یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۷
غایت‌های انسان‌دوستانه و حقیقت‌گرای کربلا را فراموش کرده‌ایم / بلوغ عقلانی و ارتباط آن با کسب هویت آزادمنشانه از واقعه کربلا

مقصود فراستخواه گفت: لازمه اینکه بتوانیم با رجوع به خاطره‌ها و تاریخ، یک نوع هویت آزادمنشانه برای خود ایجاد کنیم را مسئله‌ای مانند بلوغ عقلانی دانست و گفت: هرچه ملت از بلوغ عقلانی بیشتری برخوردار باشند بیشتر می‌توانند معناهای خوب از دل داستان‌ها بیرون بکشند و تفسیرهای با ارزشی انجام دهند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مقصود فراستخواه در نشستی مجازی که شب گذشته برگزار شد، درباره ایام محرم به جنبه‌های مختلف اجتماعی قیام امام حسین(ع) اشاره کرد و از باورهای دینی و ایمانی به عنوان زنجیره‌ای از حافظه یاد کرد.
 
وی گفت: نظریه chain of memory یا همان زنجیره حافظه با باورهای دینی و ایمانی ارتباط دارد. در رشته‌ای از حافظه است که باورهای ایمانی شروع می‌شوند و نوعی اضطراب‌ها و احساسات دینی را به وجود می‌آورد. بخش بزرگی از اجتماعات بیرونی نیز ریشه در همین زنجیره حافظه دارند و از یک حافظه تاریخی سرچشمه می‌گیرند. این زنجیره به صورت امر مهم و خاطره ثبت می‌شود و تأثیری ژرف روی اذهان می‌گذارد. تولید روایت می‌کند و این روایت‌ها منشاء اجتماعات سرشاری می‌شود که این اجتماعات اجتماعات دینی هستند.
 
فراستخواه ادامه داد: باورهای ایمانی درباره نجات و رستگاری و هر نوع دیگر از مبانی دینی، به نوعی با زنجیره حافظه و واقعه‌ای که در گذشته رخ داده مرتبط است. هرچه این واقعه بار معنایی بیشتری داشته باشد می‌تواند ایمان نیرومندتری را ایجاد کند.
 
وی با اشاره به اینکه در دنیای جدید یک نسیان جمعی وجود دارد بیان کرد: در دنیای جدید، به شکل فزاینده‌ای با کثرت مواجه هستیم و مدام تحول و تغییر رخ می‌دهد. به نوعی می‌توان گفت دنیای دگرگونی‌های پی‌در‌پی است. در این دنیا، نوعی فراموشی جمعی برای انسان وجود دارد.
 
فراستخواه ادامه داد: آنقدر در اطلاعات غرق شده‌ایم که دچار و گرفتار ندرت توجه شده‌ایم. نمی‌دانیم به چه چیزی توجه کنیم. اینجا به یک معنا ما نسبت به معناهای غایی و بنیادی دچار نسیان می‌شویم. آنقدر دچار جزئیات کثیر هستیم که نسبت به معناهای بزرگی با نوعی فراموشی مواجه هستیم. با اینحال، خاطره‌های بیرونی می‌توانند فراموشی را جبران کنند، هرچند نمی‌توانند حافظه‌های بزرگی ایجاد کنند.
 
وی اضافه کرد: با وجود تمام دگرگونی‌های دنیا، یک اجتماع، بر اساس یک خاطره، یک حافظه کوچکی پیدا می‌کند و با آن زندگی می‌کند. بر همین اساس هم باورهای دینی و باورهای ایمانی می‌توانند از خاطرات سرچشمه بگیرند و سرشار شوند. خاطراتی که برای ما حس ایجاد می‌کنند.
 
فراستخواه با اشاره به اینکه خاطرات و حافظه، انواع مختلفی می‌تواند داشته باشد، بیان کرد: این خاطرات می‌توانند برای ما هویت ایجاد کنند و ما بر اساس روایت‌هایی، به داستان‌هایی که وجود دارد معطوف می‌شویم. در این شرایط، این داستان‌ها برای ما در مقابل دیگری، هویت ایجاد می‌کند. هویت، بیشتر جنبه خود و دیگری را دارد. من در ارتباط با روایت‌های هویتی احساس می‌کنم که من را متمایز می‌کند و من احساس می‌کنم کسی هستم.
 
وی اشاره کرد: اما همین هویت می‌تواند منشاء دگرستیزی نیز شود. من براساس همین روایت‌ها یک هویت خاصی برای خودم درست می‌کنم و با این احساسات، دیگری را طرد می‌کنم. چیزی که در جامعه و تاریخ معاصر ما تجربه شده است. هویت دینی به نوعی می‌تواند سبب نفی دیگری نیز شود. تا جایی که بگوییم دیگرانی که مثل من فکر نمی‌کنند باید کنار بروند.
 
فراستخواه توضیح داد: هویت، می‌تواند هویت آزادمنشانه و مثبت در برابر دیگران باشد ولی در همین هویت، زمینه‌ها و استعدادی وجود دارد که می‌تواند فرهنگ دگرستیزی را در ما ایجاد کند. مسئله وقایع و باورهای ایمانی جنبه هویتی ندارند. خاطرات می‌تواند برای ما معنا بسازد.
 
وی با اشاره به اینکه حافظه تاریخی می‌تواند برای ما معنا ایجاد کند گفت: وقتی من داستان یک فداکاری مثل فداکاری مسیح و حسین(ع) را می‌شنوم و مرور می‌کنم، در من یک نوع حس نیاز به یک عظمت روحی ایجاد می‌کند. این هم می‌تواند وجه شناختی داشته باشد و هم وجه هیجانی. من با دیدن فداکاری‌هایی از جنس اباعبدالله احساس یک نوع معناجویی می‌کنم.
 
فراستخواه به این نکته اشاره کرد که لزوما هر خاطره هویت‌سازی، منفی نیست و می‌تواند به ما هویت آزادمنشانه به ما بدهد. وی گفت: داستان‌ها می‌توانند پشتوانه‌هایی باشند که در آن‌ها معناجویی کنیم و ارتباط معناداری با عالم داشته باشیم و از پوچی عبور کنیم.
 
فراستخواه لازمه اینکه بتوانیم با رجوع به خاطره‌ها و تاریخ، یک نوع هویت آزادمنشانه برای خود ایجاد کنیم را مسئله‌ای مانند بلوغ عقلانی می‌داند. وی در این باره گفت: هرچه ملت از بلوغ عقلانی بیشتری برخوردار باشند بیشتر می‌توانند معناهای خوب از دل داستان‌ها بیرون بکشند و تفسیرهای با ارزشی انجام دهند.
 
فراستخواه یکی از عواملی که می‌تواند در ایجاد معناهای سازنده و متعالی تأثیرگذار باشد را خردورزی می‌داند و باور دارد بر اساس تفاوت‌ها در خردورزی هر کسی ممکن است در این خاطرات، معناهای سازنده خاصی را دریافت کند. با این حال وی عقیده دارد همین روایت‌ها، در فردی دیگر تعصب ایجاد کند. فراستخواه گفت: برای همین هم مسئله بلوغ عقلانی بسیار مهم است.
 
وی ادامه داد: بلوغ اخلاقی نیز دیگری مسئله‌ مهم روزگار ماست. هرچه ملت بلوغ اخلاقی بالاتری به معنای رفتارهای درست داشته باشند، مهربانی و نوع‌دوستی بیشتر در میانشان توسعه پیدا می‌کند. این جماعت بهتر می‌توانند از خاطرات بهره بگیرند. مثلا حسین(ع)‌ ابن‌علی برایشان منشاء سخاوت و کمک به مظلومان می‌شود تا اینکه بخواهد منشاء یک نوع ستیزه‌جویی شود.
 
فراستخواه عنوان کرد: غایت‌گرایی نیز بسیار مهم است. گاهی روایت‌ها را به فرم تبدیل می‌کنیم و روایت‌ها و خاطرات، برای ما باورهایی فرمالیستی ایجاد می‌کند. ما با روایت‌ها، بیشتر مناسک‌گرایانه رفتار می‌کنیم. بیشتر ما مردمان، مناسک‌گرا شده‌ایم. مثل این است که با انگشت ماه را نشانمان بدهند و ما به انگشت خیره بمانیم و ماه را نبینیم.
 
وی گفت: در منابع دینی ما هست که برای دین یک غایتی وجود دارد و ما به سمت آن غایت می‌رویم. در داستان کربلا نیز غایت‌هایی انسان‌دوستانه و حقیقت‌گرا وجود دارد که اغلب از آن‌ها غافل هستیم و معمولا در موردشان، به یک فرم و صورت بسنده کرده‌ایم. اما مناسک‌گرایی محصول جامعه امروز نیست و در زمان امام حسین(ع) نیز این مناسک‌گرایی وجود دارد.
 
فراستخواه بیان کرد: حسین(ع) در سال 61 به شهادت می‌رسد و یک نسل با صدر اسلام فاصله دارد. هنوز چند دهه بیشتر از بیعت پیامبر نمی‌گذرد. مردم روزه‌داری می‌کنند و به حج می‌روند و قبر رسول را زیارت می‌کنند. قرآن استنساخ می‌شود و اینجا و آنجا منتشر می‌شود. قاریان قرآن تکریم می‌شوند و جماعتی و نماز جمعه وجود دارد. حدود هست، تعزیرات هست ولی در عین حال، در همین شرایط و جامعه، حسین‌ابن‌علی(ع) با ستمی بزرگ کشته می‌شود.
 
