پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۰
اضافه کردن اطلاعات در بحث‌های تخصصی کار بسیار دشواری است

بهنام جیحانی، معمار و پژوهشگر، در کتاب «طراحی اندیشی» معتقد است که تمرین‌های عملی، هرچند ضروری، بدون پشتوانه نظری و شناخت عمیق از مفاهیم طراحی، نمی‌توانند به درک کامل منجر شوند.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا در دنیای هنر و معماری، آن‌چه روی کاغذ ترسیم می‌شود تنها نیمی از ماجراست؛ نیم دیگر در پس اندیشه، تحلیل و درک عمیق از مبانی نظری نهفته است. بهنام جیحانی، معمار و پژوهشگر، در کتاب «طراحی اندیشی» معتقد است که تمرین‌های عملی، هرچند ضروری، بدون پشتوانه نظری و شناخت عمیق از مفاهیم طراحی، نمی‌توانند به درک کامل منجر شوند. او با ترکیب تجربه‌های زیسته و منابع نظری روز، پلی میان عمل و اندیشه می‌سازد؛ پلی که عبور از آن برای هر هنرجو و دانشجویی، گامی است به سوی فهمی کامل‌تر از هنر و طراحی.

برای شروع ابتدا کمی از خودتان بگویید؟

من بهنام جیحانی هستم متولد ۵۸ فارغ التحصیل رشته معماری. دوره دانشجویی در کنار فعالیت‌های دانشگاهی به مبحث ترسیم علاقه‌مند شدم. در سیستم آموزش قدیمی معماری و عموماً رشته‌های هنر بر پایه مهارت‌های دست و ترسیم بود. البته با گذشت زمان و گسترش نرم افزارها چنین تکنیک‌هایی مقداری کمرنگ شد. ولی به هر حال این شاخه من را جذب کرد و مسیر من با کلاس‌های نقاشی و طراحی شروع شد.

چطور شد که با تیم طراحان تین همکاری کردید؟

ابتدا من ایده‌های خود را در فضای آکادمیک و دانشگاهی با خانم فرزانه‌پور، مدیر انتشارات «طراحان تین» مطرح کردم. بسیار مورد استقبال ایشان قرار گرفت و من را تشویق کرد آنها را به رشته تحریر در بیاورم. البته تالیف کتاب زمانبر بود و حدود پنج سال طول کشید که بدون پشتکار خانم فرزانه‌پور صرفاً در حد یک ایده باقی می‌ماند. نظر من یک کتاب مبتنی بر تصاویر بود اما پس از صحبت‌هایی با خانم فرزانه‌پور ایشان پیشنهاد کردند که من تجربیات خودم در زمینه طراحی و ترسیم را هم به کتاب اضافه کنم تا دانشجویان و هنرجویان بتوانند استفاده کنند. من در کتاب چیزی را سانسور نکردم و تمام ترسیم‌های خودم از اولین‌ها گرفته که پر از غلط‌های پرسپکتیوی بودند تا آنهایی که به مرور بهتر شدند را در بازه‌های زمانی متفاوت دسته بندی کردم و ارائه دادم تا دانشجو بتواند با سیر کار آشنا شود. چون ما معمولاً وقتی کتاب کسی را باز می‌کنیم با کارهای شاخص و قوی فرد رو به رو می‌شویم که این موضوع برای یک نوآموز یک مقدار ترس‌آور می‌شود.

برای نگارش کتاب «طراحی اندیشی» از چه منابع پژوهشی استفاده کردید؟

قطعاً زمانی که یک کتاب تخصصی نوشته می‌شود شما نمی‌توانید صرفاً از تجربیات خود برای ارجاع دهی استفاده کنید خصوصاً مقوله‌ای به اسم طراحی. طراحی یک کلمه کلی در معماری است که همه با آن آشنایی دارند ولی هنگامی که بخواهند آن را بازگو کنند به نوعی طفره می‌روند چون محدود شدن به تعریف سخت است. من در طول سال‌هایی که کار می‌کردم ریزنوشته‌هایی از منابع مختلف و هنرمندان مطرح در زمینه‌های متنوعی مثل حجم‌سازی و معماری جمع‌آوری کردم و در کتاب تلاش کردم این اطلاعات را به یکدیگر پیوند بدهم. مثل مستند دیوید هاکنی؛ چون مسائلی که در این مستند مطرح می‌شوند مسائل روز طراحی است. شما نمی‌توانید راجع به طراحی فکر کنید ولی کارهای هاکنی را مطالعه نکرده باشید. بنابراین من هر آنچه که شنیدم، خواندم، و دیدم به همراه یک نتیجه‌گیری عملی در کتاب آوردم.

آیا این کتاب مختص دانشجویان معماری است یا مخاطب عام هم می‌تواند از آن استفاده کند؟

مخاطب من بیشتر دانشجویان معماری بودند؛ چه در هنرستان و چه در دانشگاه. ولی افراد مختلفی که کتاب را مطالعه کردند اعم از نقاشان یا دانشجویان سایر رشته‌ها توانستند با کتاب ارتباط برقرار کنند. به نظر من چون کتاب به مسائلی مثل کشیدن فضا و بناها اشاره می‌کند شاید برای گروه معماری مفیدتر باشد.

طراحی اندیشی

برای گردآوری و تألیف این کتاب با چه چالش‌هایی روبرو بودید؟

در بحث‌های تخصصی اضافه کردن یک لایه از اطلاعات کار بسیار دشواری است. اگر برای مثال می‌گوییم دیوید هاکنی امروز در حوزه طراحی و نقاشی صحبت می‌کند این نظرات تخصصی نتیجه یک عمر کار کردن یک فرد در تراز جهانی است. بنابراین هر حرکت یا حرف او می‌تواند آموزنده باشد. من در این کتاب بسیار سعی کردم به غیر از قسمت‌های مبتنی بر تمرین‌های عملی، هیچ‌گونه حکمی ندهم. چون معتقدم بحث بسیار خطرناکی است. شما هر تعریفی راجع به طراحی یا مفاهیم این‌چنین ارائه دهید به نوعی آن را به زمان خود محدود کرده‌اید. این موضوع سبب می‌شود که اهالی فن نسبت به شما یک حالت تدافعی هم پیدا کنند. این به نظر من بزرگ‌ترین چالش است. به همین دلیل بهتر است به تعاریف متخصصان اقتدا کنید و چنین بحث‌هایی را با عمل در دست بگیرید و برای خود درونی کنید. همانطور که یوهانی پالاسما، معمار فنلاندی، معتقد است که یک دست باید ده هزار ساعت در یک عملی فعالیت کند تا ماهر شود و به مرحله‌ای برسد که آن دست در خدمت وجود، ذهن، و خلاقیتش قرار گیرد. بنابراین صرفاً نوشتن و خواندن درباره بحثی چون طراحی آن را برای ما درونی نمی‌کند.

برخی از اهالی رشته‌های هنر معتقدند کار عملی مهم‌تر است و با کتاب خواندن نمی‌توان به جایی رسید. نظر شما چیست؟

در دوران دانشگاه و حتی یک مقدار قبل‌تر از آن پیوند من با ادبیات از طریق کتاب‌های میلان کوندرا شکل گرفت و به مرور به یک جایی رسیدم که فهمیدم هر کتابی قرار نیست در تک‌تک صفحاتش برای من نکته‌ای داشته باشد. بلکه من از هر کتاب یک نکته برمی‌دارم. پس هیچ کتابی خالی از یادگیری نیست. همچنین من تلاش کردم این کتاب را با نثری روان بنویسم. به گونه‌ای تجربه خواندن ادبیات داستانی خودم را در متن وارد کنم تا برای خواننده سنگین نباشد. چون کتاب‌های آموزشی متن پیچیده دارند.

و نکته پایانی؟

زمانی در دانشگاه تاکید استادان بیشتر بر روی ترسیم و پیاده کردن ایده‌ها بود. ولی امروز برای من خود طراحی و کیفیت‌های بصری آن ایده هستند نه فقط ساختمان و اُبژه‌ای که روبه‌روی ماست و پتانسیل آن به قدری بالاست که می‌تواند فارغ از موضوع شما را درگیر کند و می‌توانید با آن کارهای مختلفی انجام دهید. یا به صورت فضاهای دوبعدی یا حتی ایده‌هایی برای معماری و رشته‌های دیگر.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین