نشست «داوری در ترازوی داوری» برگزار شد
محقق داماد: داوری متفکری است که شجاعت تغییر حرفش را دارد/ عبدالکریمی: داوری از روشنفکران ما فاصلهای نجومی دارد
محقق داماد گفت: فکر انسان را رشد و تعالی میدهد و داوری یک متفکر است و متفکر آن است که اگر دید حرفش را میتواند عوض کند تغییر دهد. او شجاعت اعتراف اینکه فکرم اشتباه بوده را داشته است.
آیت الله مصطفی محقق داماد در این نشست بیان کرد: جایگاه فلسفه در مغرب زمین با جایگاه آن در جوامع اسلامی متفاوت است. فلاسفه غربی نقش مستقیم در تحول زندگی مردم آن دیار داشته اند در حالی که حکیمان مسلمان گویی با انزوا و گوشه گیری کامل از اجتماع به گفت و گو و بحث جدال در محدوده هم طرازان خود بسنده کرده و هرگز دانش خود را به زندگی روزمره مردم خود ترجمه نکرده و نقش تحول آمیزی در جامعهای که در آن میزیستند نداشته اند برای بررسی همه جانبه این برداشت اظهار نظر داوری منصفانه و اجتناب از هرگونه افراط و تفریط ضروری است که از یکسو نگاهی به تاریخ فلسفه و تحولات آن در دوران معاصر بیفکنیم و از سوی دیگر چالشهای پیش روی حکیمان مسلمان را مورد توجه قرار دهیم.
وی گفت: نائینی یک فیلسوف رسمی نخوانده شده بود اما فلسفه از طریق آخوند خراسانی به آنها رسیده بود و لذا از موضع فقهی سخن میگفتند. به همین سبب سیاست جامعه اسلامی به فقها سپرده شد و فیلسوفان هیچ دخالتی نداشتند و این اشکال تا اینجا وارد است. بنظر میرسد تا اینجا در قرن معاصر چند چالش جلوی فیلسوفان قرار دارد.
محقق داماد گفت: امروز بحث در دنیای امروز و آنچه در سفره مردم مطرح میشود حقوق بشر است و فیلسوف اسلامی باید به آن پاسخ دهد. ما باید حقوق بشر اسلامی را عرضه کنیم اگر مدعی نظام فلسفی هستیم باید پاسخ بگیریم. فیلسوفان چالش پیش رویشان این است بگویند ابن سینا نظرش راجع به حقوق بشر چیست؟ منطقه خاورمیانه ام القرای دین است و دین مرز بسیار باریکی با خرافات دارد. نقطه مقابل با عقل گرایی، جهل است که یک دیوار بسیار نازکی بین آن و بینش قرار دارد.
وی ادامه داد: حکیمان جامعه دینی را از جهل نجات میدهند و آشنا کردن جامعه با خرد نیز کار حکیمان است. همچنین خرد دین داری کردن و دین داری خرد ورزانه از ویژگیهای حکیمان است. باید کار را روی این امر قرار دهیم.
این استاد فلسفه با بیان اینکه یکی از مشکلات و چالشهای مهم مساله ورود اندیشه ورزی، تعقل، حکمت و خرد در فهم دینی است تاکید کرد: فکر انسان را رشد و تعالی میدهد و داوری یک متفکر است و متفکر آن است که اگر دید حرفش را میتواند عوض کند تغییر دهد. او شجاعت اعتراف اینکه فکرم اشتباه بوده را داشته است. استاد داوری تحمل بحث و اشکال را همواره دارد و این امر روحیهای عالی است که باید در همه اهل اندیشه وجود داشته باشد.
بیژن عبدالکریمی در ادامه این نشست بیان کرد: اندیشه رضا داوری گاهی ضروری و ناممکن برای تغییر منطق فهم است. ما با یک معضلی روبهرو هستیم به عنوان توسعهنایافتگی و این توسعهنایافتگی یک مسئله نیست بلکه یک دشواره است. مراد من نیز از مسئله، مسئلهای است که میتوانیم حلش کنیم. فکر میکنم بخش عظیمی از سیاره زمین، با موضوع توسعهنایافتگی روبهرو است. نمیدانیم با این مسئله چه باید کرد و چگونه باید آن را صورتبندی کرد.
وی اضافه کرد: توسعهنایافتگی یک مسئله جهانی است و بخش عظیمی از جهان با آن مواجه است. این یک مسئله صرفا اقتصادی و جامعهشناختی نیست بلکه یک موضوع فلسفی و متافیزیک است. مسئله متافیزیک مسئلهای است که در حوزه اقتصاد و سیاست و جامعهشناسی نمیتوانیم آن را حل کنیم. این، وجودی دارد که دیگر رشتهها نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
عبدالکریمی با بیان اینکه توسعهنایافتگی با خودآگاهی تاریخی ارتباط دارد عنوان کرد: ما به عقلانیت برای توسعهیافتگی نیاز داریم. ما باید به این موضوع بپردازیم که ارتباط امر توسعهیافته با تاریخ چیست؟ همچنین باید به این سوال نیز بپردازیم که رابطه عقلانیت جدید و توسعه چیست؟ آیا تفکیکپذیری شدنی است یا ما با امری تفکیکناشدنی روبهرو هستیم؟ اینها مسائلی هستند که جامعهشناسان ما نمیتوانند به آن بپردازند. از همین رو مسئله توسعهنایافتگی به مسئلهای فلسفی و متافیزیک تبدیل میشود.
وی با بیان اینکه اندیشیدن یا نیاندیشیدن به امر توسعهیافتگی، معیار تفکر اصیل است ادامه داد: اگر متفکری به مسئله توسعهیافتگی نمیپردازد یعنی فلسفه برایش نوعی فضل است. متفکر جدی نمیتواند نسبت به این مسئله بیتفاوت باشد. از همین رو داوری اردکانی، از این جهت که به مسئله توسعهیافتگی میپردازد، یک متفکر اصیل است.
عبدالکریمی گفت: توسعهنایافتگی مسئله دو قرن و نیم اخیر ماست و ما زودتر از اینها باید این مسئله را به مسئله مهم امروز تبدیل میکردیم. انبوه اندیشمندان ما آنچنان درگیر مسئله بحران هویت و چالشهای آن در وضعیت مدرن هستند که به مسئله توسعهیافتگی آنطور که شایسته آن است، توجه نمیکنند. داوری در این میان یک استثنا است. جامعه فلسفی ما هنوز نتوانسته به ایدههایی برسد که ملت را به ملت تبدیل کند.
وی با اشاره به اینکه مردم جامعه ما امروز یک ملت نیستند بلکه کثرتی از افرادی هستند که دور یکدیگر جمع شدهاند افزود: ما باید ارادهها را از تفرق نجات بدهیم. توسعهنایافتگی و غلبه بر این توسعهنایافتگی میتواند عزمیت مشترک در میان ما ایجاد کند و ملت ما را به ملت تبدیل کند. داوری از شاملو به این مصرع میپردازد که بیابان را سراسر مه گرفته است. بیابان جهان در حال توسعه و توسعهنایافته را سراسر مه گرفته است.
عبدالکریمی با تاکید بر اینکه توسعهنایافتگی به مانع بزرگی برای کمی بهتر شدن شرایط زیستی و فرهنگی بسیاری از جوامع تبدیل شده است یادآور شد: در دهههای کنونی نوعی استیصال برای بهبود امور در روشنفکران دیده میشود. گویی امیدمان را به چیرگی دانایی بر نادانی از دست دادهایم. آیا اندیشه داوری میتواند در برطرف کردن مه حاکم بر جهان توسعهنایافته یاری برساند؟ آیا اندیشههای داوری میتواند ما را در میانه یاس و ناامیدی نجات بدهد؟
وی بیان کرد: پرسش دیگر من این است که چگونه میتوان به توسعه دست یافت و در همان حال آثار فرهنگی خودمان را نیز حفظ کنیم. سوال دیگرم نیز این است که آیا داوری در مواجهه با مسئله توسعه و توسعهنایافتگی از همان منطق دو قرن پیش روشنفکران تبعیت کرده یا قصد دارد در تغییر منطق و روش تحلیل به ما کمک کند؟ تجربه زیسته در دو قرن اخیر، نشان میدهد که توسعهنایافتگی یک نقطه کانونی است. توسعهنایافتگی مبرمترین مسئله ماست و به نظر نمیرسد با توجه به شرایط کنونی بتوانیم این مسئله را حل کنیم.
