایی‌ها معمولا در کتابفروشی‌ها، فرهنگسراها یا کافه‌ها برگزار می‌شوند. انتخاب مکان برگزاری رونمایی بسته به سلیقه‌ نویسنده، میزان حمایت ناشر و بودجه‌ نویسنده دارد. ناشران کمی هستند که بعد از انتشار کتاب از آن حمایت کرده و برای آن رونمایی می‌گیرند. اگر نزدیک نمایشگاه کتاب باشد، نهایتا یک روز را در نمایشگاه به نویسنده و امضای کتاب تازه منتشر شده‌اش تخصیص می‌دهند. اما ناشرانی مثل نشر افق برای کتاب‌های منتشر شده در کتابفروشی نشر جشن امضا برگزار می‌کنند. این وسط نویسندگانی که از حمایت معنوی و مالی ناشر برای رونمایی برخوردار نیستند، مجبورند شخصا به برنامه‌ریزی و برگزاری آن بپردازند که بسته به سلیقه، توانایی و بودجه‌ نویسنده، یا در کتابفروشی که فضای کافی داشته باشد برگزار می‌شود یا در کافه. نویسنده از مهمانانش پذیرایی می‌کند، کتابش را برای تهیه در اختیارشان قرار می‌دهد و در نهایت دیدارها تازه می‌شود. رسم دیگر این است که از منتقدینی که کتاب را از قبل خوانده‌اند دعوت می‌شود تا درباره‌ کتاب صحبت کنند و کتاب را به دیگران معرفی کنند. مشکلات و جنجال‌ها از همین جا آغاز می‌شود. مسلما رونمایی، جلسه‌ نقد کتاب نیست. قرار است کتاب، تازه به مخاطب خود عرضه شود. منتقد مدعو باید کتاب را معرفی کند و با شناختی که از مخاطبین بالقوه‌ کتاب دارد، خواندن آن را توصیه نماید. اما اتفاقی که می‌افتد معمولا با این فرآیند منطقی و مفید فاصله‌ زیادی می‌گیرد. دوستان نویسنده که تعداد زیادشان هم خود، نویسنده هستند در این مراسم شرکت و شروع می‌کنند به نظر دادن درباره‌ نویسنده و کارش. گاهی دوستان لطف را از حد فراتر می‌برند و تعریف و تمجید را به جایی می‌رسانند که هر شخص سومی از تعارفات و تملق بی‌حد و حساب، به ستوه می‌آید. گاهی هم دوستان نویسنده لطف خود را طور دیگری ابراز می‌کنند. به این نیت که با روراست بودن و به رو آوردن معایب دوست خود به او کمک بیشتری می‌کنند، شروع می‌کنند به گفتن تمام ایرادات شخص خود نویسنده و کتابش. این رونمایی‌‌ها که بیشتر شبیه مراسم تکفیر و محاکمه‌ نویسنده است، شادی او را به دلسردی عمیقی تبدیل کرده و او را از برگزاری چنین مراسمی کلا پشیمان می‌کند. متاسفانه دوستی‌ها و دشمنی‌های داستان نویس‌های ما و منتقدین ادبی، هیچ حساب و کتابی ندارد. معلوم نیست بر سر چه علاقه، منفعت یا پیشینه‌ای با کسی دوستی می‌کنند و به خاطر چه کینه‌ای دشمنی. در دنیای ادبیات ما که داستان‌نویسی، نه پول، نه شهرت و نه حتی افتخار برای نویسنده می‌آورد، گنگ بودن ملاک‌های دوستی و دشمنی کار را برای نویسنده سخت‌تر می‌کند. پس اگر هفت خوان نشر را رد کردید و خواستید دیگران را با گرفتن جشن رونمایی در شادی خود شریک کنید، باید خطر کنید، چرا که دوستی‌ها و دشمنی‌ها تا خود مراسم رونمایی هرگز علنی نمی‌شوند و تازه معلوم نیست دوستان شما چه نوع دوستی از آب درمی‌آیند، دوست دروغگویی که با تشویق زیاد شما را به خوب بودن بیش از حد کتابتان امیدوار می‌کند، یا دوست دلسوزی که با به رو آوردن معایب شما و کارتان در جمعی عمومی، سعی در تادیب شما دارد.

