گفتوگو با نامزد جایزه کتاب سال در گروه علوم اجتماعی
جامعهشناسی بیشترین خسارت را از کمبود مترجمان چیرهدست میخورد
جمال محمدی، عضو هیات علمی دانشگاه کردستان یکی از راهیافتگان به مرحله نیم نهایی جایزه کتاب سال در گروه علوم اجتماعی گفت: اگر هر از گاهی ترجمه میکنم هدفم عمدتاً مساهمت در بسط پروژه جامعهشناسی است، پروژهای که اتفاقاً بیشترین خسارت را از کمبود مترجمان چیرهدست میخورد.
ابتدا بفرمایید کتاب «جامعهشناسی هنر» چگونه کتابی است؟
جامعهشناسی هنر: شیوههای دیدن اثری است ویراسته دیوید انگلیس و جان هاگسون که انتشارات معروف Palgrave آن را در سال 2005 منتشر کرده است. این اثر ترکیبی است از دوازده مقاله و یک مقدمه به قلم ویراستاران در معرفی و تشریح آن مقالات. البته متن اصلی حاوی سیزده مقاله است که در ترجمه فارسی، یکی از مقالات (هنرهای والا و بازار: مشارکتی دلهره آمیز و تردیدآلود در دنیای فراملیِ باله، نوشته هلنا وُلف) به صلاحدید وزارت ارشاد از ترکیب کتاب حذف شد. امیدوارم روزی بتوانم این مقاله ولف را که برای درک ابعاد اقتصادی/ اجتماعی باله بسیار راهگشا است و ترجمه فارسی آن دو سال است خاک میخورد در جایی منتشر کنم. در انتخاب این سیزده مقاله، ویراستاران مبنا را بر تقسیمبندی «تأملات نظری» و «پژوهشهای موردی» گذاشتهاند و کتاب را در قالب دو بخش اصلیِ نظری و پژوهشی تدوین کردهاند. البته قصد آنها از این تقسیمبندی به هیچ وجه تأیید دوگانه از مد افتاده «کار نظری» و «تحقیق تجربی» نیست، بلکه، درست بهعکس، کل کتاب برای نشاندادن درهمتنیدگی این دو مفصلبندی شده است.
عناوین فصلهای کتاب تاحدودی مضامین و محتویات آن را نشان میدهد: مقدمه: «هنر» و جامعهشناسی (دیوید انگلیس و جان هاگسون)، فصل اول: تأمل جامعهشناختی در هنر (دیوید انگلیس)، فصل دوم: چهوقت هنر، هنر میشود؟ (جرمی اف. لَین)، فصل سوم: بدن زنانه در فعالیت هنری زنان (الگزاندرا هاوسون)، فصل چهارم: پارادایمی جدید برای جامعهشناسی زیباشناسی (رابرت دبلیو. ویتکین)، فصل پنجم: زیباییشناسی نامرئی و اثر اجتماعیِ فرهنگ کالایی (پُل ویلیس)، فصل ششم: مطالعات فرهنگی و جامعهشناسی فرهنگ (جَنِت وُلف)، فصل هفتم: جامعهشناسی هنر: بین بدبینی و بازاندیشی (دیوید انگلیس)، فصل هشتم: دیدگاههای جامعهشناختی درباره سالمندی در نقاشی عصر ویکتوریا (مایک هِپوُرث)، فصل نهم: پیدایش و زوال فیلم هنری (آندرو تودور)، فصل دهم: اپرا، مدرنیته و میدانهای فرهنگی (آلن سوینگوود)، فصل یازدهم: موسیقی جهانی و جهانیشدن صدا (دیوید انگلیس و رولاند رابرتسون)، فصل دوازدهم «هنرهای والا» و بازار، مشارکتی دلهرهآمیز و تردیدآلود در دنیای فراملیِ باله (هلنا وُلف)، فصل سیزدهم: رویکردهای جامعهشناختی به بازسازی برلین (جَنِت استوارت).
کتاب دربرگیرنده چه پرسشهایی است؟
در تمام فصول کتاب، برخی پرسشهای اساسی که در حوزه جامعهشناسی هنر مطرح هستند بهدقت صورتبندی و بهجد پیگیری شدهاند، پرسشهایی مثل هنر چیست؟ چهچیزی هنر محسوب میشود و چهچیزی نه؟ چیستی هنر را چهکسی تعیین میکند؟ هنر و جامعه چه رابطهای با هم دارند؟ سرشت جامعه چگونه بر سرشت هنر تأثیر میگذارد؟ هنر چگونه روابط اجتماعی را تحتتأثیر قرار میدهد؟ فرمهای هنری و شکلهای قدرت اجتماعی چه ارتباطی با هم دارند؟ جوامع مختلف چگونه با هنر برخورد میکنند؟ آثار هنری چگونه ساخته میشود؟ هنرمند چیست؟ آثار هنری چگونه در میان مخاطبان توزیع میشود؟ مخاطبان آثار هنری را چگونه معنا و درک میکنند؟ چرا بعضی از مردم برخی هنرها را دوست دارند و برخی دیگر را نه؟ و دست آخر اینکه سلیقه فرد چه چیزی درباره او به ما میگوید؟ این پرسشها محورهای اصلی مقالات کتاب هستند و از دیدگاههای مختلف و بهمیانجی بررسی تجربی ابژههای هنریِ مختلف، طرح و بحث میشوند.
چگونه شد که به این نتیجه رسیدید ترجمه این کتاب به زبان فارسی ضرورت دارد؟
در پاسخ به این پرسش معمولاً به دلایلی مثل «خالی بودن جای این کتاب در قفسههای کتابخانهها»، «ضرورت آشنایی دانشجویان با مبانی فکری فلان رشته» و از این قبیل استناد میکنند. نمیخواهم بگویم که این گونه دلایل بیوزناند، اما وقتی صورت مساله شبیه پرسش بالا باشد، لاجرم پاسخ نیز به همان شکل خواهد بود. درباره انگیزه بنده برای ترجمه این کتاب، اینگونه نبوده است که مثلاً به هنگام گشت و گذار در لابهلای انبوه کتابها ناگهان چشمم به کتابی بخورد و بر مبنای دریافتی غریزی یا سلیقه شخصی به این نتیجه برسم که ترجمه آن به زبان فارسی ضرورت دارد. در مقطع کارشناسی درسی با عنوان «جامعهشناسی هنر و ادبیات»، و در ارشد با عنوان «جامعهشناسی هنر»، تدریس میکنم.
در چند سال اخیر عمده مطالعاتم، و اگر هم چیزی نوشتهام، بیشتر در همین حوزه بوده است. ترجمه این کتاب بخشی از این پروسه مطالعه و پژوهش بود و بسیار به کندی و به تدریج انجام پذیرفت. اگر هر از گاهی ترجمه میکنم هدفم عمدتاً مساهمت در بسط پروژه جامعهشناسی است، پروژهای که اتفاقاً بیشترین خسارت را از کمبود مترجمان چیرهدست میخورد. البته این را هم اضافه کنم که در فضای فعلیِ «تکثیر مکانیکیِ مقالات موسوم به علمی ـ پژوهشی»، اگر مدرسی از مدرسان دانشگاه بخشی از وقت و انرژی خود را به کار ترجمه اختصاص دهد، حقیقتاً ایثار کرده است و از قافله ارتقا عقب مانده است.
وجه تمایز این کتاب با دیگر کتابهای حوزه جامعهشناسی هنر که به فارسی ترجمه یا تألیف شدهاند، چیست؟
در پاسخ به این پرسش ناگزیرم نخست مروری اجمالی بر آثار موجود در این حوزه داشته باشم. در حوزه جامعهشناسی هنر، حتی در زبان انگلیسی هم، تعداد کتابها چندان زیاد نیست، چه رسد به زبان فارسی. در زبان فارسی، عمده کتابهای این حوزه از جنس ترجمهاند. بهطور مثال میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
جامعهشناسی هنر (1388)، ژان دو وینیو، ترجمۀ مهدی سحابی، نشر مرکز.
جامعهشناسی هنر (1391)، ناتالی هینیک، ترجمۀ عبدالحسین نیک گهر، نشر آگه.
جامعهشناسی هنرها (1390)، ویکتوریا الکساندر، ترجمۀ اعظم راودراد، نشر فرهنگستان هنر.
تولید اجتماعی هنر (1367) ولف، جَنِت، ترجمۀ نیره توکلی، نشر مرکز.
زیباییشناسی و جامعهشناسی هنر (1389)، جَنِت وُلف، ترجمۀ بابک محقق، مؤسسۀ نشر آثار هنری «متن».
نظریههای فلسفی و جامعهشناختی در هنر (1390)، ترجمه و تألیف: علی، رامین، نشر نی.
نظریههای جامعهشناسی هنر و ادبیات (1389)، اعظم راودراد، انتشارات دانشگاه تهران.
آیا کتابهای ترجمه جامعهشناسی هنر در ایران اندک هستند؟
البته در حوزه فلسفه هنر، تاریخ هنر، و نقد هنری، کتابهای بسیاری به فارسی ترجمه شدهاند که مثلاً میتوان به ترجمههای درخشان دکتر علی رامین اشاره کرد که تا جایی که بنده اطلاع دارم، چه در حوزه فلسفه هنر و چه تاریخ هنر، کسی به اندازه ایشان خدمت نکرده است. این سه حوزه قدیمیتر از جامعهشناسی هنر و از آن جدا هستند، اما قرابتهایی با آن دارند. کتابهایی که در ایران دقیقاً عنوان جامعهشناسی هنر را داشته باشند به تعداد انگشتان دست هم نمیرسند. البته در زیرشاخههای این حوزه، مثل جامعهشناسی موسیقی، جامعهشناسی سینما، جامعهشناسی نقاشی، و غیره، آثاری (عمدتاً مقاله) ترجمه و تألیف شدهاند که بخش اعظم آنها محصول همین یکی دو دهه گذشته بوده است. بالاخص میتوان به مجله وزین جامعهشناسی هنر و ادبیات دکتر اعظم راوراد اشاره کرد که نقشی کلیدی در بسط و پیشبرد این حوزه داشته است.
کتابی که شما ترجمه کردید چه اهدافی دارد؟
کتابی که بنده ترجمه کردهام که عنوانش «جامعهشناسی هنر: شیوههای دیدن» است دو هدف را دنبال میکند: نخست میکوشد مضامین، موضوعات و مسایل اساسی جامعهشناسی هنر را به خوانندگان معرفی کند و آنچه را که جامعهشناسان هنگام مطالعه موضوعات هنری کشف و طرح میکنند به بحث بگذارد. این هدف در فصل اول آن بیشتر از بقیه فصول دنبال شده است. این فصل طرحی کلی از مهمترین مؤلفههای «فهم جامعهشناختیِ هنر» به دست میدهد و شرحی است از نظریههای مبنایی و تحلیلهای تجربیای که در پیوند با هم رهیافت خاص جامعهشناسی هنر به موضوع مطالعهاش را شکل میدهند. هدف دوم کتاب بررسی این مسالا است که «مطالعه جامعهشناختیِ هنر» اکنون در چه وضعیتی قرار دارد و در آینده به کدام سمت و سو خواهد رفت. همه فصلهای کتاب به نحوی با این مساله سروکار دارند که «جامعهشناسی هنر، با توجه به وضعیت کنونیاش، احتمالاً در آینده به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
اگر از کلیشههای رایج استفاده کنیم میتوانیم بگوییم که این کتاب اثری تقریباً جامع است و محتوایش را در دو بخش تقسیمبندی کرده است: بخش نخست بررسی اندیشههای نظریِ حایز اهمیت در حوزه جامعهشناسی هنر است، بخش دوم چگونگی بهکارگیری این اندیشههای نظری برای تحلیل حوزههای هنری مختلف. تلاش اصلی ارایه نقطهنظرهایی راهگشا و سودمند درباره چالشهای کنونیِ پیشِ رویِ جامعهشناسی هنر است. درباره موانعی که این رشته باید بر آنها غلبه کند و راههایی که باید برای برونرفت از تنگناهای فعلیاش جستجو کند.
بگذارید مثل ویراستاران این اثر خوشبین باشیم که: «بسیاری از موضوعاتی که نویسندگان مطرح کردهاند و شماری از راهحلهایی که برای بسط جامعهشناسی هنر ارایه دادهاند مورد توجه اکثر خوانندگانی قرار خواهد گرفت که این حوزه را میشناسند و نقاط ضعف و قوت گوناگون آن را تشخیص میدهند. تصورمان این است که خوانندهای که با مسایل این حوزه آشنایی قبلی دارد با خواندن فصول این کتاب راههای بسیار مفیدی برای تأملِ بیشتر دراینباره پیدا خواهد کرد که مطالعه جامعهشناختیِ هنر در سالهای آتی چگونه باید تداوم یابد.»
نظر شما