سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرضیه نگهبان مروی: سردار شمسآوری، شاعر و نویسنده و از چهرههای جوان ادبیات معاصر ایران است که در حوزه شعر، نقد ادبی و تئاتر و ادبیات نمایشی فعالیتهای قابل توجهی داشته است. او با نگاه به مسائل ادبی و اجتماعی، آثاری خلق کرده که در آنها عشق، شعریت و تعهد اجتماعی به هم آمیختهاند. شمسآوری در نوشتههایش به تحلیل مفاهیمی چون رابطه هنر و جامعه پرداخته و از منظر زیباییشناسی، بهویژه با تمرکز بر آرای منتقدان ایرانی چون براهنی، حقوقی، نیما و فیلسوفان و نظریهپردازانی چون لوکاچ، ایگلتون، فوکو دلوز و والتر بنیامین، مقالاتی منتشر کرده است.
شعرهایش، مانند «همین که عاشقت شدم» و «توی یک کافه قهوهای»، با زبانی ساده و عاطفی، احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشند. شمسآوری با تأکید بر «شعریت» و رفتار عاشقانه کلمات، معتقد است که شعربدون عشق به زبان و حساسیت به رنج و زیبایی کامل نیست.
اخیراً کتابی درباره خسرو گلسرخی منتشر کردهاید. آیا روند کاری شما در انتشار مجموعههای «شعر زمان ما» مشابه رویکردی است که پیشتر توسط آقای محمد حقوقی دنبال میشد، یا تغییراتی در این روند ایجاد شده است؟
بله، در مجموعه جدید «شعر زمان ما» که از شماره ۲۱ به بعد تحت نظارت بنده منتشر شده، تلاش کردهایم به سنت بنیانگذاریشده توسط آقای محمد حقوقی بازگردیم. در پنج جلد ابتدایی این مجموعه که توسط ایشان منتشر شد، روال کار به این صورت بود که هر جلد شامل یک مقدمه نقد توصیفی، مجموعه اشعار شاعر و یک موخره بود. این پنج جلد نقش مهمی در معرفی شعر فارسی پس از مشروطه به مخاطبان ایفا کردند و به دلیل رویکرد نقد توصیفی، جایگاه ویژهای دارند. پس از این دوره، در جلدهای بعدی که توسط منتقد دیگری منتشر شد، این نظم و تعهد تا حدی از بین رفت. ما در شمارههای ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ تلاش کردیم به همان ساختار اولیه بازگردیم. هر جلد شامل یک مقدمه (که در همه شماره ها یکسان خواهد بود) و یک پیشگفتار مختص آن شماره است که مسیر فکری و تحلیلی اشعار را به صورت ایدهمحور و خلاصه ارائه میدهد. پس از آن، مجموعه اشعار برای آشنایی کلی مخاطب با آثار شاعر آمده و در نهایت، موخرهای تفصیلیتر ارائه میشود. تفاوت اصلی این است که در موخرههای جدید، علاوه بر تحلیل شعر، به زمینههای اجتماعی و تاریخی اشعار نیز توجه شده تا تحلیلها بر بستر اجتماعی شاعر و زمانه او استوار باشد.