روزنامه شهروند/ نوشتن به روایت اول شخص جمع

شهروند امروز در ستون «یادداشت» خود نوشتن را به روایت اول شخص جمع بررسی می کند. این روزنامه می گوید: «زنان در ایران ترکیب ناهمگونی دارند. این ناهمگونی را می توان در طبقات مختلف، گروههای سنی و تحصیلاتی، سطوح مختلف اجتماعی فرهنگی و گرایش آنانبه طیف های متنوع فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشاهده کرد. مفهوم مند ترین گرایش زنان ایران همانا به سخن آمدنشان در متن های ادبی است. چرا که در طیف های سیاسی و گروه های اجتماعی، زنان آن گونه که باید به گفتمان مستقل خود نرسیده اند. اما متن ادبی هرچند قابل تفکیک به متن زنانه یا مردانه نیست، با این حال ویژگی های فرمیک خود را دارد و در این ویژگی هاست که می توان شاکله اندیشه، باور و دانش زنان ایران از زندگی را به تحلیل نشست. در تاریخ ادبیات معاصر ایران تاسی زنان ایران به نویسنده شدن و یافتن گفتمانی مصلحانه با خودو جهان ادبیات، مفهومی حیرت انگیز دارد. به گواه آمار و ارقام و و حضور غیر قابل انکار زنان اندیشمند در قلمرو ادبیات امروز ما، نویسندگان زن ایران پس از انقلاب، رشدی خیره کننده داشته اند. این رشد را می توان در گستره زمانی 1314 تا 1384 هجری شمسی از 3 نفر به 107 نویسنده مطرح فزونی گرفته یافت. افزایش نویسندگان زن در ایران طی این سالها حکایت از ایجاد تحول در چند زمینه دارد: 1- افزایش سطح دانش و تحصیلات آکادمیک 2- گسترده شدن حوزه ارتباطات علمی فرهنگی زنانبا همتایان خود در ایران و سایر کشورهای جهان.»

این روزنامه همچنین در صفحه «ادبیات» خودگفت و گویی با «ری را عباسی» شاعر و مترجم در رابطه با کتاب «شعر صلح» داشته است. وی درباره این کتاب به شهروند می گوید: «انگیزه این کار قبل از اینکه به ادبیات جدی بپردازم، شکلی درونی به خود گرفته بود. نوجوانی ام در دوره ای سپری شد که متاسفانه جامعه در ابعاد مختلف نه جایی برای آرامش داشت، نه لحظه ای که انسان، ساعتی هم خویش خود را پیدا کند. برای بالندگی و تفکر بعد از آن همه از دست رفتگی های زندگی در دوران جنگ 8 ساله احساس می کردم جامعه عمیقا به ادبیات صلح نیاز دارد. شاید شعر صلح بتواند زخم های ما را مرحمی باشد.»

وی ادامه می دهد: «اصولا شعر مهربان است مگر شاعری عاشق آن را نسراید شعر صلح معترض است به خشونت علیه علیه موجودات، جایی که عدم آگاهی، نامهربانی، نابرابری، بی عدالتی و نگران آن قدرتی است که خشونت را در جامعه تقویت می کند، طبیعی است که شعر صلح با آنکه زخم هاست در برابر عدم آگاهی فریاد بزند و خواهان برابری و دانایی باشد. انتشار «شاعران صلح» به عنوان اولین تجربه، مصادف بود با حمله آمریکا به عراق. در واقع این کتاب تنها کتاب معترضه ای بود در برابر جنگ. شاید نسل ما یا بعدتر از مابه خاطر منابعی که حفظ آن کمتر به دست ما است نتواند در آرامش به سر ببرد. شاید با خلق یک شعر کمی آرام شویم.»

روزنامه ایران/اگر مکانیکی ترجمه می کردم ثروتمند می شدم

ایران امروز در صفحه «فرهنگ و هنر» خود گفت و گویی با «مدیا کاشیگر» نویسنده، شاعر و مترجم در رابطه با ترجمه کتاب «خرده آسمان انگار هیچ» مجموعه شعر «کلود استپان» داشته است. به گفته ایران، «کلود استپان» یکی از شاعران بزرگ فرانسوی است و در سطح جهان چهره شناخته شده ای است.در ایران سپانلو و چند مترجم دیگر هم اشعاری از او ترجمه کرده اند. وقتی چندین مترجم در ایران سراغشان رفته اند، نشان می دهد که شاعر بدی نبوده است. شعرهای «کلود استاپان» را برای اولین بار من در قالب کتاب ترجمه و منتشر کرده ام.

وی درباره کتاب «ترجمه پژوهی» ریکور نیز ادامه می دهد: «مخاطبان این کتاب به شدت مختص هستند یعنی فیلسوفان و علاقه مندان به فلسفه و کسانی که در حوزه نقد ادبی کار می کنند و فلسفه زبان یا کسانی که به فلسفه ترجمه علاقه مندند. درواقع این کتاب درس ترجمه نیست و ادعای تربیت مترجم ندارد بلکه بررسی چند و چون کار مترجمان است در انتقال پیام ها، اندیشه ها و مفهوم ها از زبانی به زبان دیگر. در واقع بررسی پیادمدهای اجتماعی و فکری و فرهنگی این انتقال است، هم بر فرهنگ دریافت کننده ترجمه و هم بر فرهنگی که متن ترجمه شده از آن آمده است.»

روزنامه اعتماد/ افطار با کتاب

فرصت ها را از دست مي دهيم. اين كار معمول و مرسوم ماست. خوب مي دانيم چطور اهمال كنيم. يك نمونه عيني ديگر، فرصت ماه مبارك رمضان است. فرصتي كه پيش تر اهالي سينما با طرح اذان تا اذان از آن استفاده بهينه كردند. در سال هايي كه سالن هاي سينما به سختي تماشاگران را به سمت خود مي كشاند، طرح اذان تا اذان به استقبال مخاطبان سينما و مردم عادي بين افطار تا سحر رفت. ديگر نيازي به توضيح نيست كه با توجه به تغيير چرخه زندگي مردم در اين ماه طرح نيز با توفيق همراه شد. اهالي كتاب، كتابفروشان، ناشران و... كجاي اين ماجرا ايستاده اند، آيا نمي توان يك راسته را مثلاخياباني مانند كريمخان، انقلاب و... را شب زنده دار كرد؟ زنده از نفس ورق پاره هاي كتاب: زنده از مردمي كه به بهانه يك فنجان چاي مي توانند فرصت خواندن يك جرعه كتاب پيدا كنند. آيا پيشنهاد اين ماجرا هماهنگي با نهادهاي ذي ربط، قدم پيش گذاشتن كتابفروشان، پيگيري و توصيه اهل قلم نمي تواند عالم كتاب ما را كه بيمار و رنجور خوانده مي شود در ضيافت ماه مبارك رمضان ميزبان سفره انديشه مردم كند؟ بايد هر فرصتي را غنيمت دانست. بايد هر اتفاقي، مناسبت يا رويدادي را همچون يك لحظه بي تكرار و يك موهبت گرانقدر به حساب آورد و از آن در تعالي فرهنگ، كتاب و نوشتن سود جست. ما شعار در اين باب بسيار شنيده ايم. براي تعالي شعور اما، همت و اقدام عملي نياز است اين خواب خرگوشي ما در بيداري مردم روزه دار نمونه يي از كف رفتن يك فرصت ديگر است.

روزنامه بانی فیلم/ واژه های ماندگار نویسندگان انگلیسی

بانی فیلم امروز در صفحه «فرهنگی» خود به معرفی لغت های نابی که نویسندگان انگلیسی ابداع کرده اند پرداخته است. این روزنامه که این خبر را از ایبنا منعکس کرده است می گوید: دست و پا چلفتی (butterfingers)چارلز دیکنز این اصطلاح را برای اولین بار در سال 1836 و در «داستان نامه های آقای پیک ویک» (The Pickwick Papers) خود به کار برد. دیکنز می‌نویسد: هربار که در گرفتن چیزی ناموفق می‌شد و هر بار گه در متوقف کردن توپی شکست می‌خورد، با عباراتی چون : اَه احمق، دست و پا چلفتی (انگشت کره ای)، ناشی ، مزخرف ، نارضایتی خود را نشان داده و شخصیت خویش را مذمت می‌کرد.چیتی - اشاره به پارچه چیت ، به معنای ارزان قیمت و کم ارزش (Chintzy)این لغت در اصل به معنای تزئین کردن یا پوشش دادن با پارچه چیت گلدار (از هنر های نساجی هند که روی پارچه ارزان قیمت نقاشی می کردند) است، و برای اشاره به از مد افتاده بودن ، ارزان قیمت بودن و یا خسیس بودن فرد یا چیزی به کار می‌رود. این واژه برای اولین در زبان انگلیسی توسط نویسنده معروف ماری آن اوانس که احتمالا همگی وی را با نام مستعارش یعنی جرج الیوت می‌شناسید به کار رفت . وی در اواخر سال 1851 در جمله : اثر آن چیتی (کم بها) و احتمالا ناخوشایند خواهد بود، واژه Chintzy را به کار برد.ترتر خندیدن – چرتل (Chortle)لوئیس کارول ، برای اولین بار این واژه را - به معنای ترکیب خنده و خرخر- در کتاب «آن سوی آینه» خود به کار برد. جمله ای که این واژه را در بردارد عبارت است از: آه چه روز دل انگیزی، هورا! او با صدای بلند خرخر کنان خندید. کارول اصطلاح «چمدان واژه» را نیز برای ترکیب دو واژه و خلق لغتی جدید، ابداع کرده است. در چنین ترکیبی، بخش آشنا تر دو واژه با هم ترکیب می‌شوند (معمولا بخش اول واژه اول در کنار بخش دوم واژه دوم قرار می‌گیرد.) تا واژه‌ای را ایجاد کنند که معنا و آوای دو واژه قبلی را تداعی می‌کند. مثل (میان وعده)Brunch که از ترکیب breakfast صبحانه و lunch ناهار حاصل شده است. مردانگی (Cojones)این لغت تمثیلی از حس شهامت و شجاعت میان مردان است که برای اولین بار توسط ارنست همینگوی در سال 1932 و در اثر غیر داستانی «مرگ در بعد ازظهر» به کار رفت. وی واژه مردانگی را اینگونه به کار برد: در رقابتی که مرگ به آن بسیار نزدیک است، برای وزشکار بودن به شهامت و مردانگی بیشتری نیاز است.به زیر سوال بردن ادعاهای بی اساس –در فارسی اصطلاح باد کسی را خالی کردن به کار می رود- Debunk این واژه اولین بار توسط زندگینامه نویس و رمان نویس معروف ویلیام ای. وودوارد ابداع در رمان «خوابگاه « و در سال 1932 به معنای افشا کردن ادعاهای بی اساس ، به کار رفت . وی همچنین در این رمان، اشکال دیگر این واژه از قبیل Debunker (باطل کننده) و Debunking (رد شده) را ابداع کرد. البته بعدها دیگران از همین واژه برای رد کردن ادعاهای بی اساس وودوارد در زندگینامه جرج واشنگتن و اولیس اس.گرانت استفاده کردند. وی در این زندگینامه‌ها تلاش کرده بود چهره‌های تاریخی این افراد بزرگ را با بدبینی تخریب کند.

این روزنامه همچنین در ستون «خبر» خود به بررسی «ظهور دیپلمات های زن در جهان» پرداخته است. بانی فیلم که این خبر را از ایبنا منعکس کرده می گوید: در کتاب هلن مک کارتی به نام Women of the World: The Rise of the Female Diplomat زنان از ابتدا برای تصدی پست‌های سیاسی با مشکلات فراوانی روبرو بوده‌اند. هنگامی که چارلز هوارد اسمیت در سال 1933 به دلیل طرح این پرسش که آیا درهای حوزه دیپلماتیک و کنسول‌گری می‌تواند به روی زن‌ها باز شود، متهم شد، دریافت که زنان از این حوزه دور نگه داشته می‌شوند.

تا فوریه سال 1934 که کمیته پذیرش زنان تشکیل شد، اسمیت اعتراضات بی وقفه‌ای در این عرصه انجام داد. مخالفان استدلال‌هایی داشتند نظیر اینکه استخدام زنان مستلزم امکانات رفاهی جداگانه‌ و هزینه اضافه است و یا اینکه آن‌ها از پس این امور بر نمی‌آیند.

روزنامه فرهیختگان/ داستان یک سقوط

فرهیختگان امروز در صفحه «ادب و هنر» خود گفت و گویی با علیرضا محمودی ایرانمهر نویسنده رمان «فریدون پسر فرانک» داشته است. وی درباره این کتاب به فرهیختگان می گوید: «نوشتن رمان درباره تاریخ کلاسیک و اسطوره‌ای ایران از آرزوهای قدیمی من است. برای شروع این کار فریدون را انتخاب کردم چون ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای برای نوشتن یک رمان مدرن دارد. به نظرم شاه‌پیرنگ داستان فریدون و داستانک‌های پیرامونی آن یکی از بهترین الگوها برای تبدیل‌شدن به رمانی مدرن است. این یک کهن الگوی باستانی‌ست. چنانکه مثلا می‌بینید شکسپیر از همین کهن‌الگو که احتمالا ریشه هندی و اروپایی دارد استفاده می‌کند و شاه‌لیر عظیم خود را می‌نویسد. ظرفیت تراژیک داستان فریدون بی‌نظیر است و به من اجازه پروازی بلند می‌داد. وی در رابطه با علاقه خود به این کتاب ادامه داد: علاقه من کاوش در تاریخ مربوط به دوران نوجوانی‌ست. من برای نوشتن این کتاب یک پروژه مطالعاتی را شروع نکردم، فقط بخشی از عشق و لذتی را که در تمام طول زندگی‌ام از مطالعه تاریخ می‌بردم، خرج این کتاب کردم.« فرانک» نامی ایرانی است؛ اما کمتر شناخته شده، گویی در گام نخست این اقتباس دنبال آشنا کردن مخاطب با شخصیت‌های اسطوره‌ای کمتر شناخته شده بودید، یا دنبال رقم زدن داستانی مدرن در بستر اسطوره‌ها.

آشنا کردن مخاطب با تاریخ و اسطوره آخرین و بی‌اهمیت‌ترین هدفی‌ست که این کتاب دنبال می‌کند. هدف اصلی من در گام نخست نوشتن یک رمان بود. یک رمان مدرن با استفاده از ظرفیت‌های اسطوره‌ای و با زمان و زبان و موقعیت اسطوره‌ای. و فکر می‌کنم بزرگ‌ترین رمان‌های جهان نیز به نوعی بازخوانی و بازآفرینی همین اسطوره‌ها هستند. مثل اولیس جیمز جویس یا بسیاری از آثار همینگوی، رمان‌های مارکز و این اواخر حتی هاروکی موراکامی و... کافکا در ساحل موراکامی نیز بازخوانی مدرنی از تراژدی ادیپوس شهریار است و همه اینها در کهن‌الگوهای تاریخ بشری نهفته‌اند که به شناخت انسان از هستی شکل داده‌اند.»

این روزنامه همچنین در ستون «یادداشت» خود مطلبی در حاشیه انتشار رساله کشیش لهستانی درباره انقراض صفویه با عنوان «داستان یک سقوط» منتشر کرده است. فرهیختگان در این مطلب معتقد است: همواره سقوط‌ها و افول‌های تاریخی در گستره تمدنی تاریخ ایران زمین جبران‌ناپذیر بوده است. اما تردیدی نیست که فروپاشی شاهنشاهی صفویان در سال 1722 میلادی و سقوط اصفهان، یکی از تلخ‌ترین فجایع سیاسی و اجتماعی است که همواره رد آن در حافظه فرهنگی و خاطره تاریخی ایرانیان پابرجاست. به تاج و تخت رسیدن صفویان در سال 1501 میلادی، یعنی درست در نقطه اوج خیزش‌های هنری و علمی در اروپای دوره رنسانس، خبر خوبی برای ایرانیانی بود که می‌خواستند کابوس‌هایی نظیر حمله مغولان، چیرگی ترکان و ناکارآمدی سلاطین متوسط الاحوال را به فراموشی بسپارند. دودمان صفویه که به شیخ صفی‌الدین اردبیلی نسب می‌بردند، با تکیه بر دو استوانه تشیع و تصوف توانستند شاهنشاهی در مرکز فلات ایران تاسیس کنند که تا پیش از فروپاشی، یکی از کارآمدترین، قدرتمندترین و حتی می‌توان گفت نوستالژیک‌ترین سلسله‌های ایرانی موسس دولت بودند. افزایش قدرت و هویت ملی، رشد شهرنشینی، رونق تجاری، ایجاد ارتباط اقتصادی و سیاسی با اروپای غربی و همچنین فرهنگ و هنر پیشرو با سلطنت صفویان روزبه‌روز بیشتر شد. این روند رو به رشد در دوره شاه عباس کبیر به سطحی رسید که اصفهان به مثابه پایتخت صفویان، شهری آباد، آزاد و نامدار در سطح جهان شناخته می‌شد. شهری که در خاطرات سیاحان اروپایی همچون مدینه‌ای دست نیافتنی توصیف می‌شد. اما همه این قدرت و شوکت صفوی به دست یکی از حقیرترین پادشاهان همه دوران‌ها از دست رفت و مسیر تاریخ ایران در یکی از مهم‌ترین ازمنه‌ تاریخی به کج‌راهه هبوط و لاجرم عقب‌ماندگی از پیشرفت‌های دنیای جدید کشیده شد. شاه سلطان حسین که آخرین پادشاه آخرین سلسله قدرتمند ایرانی بود، چنان بی‌درایتی و بی‌عرضگی به خرج داد که تاریخ به سادگی او را به‌عنوان نالایق‌ترین پادشاه ایرانی در دوره میانه تاریخ این کشور طبقه‌بندی می‌کند. اگر اصفهان در پایان دوران شاه‌عباس کبیر، شهری بود که زبانزد توریست‌های غربی بود، در دوران پایانی سلطنت شاه‌سلطان حسین تبدیل به شهری پر از مردگان گندیده در خیابان و مردمانی بود که برای زنده ماندن گوشت گربه و چرم کفش می‌خوردند. بی‌کفایتی شاه شرابخوار باعث شد، هیچ‌گاه وخامت اوضاع اصفهانی که در محاصره محمود افغان است را درک نکند و لاجرم شهر و سلسله را به ورطه سقوط بکشاند. کتاب «علل سقوط شاه سلطان حسین» تحلیل ژان آنتوان دو سرسو برمبنای روایت کشیشی لهستانی به نام کروسینسکی است که هم دوران آبادانی اصفهان را دیده و هم دوران بحرانی این شهر را لمس کرده بود. روایت تراژیک کشیش از نحوه مواجهه دربار خواجه سالار شاه‌سلطان حسین با بحرانی به نام محاصره اصفهان که روزبه‌روز صورت مشمئزکننده‌تری به خود می‌گرفت، ارزش کتاب را دوچندان می‌کند. روایت‌های این کتاب آنقدر دسته اول هست که در بین بیش از 300 رساله‌ای که اروپاییان درباره صفویان نوشته‌اند، جایگاه ارجمندی داشته باشد. به تازگی نشر کتابسرا این اثر مهم را با ترجمه ولی‌الله شادان منتشر کرده است. اگر چه ترجمه دچار نواقصی است که باعث شده است با متن روانی به زبان فارسی روبه‌رو نباشیم، اما ارزش این کتاب به اندازه‌ای است که می‌توان از آن چشم ‌پوشانید. ناگفته گذاشته نشود 10 سال پیش نیز جواد طباطبایی متن روایت‌های کروسینسکی را بازنویسی و در کتابی با عنوان «سقوط اصفهان» به بازار نشر کشور عرضه کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها