مجید زهتاب میگوید: فصلنامه دریچه 15 سال بود که به شکل مرتب چاپ میشد، تا اینکه به تازگی و پس از حدود یکسال توقف، پنجاهویکمین شماره آن به عنوان آخرین شماره منتشر شد. متأسفانه دریچه نیز چون بسیاری از دیگر مطبوعات با مشکلات جدی اقتصادی روبهرو شد!
زهتاب ادامه داد: در بسیاری از شمارههای دریچه نیز پروندههایی داشتهایم که در آن به بزرگانی چون زاون قوکاسیان، منتقد و کارگردان سینما، نوروز حفیظی نقاش و هنرمند برجسته فرش، شاطر رمضان ابوطالبی از اصحاب سرشناس هنر که با استادان تاج و کسایی و شهناز و بسیاری از بزرگان هنر موسیقی مراوداتی پیوسته داشته و همچنین محمدعلی دادور (فرهاد) شاعر برجسته اصفهان و بسیاری دیگر از بزرگان این شهر پرداختهایم. البته نه اینکه صرفاً به اصفهانیان پرداخته باشیم، مثلاً برای مرحوم کاظم برگ نیسی هم پروندهای داشتهایم.
سردبیر فصلنامه دریچه گفت: بر این باورم که این مجله ضمن اینکه به فرهنگ ملی پرداخته، بوی اصفهان نیز داشته است. مثلاً ما برای شادروان ابوالحسن نجفی که اصفهانی بود ویژهنامهای منتشر کردیم اما ایشان سالها بود که در اصفهان زندگی نمیکرد. شادروان محمدعلی مرادی فیلسوف و پژوهشگر فلسفه نیز اینچنین بود.
وی در بخش دیگری از سخنانش در توضیح علت تعطیلی فصلنامه گفت: در این روزها وضعیت اقتصادی همانطور که معیشت مردم را دچار مشکلاتی جدی کرده، گریبان نشریات را نیز گرفته است. از یک طرف روز به روز کاغذ و به تبع آن چاپ و لیتوگرافی گران میشود و از طرف دیگر قدرت خرید خوانندگان کم شده است. البته دریچه سالها بود که دچار این بحران شده و بیشتر با کمک دوستان اهل فرهنگ سرپا ایستاده بود اما در یکسال اخیر و بعد از تحریمها، قیمت کاغذ بی حساب و کتاب بالا رفت و ما دیگر نتوانستیم به منوال قبل به فعالیت خود ادامه بدهیم.
زهتاب افزود: گاهی از انتشار این شماره تا شماره بعدی قیمتها سه برابر میشد! وقتی قیمت دلار به 20 هزار تومان رسید، قیمت کاغذ هم بر همین مبنا گران شد و وقتی قیمت دلار پایین آمد و به 11 هزار تومان رسید، قیمت کاغذ تغییری نکرد و پایین نیامد و روز به روز هم شرایط بدتر شد.
وی به اعضای هیأت تحریریه فصلنامه دریچه نیز اشاره کرد و گفت: دریچه این افتخار را داشت که بزرگانی چون نصرالله پورجوادی، محمود امیدسالار، محمود فتوحی، مهدی نوریان، اصغر دادبه و بسیاری دیگر از پژوهشگران ارزشمند و صاحب نامِ معاصر، به عنوان عضو هیأت تحریریه، با آن همکاری میکردند، به همین دلیل و بعد از اینکه خبر تعطیلی مجله منتشر شد با موجی از ابراز تأسفها روبهرو شدیم. اما چه میتوان کرد؟! دیگر توان ادامه کار را نداریم و مشکل اصلی ما نیز قیمت بالای کاغذ برای چاپ نشریه است.
سردبیر فصلنامه دریچه افزود: اصفهانیها مثالی دارند که میگویند: «این جنس بیمعنی گران شده!» این درباره قیمت کاغذ هم صدق میکند. اگر دو سه برابر شده بود، باز هم میشد کاری کرد اما در چند سال اخیر این قیمت تقریباً 10 برابر شده و دیگر نمیتوان مانند گذشته نشریه را منتشر کرد. سه سال پیش قیمت مجله 2500 تومان بود و اکنون 30 هزار تومان. البته اگر فروش میرفت که مشکلی نبود!
زهتاب ادامه داد: مجله دریچه فروشی روی کیوسک روزنامه ندارد و بیشتر مورد توجه پژوهشگران اصفهان و ایران است. بنابراین سرمایه ما، برگشتی از محل فروش مجله نداشت و به همت اسپانسرهای مجله، نسخههایی از آن در اختیار اهل فرهنگ قرار میگرفت، اما امروزه آن اسپانسرها نیز دچار مشکلات اقتصادی شدهاند و خودشان نیاز به اسپانسر دارند!
وی افزود: چند سال پیش که با یکی از توزیعکنندگان کتاب حرف میزدم میگفت برای توزیع هر شماره 2 دو میلیون تومان باید بپردازید. آن موزع برای توزیع مجله در تهران غیر از قیمت پشت جلد و سهمیهای که برمیداشت، یک مبلغ جداگانه نیز دریافت میکرد! این موزع معتقد بود مطبوعات فروش نمیروند و اگر بخواهد سهمی از فروش را بردارد، برایش صرفه ندارد. او میگفت بهترین مجلههایی که فکر میکنید سود میبرند نیز چندان فروشی ندارند. میگفت من توزیعکننده هستم و بیشتر در جریان این مسأله قرار دارم و شرایط واقعی مطبوعات در ایران چنین است.
زهتاب به پیشنهاد برخی از همکاران نشریه نیز اشاره کرد و گفت: این روزها بسیاری از دوستان پیشنهاد کردهاند که مجله را به شکل الکترونیکی منتشر کنیم. با انتشار الکترونیکیِ هزینهها خیلی کمتر میشود و اگر این شیوه مخاطبان را راضی میکرد، در ادامه کار تعلل نمیکردیم، اما مخاطبان ما عموما از میانسالان و از گروهی هستند که هنوز کاغذ و قلم را ترجیح میدهند و عادت به ورق زدن مجلات و کتابها دارند و علاقهای به محتواهای الکترونیکی ندارند.
سردبیر فصلنامه دریچه افزود: اگر هم بخواهیم نشریه را در حد محدودتر و به دو شکل چاپی و الکترونیکی منتشر کنیم، باز هم چندان در هزینهها توفیری ایجاد نمیشود. چه 200 نسخه منتشر کنیم و چه دو هزار نسخه هزینه چاپخانه، لیتوگرافی و آمادهسازی تفاوتی ندارد.
زهتاب از انگیزه خود برای انتشار مجله نیز گفت و ادامه داد: رشته تحصیلی من ادبیات فارسی بوده و به ادبیات دلبستگی بسیاری داشتهام و این مجله هم همواره بخشی ثابت داشت و شعرهای جدیدی از شاعران جوان را چاپ میکرد. همچنین در بخش داستاننویسی نشریه نیز داستان کوتاهی از نویسندهای جوان چاپ میشد و محمدرحیم اخوت نیز بر آن نقدی مینوشت که هم موجب التذاذ هنری بود و هم برای نویسندگان نوپا، آموزنده بود. همچنین در هر شماره گفتوگوهایی با استادان اهل ادب داشتیم. به عنوان مثال در تعدادی از شمارهها گفتوگویی با استاد مهدی نوریان داشتیم و وی از خاطرات تحصیل در دانشگاه تهران و پیش از انقلاب سخن گفت که چندین شماره به طول انجامید و با استقبال زیادِ مخاطبان مواجه شده بود.
زهتاب در پایان سخنانش افزود: آرزو میکنم که با بهبود فضای اقتصادی، ما نیز حامیانی پیدا کنیم تا بتوانیم مجلهای با نام اصفهان را که صرفاً به موضوعات حوزههای ادبیات، هنر و فرهنگ خواهد پرداخت، منتشر کنیم. درست است که دریچه بسته شد، اما در وجود ما هنوز این انگیزه وجود دارد که درصورت بهبود شرایط، تجدید قوا کنیم و با مجلهای به نام «اصفهان» در خدمت دوستان باشیم.
نظر شما