لطفاً درباره کتاب «شعر زمان ما: خسرو گلسرخی» توضیح دهید. جایگاه خسرو گلسرخی در شعر معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
در تدوین کتاب «شعر زمان ما: خسرو گلسرخی»، رویکرد ما این بود که ایدهای نو و متفاوت نسبت به این شاعر ارائه دهیم و از تکرار مطالب پیشین پرهیز کنیم. درباره خسرو گلسرخی دو دیدگاه اصلی وجود داشته است: گروهی معتقدند اشعار او به دلیل تأثیرپذیری از دیدگاههای سیاسی و مبارزاتی، شعاری و مفهوممحور هستند و در چارچوب جنبش شعر چریکی، که در آن دوره تحت تأثیر جنبشهای چریکی علیه رژیم پهلوی شکل گرفت، قرار میگیرند. این جنبش به سمت بیانگرایی شعاری و خدمت به تودهها گرایش داشت و علیه دیگر گونههای ادبی موضعگیری میکرد. در مقابل، گروهی دیگر معتقدند اشعار گلسرخی نهتنها شعاری نیستند، بلکه بیانگر حرف دل تودهها و زمانه خود بوده و شعری راستین و خلقمحور است. ما در این کتاب تلاش کردیم راه سومی ارائه دهیم که نشان دهد اشعار گلسرخی نه آنقدر شعاری هستند که دیگر شعر نباشند و نه آنقدر شعر در خدمت خلق و توده ها که غیرشعاری باشند. این اشعار ترکیبی از هر دو ویژگی را در خود دارند. ایده اصلی ما این بود که زندگی فکری، اجتماعی و ادبی گلسرخی را بهصورت یک کل واحد ببینیم. او شاعری بود که زندگی و شعرش بر هم منطبق بودند؛ به همان صورتی که شعر میگفت، زندگی میکرد و همانقدر زندگی و مبارزهاش رمانتیک بود که شعرش. این انطباق در دادگاه او نیز مشهود است، جایی که به جای دفاع در معنای متعارف آن، با زبانی شاعرانه و با ارجاع به شخصیتهایی چون امام حسین (ع) و ابوذر سخن گفت و گویی در حال سرودن شعر بود. این دیدگاه، جایگاه جدیدی برای گلسرخی در شعر فارسی تعریف میکند، بهگونهای که او را بهعنوان فیگوری معرفی میکند که شعر و زندگیاش در هم تنیدهاند.
درباره بیژن الهی و احمدرضا احمدی چه رویکردی داشته اید؟
شعر احمدی، شعری تجربهگرا و ساختارشکن است (به نسبت دوره خودش) که برخلاف معیارهای شعر و نقد مارکسیستی (به معنای ژدانفی و لوکاچیاش) در آن دوره بود. او در جریان موج نو شعر فارسی، که از دهه ۴۰ آغاز شد یا دقیق تر در حول و حوش سال ۴۹ به اوج رسید، قرار میگیرد. این جریان بعدها به شعر حجم و شعر دیگر و شعر پلاستیک و چه و چه منجر شد. درباره بیژن الهی نیز باید گفت که او به عرفان ایرانی، هم در آثار و هم در زندگی شخصی، گرایش داشت. او حتی در خصوصیترین مسائل زندگی اش متأثر از آمد و شد و جذبهاش به خانقاه مجتهدی در قزوین بود، طرز لباس پوشیدن و علاقهاش به منابع غریب و مصاص هم نشاندهنده عمق تأثیر عرفان در زندگی ادبی و شخصی اوست. اشعار الهی رگههایی پر قدرت از عرفان و خردگریزی را در خود دارند. و گفتن اینکه «ما در شعر عرفان می کنیم» خود گویای روحیهای گوشهگیر و خردگریز و پنهانکار است. بنابراین، با این توضیحات مبرهن است که رویکرد ما در تدوین کتابهای «شعر زمان ما: بیژن الهی» و «شعر زمان ما: احمدرضا احمدی» تحلیل آثار آنها براساس رابطه این آثار با بستر فکری و اجتماعیشان بوده است.