این استاد فلسفه با بیان اینکه خیلیها هنوز از دیدن این مسئله کورند داوری اما گام بزرگی برداشته و به اهمیت مسئله توسعهنایافتگی پی برده است عنوان کرد: خیلیها هنوز به مبرم بودن این مسئله پی نبردهاند. تقریبا در دو قرن اخیر روشنفکران بحثهای نظری زادی داشتهاند اما منطق فهم هیچ تغییری نکرده است. همین منطق، یکی از اساسیترین پاشنههای آشیل ماست. سخن بر سر منطق فهم و روش تحلیل مسائل است. متخصصان علوم انسانی، مهندسان، مسئولین و روحانیون با منطقی روبهرو هستند میان پوزیسیون و اپوزیسیون. این دو وجه مشترکی دارند که همان منطق تحلیل و منطق درک مشترک در حوزه توسعه است.
وی با اشاره به اینکه ما نمیتوانیم راه برونشدی از وضعیت کنونی جامعه پیدا کنیم، بیان کرد: ما با مسائل کثیری مواجه هستیم که همه عامل توسعهنایافتگی هستند و همچنین حاصل توسعهنایافتگی. پاره کردن این دور باطل وظیفه روشنفکران و صاحبنظران ماست. روشنفکران ما مثل بسیاری از اقشار عوام جامعه، غالبا در بحث توسعه کمتر به درک هستی اجتماعی و واقعبودگی جهان ما توجه داشتهاند. روشنفکران ما کمتر به هستی اجتماعی و مناسبات اقتصادی و انباشت سرمایه و سازماندهی نظامی اجتماعی حقوقی توجه دارند.
عبدالکریمی ادامه داد: روشنفکران ما میکوشند با تکیه بر ایدئولوژی جای خالی مباحث تاریخی لازم را پر کنند. به دلیل همین فقدان و عدم درک تفاوتهای بنیادین، ما انتظار تحقق اموری را داریم که از اساس برآوردهشدنی نیست. به زبان فلسفیتر، هم پوزیسیون و هم اپوزیسیون در تحلیل مسائل تاریخی در چارچوب دکارتی میاندیشند. آنها همه چیز را بر این اساس توجیه میکنند که میاندیشم، پس هستم. کمتر به درک ساختاری رسیدهایم که شرایط کنونی ما یک شرایط تاریخی است.
وی گفت: منطق دیگری نیز وجود دارد که متصل به مارکس، هگل و هایدگر است و بر خلاف ایده دکارتی، بر اساس آن گفته میشود، هستم پس میاندیشم. هگل از نابخردی صحبت میکند که همه ما اسیر آن هستیم. هگل میگوید جز نابخردی نیست اگر گمان بریم که ضمانتهای ظاهری اجرای قانون، میتواند به قوانین ثبات بخشد. قوانین مصوب نمیتواند حافظ ما باشد و باید ضمانتی نیز وجود داشته باشد.
عبدالکریمی در پایان سخنانش با تاکید بر اینکه داوری از روشنفکران ما فاصلهای نجومی دارد تصریح کرد: داوری میکوشد وضع خودمان و شرایطی که داریم را آشکار سازد. ما با داوری به یک نوع خودآگاهی تاریخی میرسیم. داوری ضرورت وجود نوعی از عقلانیت برای توسعه را درمییابد. داوری میفهمد که با خرد انتزاعی که حاکم بر ذهن مسئولان است نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم.
داوری فیلسوف آینده است
اکوان به عنوان دیگر سخنران این نشست بیان کرد: امروزه وقتی به آثار دکتر داوری مراجعه میکنیم میبینیم که این مرد، به همه چیز اندیشیده است. من حدود 13 سال شاگرد دکتر داوری بودم و اولین رساله دکترایی که در ایران درباره ویتگنشتاین نوشته شده رساله من بود که استاد راهنمای من دکتر داوری بودند. دکتر داوری فقط یک فیلسوف معاصر نیست بلکه فیلسوف آینده است. تفکر 50 سال آینده ایران از آن دکتر داوری است. بنابراین تفکر دکتر داوری شایسته تامل برای همه گروهها و رشتههای تحصیلی است.
وی ادامه داد: همزبانی با گذشته، تذکر تاریخی و توجه به آینده را میتوان سه مفهوم بنیادین در اندیشه دکتر داوری دانست که بدون توجه به عمق آنها امکان راهیابی به عمق تفکر داوری دشوار است. هنگامی که از گذشته و همزبانی با آن سخن گفته میشود میتوان سه وجه را در نظر گرفت. اول وجه فرهنگ، بعد تاریخ و بعد زبان. فرهنگ، تاریخ و زبان به انسان و جهان انسانی تعلق دارد. انسان موجودیتی است که زبان دارد و تاریخ میسازد و بنیانگذار فرهنگ است.
اکوان گفت: انسان با تاریخ پایدار میشود و با زبان و همزبانی با گذشته، تذکر تاریخی پیدا میکند و همین تذکر تاریخی است که انسان را متوجه آینده میسازد. اما انسان در نسبت با گذشته و توجه به آینده، با محدودیتها و موانعی مواجه است. تنها راه شکست این محدودیتها فرهنگ است؛ یعنی زندگی فرهنگی نه زندگی به مثابه رفع حوائج زیستی. فرهنگسازی با اختیار و نه با قصد، تحقق مییابد. با اختیار است که امکان فهم آینده فراهم میگردد. با این فهم میتوان آینده را به درستی تثبیت کرد. این تثبیت در نسبت با اختیار است که مسیر تحول را امکانپذیر میسازد.
وی با بیان اینکه اگر فرهنگ گذشته به درستی فهم نشود امکان همزبانی با آن دشوار است بیان کرد: فقدان همزبانی سبب غفلت از تذکر تاریخی میشود. در اینصورت تصویر ما از آینده مبهم خواهد بود. آینده مبهم ما را پریشان میکند. همزبانی با گذشته شرط امکان درک مسائل و طرح درست آنهاست. همزبانی ساحتی از وجود ماست که گاهی ممکن است از ما پوشیده شود. ما همزبانی را اکتساب نمیکنیم. ذات انسان در همزبانی است. این همزبانی میل به بازگشت به گذشته نیست بلکه مایه تذکر تاریخی است.
اکوان ادامه داد: تذکر تاریخی با نقد وضع موجود ملازم است. همزبانی تجدید عهد است و این تجدید عهد رهایی از قید و بندهای زمان حال است. فرهنگ، واسطه میان گذشته و آینده با حال است. دکتر داوری از چندین منظر روی فرهنگ کار کردهاند و پیوند آن با دیگر مناسبات اجتماعی، سیاسی، تاریخی و تمدنی را در نظر گرفتهاند. فرهنگ در اندیشه او بنیادی ژرف و ریشهدار است و در همه زندگی انسانی همچون فرآیندی مستمر و به هم پیوسته حضور کارآمد و فعال دارد. فرهنگ یک ساختار است که تداوم و استمرار دارد و همچنین از فراز و فرود نیز برخوردار است. فرهنگ، اگرچه نظام ثابتی دارد اما در ذات آن نوعی پویایی نهفته است.
محمدجواد صافیان دیگر سخنران این نشست بود. او به شرط امکان توسعه پرداخت و مقالهاش را ارائه کرد. صافیان گفت: دکتر داوری از ابتدای دهه 50 نوشتن آثارش را آغاز کرد. در تفکر ایشان امکانهای زیادی نهفته است و در نوشتههای مختلف ایشان با این امکانها روبهرو میشویم. ایشان نوشتههای زیادی دارند اما در حدود 20 سال اخیر متوجه میشویم که دکتر داوری تاملشان را روی بحث توسعهنایافتگی متمرکز کردند. این ممکن است برای آنهایی که با مبادی تفکری ایشان آشنا نیستند، کمی عجیب به نظر برسد شاید حتی فکر کنند که تحولی برای دکتر داوری ایجاد شده است.
وی گفت: هر متفکری سیری در تفکر دارد و نباید انتظار داشت متفکر، خودش را تکرار کند. بنابراین اطلاق صفت متفکر هم دشوار میشود. ولی ما وقتی از یک شگفتی بیرون میآییم که به یک نکته توجه کرده باشیم که دکتر داوری میگویند من تغییر نکردهام بلکه زمانه تغییر کرده است.
نظر شما