در ابتدای این نشست محمد رحمانی مجری و کارشناس این برنامه بیان کرد: امروز درمورد کتابی صحبت میکنیم که در نوع خودش خاص است. این کتاب نه از راوی قهرمان سازی میکند و نه او را محکوم میکند. نویسندگانی که در حوزه تاریخ شفاهی قلم میزنند دوست دارند سرنوشت کسی را بنویسند که قهرمان است. انتخاب شخصیتی که زمانی در سازمان مجاهدین خلق بوده ریسکی بود که نویسنده در این کتاب پذیرفته است. ایشان کتاب تاریخ را با شیوایی روایت و تسلط بر ادبیات به داستان تبدیل کرده است.
در ادامه برنامه جواد کامور بخشایش با بیان این که جنگ نقاط تاریکی دارد که نیاز به نوری برای روشنگری دارد گفت: ایده تولید این کتاب از زمانی شکل گرفت که ما در ادبیات پایداری به این نتیجه رسیدیم که از جنگ و دفاع مقدس موضوعات ناگفتهای باقی مانده است. من با آقای بیگلری از طریق دوستان در دفتر حوزه هنری آشنا شدم و تمایل پیدا کردم تا داستان اسارت ایشان را بنویسم. نحوه آشنایی و ایجاد ارتباط و اعتمادسازی با آقای بیگلری افت و خیز فراوانی داشت و ماحصل آن کتاب «تلخی رهایی» است. ارتباط ما تنها در حد مصاحبه 40 ساعته نبود. من به اندازه 4 سال با ایشان زندگی کردم و همسفر شدم.به عقیده من روایت ایشان، یکی از روایتهای خوب درمورد روند زندگی مجاهدین در اردوگاه اشرف است و شاید آقای بیگلری اسیر شد و به آنجا رفت تا ماهیت آنها را روشن کند. تا جایی این روشنگری قوی بود که بعد از انتشار کتاب سازمان مجاهدین خلق فیلمی را علیه من،آقای بیگلری و کتاب منتشر کردند و من آنجا دریافتم که درست عمل کردهام.
این نویسنده همچنین درمورد نحوه روایت این کتاب توضیح داد و بیان کرد: در خاطرهنگاری تکنیکهای مختلفی برای دور شدن از روایت خطی داریم تا موجب خستگی مخاطب نشود. روایت این کتاب به صورت رفت و برگشت است و دربردارنده تمام زندگی راوی است. تمام جزئیات بیان شده برای آقای بیگلری رخ داده است. ترسیم فضای اسارت آسان نیست چرا که زندگی آنها دچار بحران است. تعداد اسرایی که از زندانهای عراق به اسارت مجاهیدن خلق درآمدند زیاد است اما این اولین کتابی است که یک فرد اسیر آزاد شده درمورد آنها صحبت میکند. بیشتر این افراد حاضر به گفتگو نیستند.
وی همچنین درمورد فشارهایی که بعد از انتشار کتاب داشت گفت: من از ابتدای مسیر آگاه بودم که آسان نیست برای اولین بار این مطالب را باز کنیم. چه در ایران و چه در خارج از کشور تهدیداتی بوده اما من وظیفه خود دانستم که وجه انسانی جنگ را بررسی کنم. این صداهای خاموش در جنگ نابرابر را باید از طریق عرصه هنر و قلم به جامعه منتقل کنیم. من سعی کردم با زیست و تفکر آن زمان ایشان آشنا شوم.قصد قهرمانپروری هم نداشتم. حتی بعضا گفتگوهایم چالشی و شبیه به بازجویی بود. من با تمامی سوژههایم در ارتباط هستم. با آقای بیگلری نیز اینطور است. تلخترین لحظه از روایت ایشان برای من آن زمانی بود که از خودکشی برای رهایی حرف زدند. البته تلختر از آن شرایطی است که امروزه ایشان دارند. همسرشان ایشان را ترک کرده و جامعه او را نمیپذیرد و هیچ شغلی هم ندارد. یکی از دلایل ایشان برای روایت این کتاب این بود که ایشان گمان میکرد این کتاب میتواند نجاتش دهد. اما آن چیزی که مورد انتظار ما بود تاکنون رخ نداده است. امیدوارم شرایطی فراهم شود و ایشان به جامعه برگردند.
نظر شما