شاعران این مجموعهها را خودتان انتخاب میکنید یا ناشر؟
انتخاب شاعران نتیجه تعاملی دوطرفه بین من و ناشر بوده است، اما پیشنهاد اولیه از سوی من ارائه شد. معیار انتخابم این بود که شاعرانی را برگزینم که فعالیت ادبی و فکریشان عمدتاً در دهههای ۴۰، ۵۰ و ۶۰ شمسی متمرکز باشد، زیرا این سه دهه از نظر ساختار اجتماعی و سیاسی به هم پیوستهاند. از سال ۴۲ و پس از انقلاب سفید، تحولات اجتماعی و اقتصادی، از جمله ظهور طبقه جدید بورژوازی و خردهبورژوازی، افزایش درآمد نفت و آزادیهای نسبی مطبوعاتی و تغییراتی در فضای سیاسی، فضایی را ایجاد کرد که جریانهای ادبی نوظهور و جنبشهای چریکی شکل گرفتند. این جنبشها به ظهور گروههایی مانند فدائیان خلق و مجاهدین منجر شد که ساختار ادبی جدیدی را در جامعه ایجاد کردند. شاعرانی که انتخاب کردم، شامل بیژن الهی، احمدرضا احمدی، خسرو گلسرخی، اسماعیل شاهرودی و بیژن جلالی، یا در این سه دهه فعالیت داشتند یا بهترین آثارشان در این دوره خلق شد. این انتخاب به من امکان داد تحلیلها را بر بستر اجتماعی این سه دهه متمرکز کنم.
فضای نقد شعر در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا نقد شعر بهدرستی انجام میشود؟
بهطور کلی، نقد ادبی، از جمله نقد شعر و داستان، در حال حاضر از کار افتاده است. این مسئله نه به دلیل نبود نقدهای باکیفیت یا انحراف مسیر نقد، بلکه به این دلیل است که تولیدکنندگان آثار ادبی دیگر خود را نیازمند نظر منتقدان نمیدانند. پیش از گسترش فضای مجازی، نقد ادبی جایگاه ویژهای داشت و شاعران و نویسندگان برای معرفی آثارشان به تأیید منتقدان نیاز داشتند. اما با ظهور رسانههای اجتماعی، شاعران و نویسندگان میتوانند آثار خود را مستقیماً منتشر کنند و با بازخوردهای مخاطبان، بدون نیاز به واسطه منتقد، مواجه شوند. این امر باعث شده نقد ادبی کارکرد پیشین خود را از دست بدهد. در نتیجه، آثار خوب اغلب در میان حجم انبوه تولیدات دیده نمیشوند و فضایی متشنج و مشتت در حوزه ادبیات شکل گرفته است.
در ۱۰ سال گذشته چه کارهای پژوهشی مرجعی در حوزه شعر معاصر ایران انجام شده است؟
در دهه اخیر کارهای پژوهشی ارزشمندی منتشر شده است. بهعنوان مثال، کتاب «موازنه» اثر دکتر سعید محمدحسنی اثری دورانساز و مرجع است که ایدههای نوینی را معرفی میکند. همچنین، کتاب آقای علی سطوتی قلعه درباره بیژن الهی و آثار آقایان شهریار خسروی (مدخل شعر معاصر فارسی) و امین حدادی از جمله کارهای برجسته در حوزه نقد ادبی هستند. این آثار، که نتیجه کود شدنِ تجربه ۶۰ ساله نقد ادبی در ایران درترکیبِ با دسترسی به دانش روز ادبی جهانی هستند، کیفیت بالایی دارند، اما متأسفانه به دلیل رخوت در فضای نقد ادبی، آنطور که شایسته است دیده نشدهاند.
وضعیت کلی شعر معاصر ایران را چگونه میبینید؟
ارزیابی وضعیت شعر معاصر دشوار است، زیرا شعر به دلیل سهولت تولید، نسبت به دیگر هنرها مانند تئاتر یا داستان، با تولید انبوه مواجه شده است. فقدان نقد ادبی مؤثر باعث شده هر نوشتهای که بهصورت خطوط پشت سر هم ارائه شود، شعر تلقی گردد. این تولید انبوه به پارازیت در فضای ادبی منجر شده و تعداد عناوین کتابهای شعر از تعداد شاعران پیشی گرفته است. در این میان، آثار خوب اغلب دیده نمیشوند و فضای عمومی شعر معاصر حال خوشی ندارد. با این حال، آثاری ارزشمند نیز تولید شدهاند که به دلیل حجم بالای تولیدات، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
نظر شما