کتاب «رؤیای ناتمام؛ تجربه زیسته دختران در دانشگاههای ایران» بر آن است تا با تکیه بر نتایج پژوهشی کیفی در دانشگاههای ایران، به درکی زمینهمند از حضور دختران در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم دست یابد.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «در ایران از همان آغاز تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313، تقاضا برای ورود به آموزشِ عالی بیشتر از توان دانشگاه برای پذیرش دانشجو بود؛ از آنجاکه مدارس متوسط آن زمان نیز، هیچ حرفهای به دانشآموزان خود نمیآموختند، حقوق و اعتبار اجتماعی، بیشتر نصیب کسانی میشد که دارای مدارک عالی بودند و به همین دلیل، فشار دانشآموختگان دبیرستانها برای ورود به مؤسسات آموزشِ عالی در ایران یا ادامه تحصیل در خارج، رشدی چشمگیر داشته است (تهرانیان، 1396: 90). چنین اقبالی به دانشگاه، همچنان در میان دانشآموختگان مدارس متوسطه بسیار پررنگ است. هرچند براساس شواهد و آمار، بهنظر میرسد که عوامل اقتصادی و حرفهای اهمیت گذشته را در علاقه به تحصیلات دانشگاهی بهویژه برای دختران از دست دادهاند و همچنان بهنظر میرسد که عوامل اجتماعی و فرهنگی نقش پررنگتری در علاقه دختران به ادامه تحصیلات دانشگاهی بازی میکنند.
در ایران پس از انقلاب اسلامی 1357، زنان در حوزه تحصیلات عمومی و عالی، به رشد قابلتوجهی دست یافتند. در سال 1357، یعنی در مقطع انقلاب اسلامی، زنان 9/30 درصد از دانشجویان دانشگاههای کل کشور را تشکیل میدادند. سهم مردان از دانشجویان کل کشور در همین سال، 1/69 درصد است. باوجود حوادث بسیاری که پس از انقلاب تا پایان جنگ ایران و عراق بر کشور و دانشگاه رفت، سهم زنان تا پایان جنگ، از کل جمعیت دانشجویی کشور، تغییر چندانی نکرد. از سال 1369 است که بهتدریج حضور زنان بهعنوان دانشجو در دانشگاههای کل کشور افزایش مییابد؛ بهطوریکه این سهم از 5/31 درصد در سال 1369 به 1/36 درصد در سال 1375 میرسد. از میانه دهه 70 شمسی، رشد حضور زنان در دانشگاهها سرعت بیشتری میگیرد و در سال 1381 حضور زنان دانشجو در دانشگاههای کل کشور بر مردان دانشجو پیشی میگیرد. در این سال با حضور 7/50 درصدی زنان و 3/49 درصدی مردان در دانشگاهها روبرو هستیم. روند افزایش حضور زنان دانشجو در نیمه اول دهه 1380 نیز ادامه مییابد؛ بهطوریکه در سال 1386، با حضور 9/52 درصدی زنان و 1/47 درصدی مردان مواجه میشویم.
پس از این تاریخ، دوباره درصد حضور زنان با شیب ملایمی به سود حضور مردان کاهش مییابد و در سال 1388، مردان دانشجو با سهم 5/50 درصد از زنان دانشجو پیشی میگیرند. این امر بهدلیل اعمال سیاستهایی برای کاهش حضور دختران در دانشگاهها، مانند سیاستهای تفکیک جنسیتی و بومیگزینی جنسیتی اتفاق میافتد؛ سیاستهایی که گرچه با مخالفت دانشجویان دختر روبرو شد، پیامدهای خود را بر حضور دختران در دانشگاهها باقی گذاشت. روند کاهش حضور زنان در دانشگاههای کل کشور همچنان ادامه دارد؛ مثلاً در سال 1394، زنان 1/ 46 درصد و درمقابل، مردان 9/53 درصد از سهم دانشگاههای کل کشور را تشکیل میدهند؛ البته باید خاطرنشان کرد که حضور دختران در دانشگاههای دولتی وابسته به وزارت علوم، همچنان گستردهتر از مردان است؛ در سال 1394، سهم زنان از دانشجویان دانشگاههای دولتی 57 درصد و درمقابل سهم مردان 43 درصد است. علاوهبر موفقیت بیشتر دختران در کنکور دانشگاههای دولتی، حضور بیشتر مردان در دانشگاههای خصوصی را میتوان به سرمایهگذاری بیشتر خانوادهها برای تحصیل پسران مرتبط دانست.»
کشاورز معتقد است، آنچه توانست روند شکاف جنسیتی موجود در دهههای 70 و 80 را بهنفع زنان تغییر دهد، تلاش دولتمردان برای گسترش آموزش عمومی در تمام کشور در دهههای پیشین بود. این امر، فرصتهای وسیعی را برای آموزش عمومی دختران در دهههای 60 و 70 فراهم کرد و نتیجه آن، تقاضای دختران برای دستیابی به آموزشِ عالی در دهههای 70 و 80 بود. همچنین برخی تغییرات جمعیتی در این سالها، محیط را برای پذیرش بیشتر تحصیلات دختران و زنان آماده کرد. کاهش اندازه خانوار، کاهش میزان باروری زنان و بالارفتن سن ازدواج، از جمله عواملی هستند که میتوان آنها را هم علت و هم پیامد گسترش آموزشِ عالی زنان بهشمار آورد. ازسویدیگر، گسترش شهرنشینی و هنجارهای مدرن عدالت جنسیتی در میان بخشهایی از خانوادههای ایرانی، مسیر را برای دستیابی زنان به آموزشِ عالی هموارتر کرده است.
این کتاب بر آن است تا با تکیه بر نتایج پژوهشی کیفی در دانشگاههای ایران، به درکی زمینهمند از حضور دختران در دانشگاههای وابسته به وزارت علوم دست یابد. همانطور که نویسنده در مقدمه اشاره کرده، دختران با تلاش و ممارست خود و با استفاده از فرصتهایی که تحولات دهههای اخیر جامعه ایرانی در اختیار آنها قرار داده توانستهاند موانع حضور خود در دانشگاهها را برچینند.
به اعتقاد کشاورز، نتایج بررسیها حاکی از آن است که دختران حتی در رشتههایی که بهطور سنتی مردانه تلقی میشوند نیز حضور پررنگتری داشتهاند؛ بهطوریکه در سال تحصیلی 92-1391، 30 درصد از کل پذیرفتهشدگان رشتههای فنیمهندسی در دانشگاههای دولتی را زنان تشکیل میدادهاند. علاوهبراین، نتایج بررسیها بیانگر این است که در دهههای هفتاد و هشتاد شمسی، زنان بخش گستردهای از دانشجویان مقاطع کارشناسی را تشکیل میدادند و تنها اقلیت کوچکی از آنها به مقاطع بالاتر، راه یافته بودند؛ اما درسالهای اخیر حضور آنها در مقاطع کارشناسیارشد و دکتری چشمگیرتر شده و این موضوع حاکی از کم شدن شکاف جنسیتی در آموزشِ عالی است.
باوجود این، حضور زنان در دانشگاهها با چالشها و دشواریهایی نیز همراه است که برخی از این چالشها میان دانشجویان زن و مرد مشترک است و همانطورکه در ادامه خواهیم دید بخشی از آنها مسائل و مشکلاتی است که دانشگاههای ایران از دههها پیش با آنها روبرو هستند؛ اما برخی دیگر از این چالشها ویژه دختران دانشجو هستند. در هر صورت باید توجه کرد که حتی دشواریها و مشکلاتی که میان زنان و مردان مشترکاند، در زمینه تاریخی و اجتماعی کنونی و در بطن مناسبات جنسیتی موجود، برای دختران دانشجو شکل و شمایل دیگری میگیرند و گاه ابعاد آنها وجه تازهای از مسئله جنسیت را در دانشگاههای کشور یادآوری میکنند.
کتاب «رؤیای ناتمام؛ تجربه زیسته دختران در دانشگاههای ایران» نوشته خدیجه کشاورز با شمارگان هزار نسخه در 296 صفحه به بهای 14500 تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی روانه بازار نشر شده است.
نظر شما