به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – رضا دستجردی: «بشر و تکنیک» نوشته اسوالد اشپنگلر متخصص در تاریخ، فلسفه، ریاضیات و علم با ترجمه محمد رنجبر که به همت انتشارات پرسش منتشر شده، برخلاف بسیاری از آثار همدورهاش، تکنولوژی را نه ابزار رهایی، بلکه عامل زوال میبیند. اشپنگلر در این اثر، با تکیه بر فلسفه تاریخ، بینش خاصی از سرنوشت تمدنها ارائه میدهد که در آن انسان، قربانی نیرویی میشود که خود آن را خلق کرده است. کتاب که از جمله متون کلاسیک است و در سال ۱۹۳۲ به چاپ رسیده، از نخستین آثاری است که در باب ارتباط بشر و تکنولوژی منتشر شده، تحلیلی انتقادی از تأثیر پیشرفت تکنولوژی بر زندگی و فرهنگ بشر ارائه میدهد. اشپنلگر صاحب آثاری چون «انحطاط غرب» و «تاریخ انسان» نیز هست.
اشپنگلر، اثر خود را با این مدعا آغاز میکند که عصر تکنیک که شامل تسلط ماشینها بر زندگی ما و صنعتی شدن جوامع میشود، به اوج خود رسیده و بشریت را به سوی فاجعه سوق داده است. او استدلال میکند که فرهنگ عصر ماشینی فاقد حیات فرهنگی مترقی است که تمدنهای پیشین را تعریف میکرد و در عوض، شهوت قدرت و مالکیت بر آن مسلط است. تز اصلی کتاب این است که پیروزی تکنولوژی منجر به بیگانگی بشریت از طبیعت خود شده است و نابودی تمدن غرب را منجر میگردد.
اشپنگلر در فصل نخست کتاب، مفهوم «تکنیک» را تعریف میکند. وی بین امور تکنیکال و امور فرهنگی تمایز قائل شده، بحث میکند که در حالی که تکنولوژی بشریت را قادر به مهار نیروهای طبیعت کرده است، ما را نسبت به دنیای طبیعی نیز بیگانه نموده است. مولف در فصل دوم به بررسی دوگانگی بین «گیاهخواران» و «جانوران شکاری» میپردازد. به باور وی، گیاهخواران نشان دهنده جوامع صلحآمیز کشاورزی هستند که ثبات و هماهنگی با طبیعت را در اولویت قرار میدهند، در حالی که جانوران شکاری نماد جوامع تهاجمی و صنعتی هستند که به دنبال سلطه و کنترل هستند. اشپنگلر در فصل سوم، تاریخ انسان را مرور کرده و از رابطه میان فرهنگ انسانی و ابزارهای دستی برای اثبات نظریهاش بهره میگیرد. فصل چهارم به نقش گفتار و تصدیگری در تمدن بشری میپردازد. اشپنگلر چگونگی تحول ارتباطات و فعالیتهای اقتصادی را در طول زمان بررسی میکند و تغییر از سنتهای شفاهی به زبان نوشتاری و از تجارت محلی به تجارت جهانی را برجسته مینماید. مولف در فصل پایانی کتاب، به بحث در خصوص ظهور و افول نهایی فرهنگ ماشینی پرداخته، پیشبینی میکند که تمدن غربی از سبک زندگی مصنوعی خود، خسته خواهد شد و از تمدنی که ایجاد کرده متنفر می گردد.
اشپنگلر در آغاز، انسان را تنها موجودی میداند که از توانایی ساخت ابزار برای تسلط بر محیط خود برخوردار است، اما برخلاف دیدگاههای رایج که این ویژگی را نشانهای از برتری و پیشرفت انسان میدانند، اشپنگلر آن را منبع فاجعه میبیند. او تأکید میکند که انسان با توسعه ابزار و فن، خود را از چرخه طبیعی جدا ساخته و در مسیر سرنوشت متفاوتی افتاده است. این جدایی، سرآغاز بحران تمدن بشری است.
مفهوم تکنیک دیگر موضوع مورد علاقه اشپنگلر است. به باور مولف، تکنولوژی برخلاف هنر یا دین، فاقد روح است. تکنولوژی برای حل مسئلهای خاص پدید میآید، اما در فرآیندی خودمختار، از کنترل انسان خارج میشود. به بیان دیگر، فن نهتنها ابزاری برای تحقق اهداف انسانی است، بلکه با گذر زمان به نیرو و ساختاری مستقل بدل میشود که خود مسیر تاریخ را رقم میزند. انسان بهجای آنکه فن را در خدمت خود نگه دارد، برده آن میشود.
اشپنگلر مقایسهای تاریخی نیز میان تمدنهای گذشته و تمدن غرب انجام میدهد. او بر آن است که بسیاری از تمدنهای کهن، همچون تمدنهای خاورمیانه یا چین دارای فنآوریهایی ابتدایی و نسبتاً پایدار بودند، اما هیچکدام به سطح تکنولوژیکی غرب نرسیدند، چرا که روح آن تمدنها با ثبات، سنتگرایی، و زندگی هماهنگ با طبیعت عجین بود. اما تمدن غرب از قرون وسطی به بعد، با انگیزه تسلط، فتح و کنترل، دست به توسعه لجامگسیخته تکنولوژی زد؛ مسیری که بهزعم اشپنگلر، خلاف جریان طبیعی حیات است.
در نگاه اشپنگلر، تمدن غربی ویژگیهایی دارد که آن را از دیگر تمدنها متمایز میسازد: میل به توسعه بیپایان، فردگرایی، عقلانیت ابزاری و روح تسخیرگر. این ویژگیها در نهایت در قالب انقلاب صنعتی، سرمایهداری، استعمار، و پیشرفت فنی متجلی شدند. اما اشپنگلر هشدار میدهد که این پیشرفت فنی در حال بلعیدن بنیانهای معنوی و اخلاقی این تمدن است. او بهصراحت مینویسد که غرب به نقطهای رسیده که دیگر قادر به کنترل نیروهایی که خود پدید آورده نیست.
از جمله درونمایههای کتاب این است که انسان با اختراع ابزار، خود را به مسیری سوق داده که پایان آن زوال تمدن است. اشپنگلر با لحنی تیره و آخرالزمانی پیشبینی میکند که فناوری نهتنها موجب نابودی محیطزیست و منابع طبیعی خواهد شد، بلکه جنگها، رقابتهای بیپایان و ازخودبیگانگی انسان را نیز دامن خواهد زد، چرا که تمدنها همانند موجودات زنده دارای چرخه حیاتاند و تکنولوژی، تجلی «پیری» تمدن غرب است.
اشپنگلر از منتقدان عقلانیت مدرن و نگاهی ابزاری به جهان است. او اعتقاد دارد که عقل محض و ریاضیوار، جهان را به شی تبدیل میکند و در نتیجه، پیوندهای عاطفی، معنوی و فرهنگی انسان با طبیعت و جامعه از بین میرود. فناوری و علم در این چارچوب، ابزارهایی برای سلطهاند، نه درک و همزیستی. این نقد، اشپنگلر را به دیگر متفکران ضدمدرنیته مانند هایدگر، نیچه و بعدها، هربرت مارکوزه نزدیک میکند.
به باور وی، هرچه تمدن غرب پیشرفتهتر شده، معنویت در آن رنگ باخته است. او دین، هنر، اخلاق و فلسفه را قربانیان توسعه فنی میداند و بر آن است که در این وضعیت، انسان نه از سر عشق یا ایمان، بلکه برای بقا یا رقابت، به خلق و استفاده از فناوری روی میآورد. این روند، انسانی تهی از معنا میسازد که نهتنها با طبیعت، بلکه با خود نیز بیگانه است.
«بشر و تکنیک» در دو نسخه منتشر شده است. نخست در سال ۱۴۰۱ با ترجمه آریا سلگی به همت نشر پیله، و دومبار در سال ۱۴۰۲ با ترجمه محمد رنجبر، از سوی انتشارات پرسش.
نظر شما