وی ادامه داد: در یک چنین جامعه‌ای که اینقدر فرم مذهبی وجود دارد و مناسک و حدود و تعزیرات هست، در همین جامعه ابتدایی‌ترین حقوق انسان زیر پا گذاشته می‌شود و ابتدایی‌ترین ارزش‌های اخلاقی ساقط می‌شوند. احادیث کذبی نیز وجود دارد مثل حدیثی که معاویه را نماینده جبرئیل معرفی می‌کند.
 
فراستخواه گفت: دیوید هیوم که یکی از فیلسوفان دین بوده در کتابی که در قرن 18 می‌نویسد می‌گوید مهم نیست مردم چه دینی دارند و اصلا آیا دین دارند یا نه؛ مهم این است که وضعشان چطور است؟ مردمان آزادمنش دین‌ورزی خوبی می‌توانند داشته باشند. با این حال می‌توانند از بهترین آموزه‌ها، بدترین درک را داشته باشند و دین برایشان وسیله‌ای باشد برای خودخواهی و دگرآزاری و کینه‌توزی؛ یک نوع فرمالیسم و صورت‌گرایی بی‌معنا.
 
وی با بیان اینکه پیام عاشورا و قیام حسین(ع)، ایستادن در برابر باطل است نه ایستادن در برابر دیدگاه‌های مخالف خود عنوان کرد: هرچه بیشتر تاریخ را مرور می‌کنیم بیشتر به این نتیجه می‌رسیم که حسین(ع) مسئله‌اش این نبود که با چیزی مخالف باشد که در مقابل دیدگاه‌های او قرار داشت. ما به شکل متواتری و با مرور تاریخی متوجه می‌َشویم که حسین(ع) دربرابر ستم ایستاده بود. 
 
فراستخواه عنوان کرد: آنچه که با قدری تأمل می‌توان به آن رسید این است که آن چیزی که درد حسین(ع) و مسئله‌اش بود، ستم و سرکوب و غلبه گروه‌هایی بدون مشروعیت بر جامعه بود. یک نوع انحصار قدرت در دستان کسانی که از دو دهه قبلش برنامه جانشینی پیامبر را در سر داشتند. وقتی پیامبر از دنیا رفت مسئله قدرت‌طلبی آغاز شد. اولین روایت هم مربوط به این بود که می‌گفتند حاکمان باید از قریش باشند. یک نوع عصبیت‌گرایی و قبیله‌گرایی برای جانشینی وجود داشت.
 
وی افزود: امثال معاویه، دولت‌های اقتدارگرای بزرگی را شکل دادند. امویان تسلط پیدا کردند و دیگران را حذف کردند. یک نوع انحصار در قدرت مخصوصا با منابعی که از طریق جنگ‌ها تزریق شده بود سبب شده بود طبقه جدیدی به وجود آید. طبقه‌ای که به نام نهضت اسلامی می‌خواستند یک هویت انحصاری ایجاد کنند و بر اساس آن حکومت کنند. این، منشاء نارضایتی‌ها شد و شرایطی پیش آمد که مردم به سمت حضرت علی بروند و از او بخواهند که عهده‌دار خلافت شود. علی‌ابن‌ابیطالب با اصرار مردم به خلافت رسید.
 
فراستخواه با اشاره به اینکه برداشت‌های مختلفی می‌توان از قیام امام حسین(ع) داشت بیان کرد: درک من این است که برداشت‌ها می‌تواند متفاوت باشد و قرائت‌ها و روایت‌های مختلفی می‌تواند وجود داشته باشد. اما آنچه که ملاک و میزان قضاوت ماست وجود یک حوزه عمومی و سپهر عمومی است که همه دیدگاه‌ها بتوانند بیان شوند و در فضای گفتگوی بین‌الاذهانی قرار بگیرند. یک پژوهشگر یک تعبیر دارد و صاحب‌نظری دیگر درکی دیگر یا خوانش و قرائتی متفاوت‌تر.
 
وی گفت: ملاک این است که فضایی وجود داشته باشد که به شکل مهربانانه و صلح‌آمیز و دیگرپذیر، هم‌شنوی و گفتگو کنیم و کتاب و مقاله بنویسیم. صحبت کنیم و بین ما گفتگوهایی شکل بگیرد. این منطق کمک می‌کند عقلانیت جمعی اتفاق بیفتد و فرصتی برای انسانیت فراهم شود. در این شرایط است که بهترین انتخاب‌ها رخ می‌دهد. به تدریج اجتماع تفسیری به وجود می‌آید و خرد جمعی شکل می‌گیرد و ریسک خطا کم می‌شود.
 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها