به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در همدان، انشاءالله رحمتی صبح چهارشنبه در همایش علمی «از شفا تا قانون» با بیان اینکه ابنسینا دارای دو ساحت مهم فلسفه و طب است، اظهار کرد: پیوند بین این دو حوزه میتواند به بازاندیشی در موضوع اخلاق پزشکی کمک کند.
وی با بیان اینکه نگاه ما به ابنسینا نباید صرفاً محدود به جنبههای فلسفی یا طبی باشد، گفت: باید سنت سینایی را به عنوان یک جریان ادامهدار، از حکمت مشرقی تا حکمت متعالیه، مورد توجه قرار دهیم.
رئیس بنیاد علمی فرهنگی بوعلیسینا با اشاره به اینکه اخلاق حرفهای پزشکان نیازمند توجه تازه است، تصریح کرد: ما انسانها در جستوجوی ارزش و احترام واقعی هستیم و این احترام جز از راه اخلاق حاصل نمیشود.
وی با تاکید بر اینکه به گفته حکمایی چون سقراط، انسان دانسته خطا نمیکند، افزود: برای اخلاقی بودن باید دانش اخلاقی داشت و این دانش در سه بُعد تعریف میشود، یکی شناخت واقعیتهای اخلاقی و غیراخلاقی، یکی بیطرفی در قضاوت و دیگری درک عاطفی نسبت به دیگران است.
رئیس بنیاد علمی فرهنگی بوعلیسینا با اشاره به الگوهای مختلف در رابطه پزشک و بیمار اضافه کرد: در مدل پزشکسالاری که شباهت به پدرسالاری دارد، پزشک تصمیمی برخلاف میل بیمار اما به نفع او میگیرد، این رابطه هرچند در گذشته رایج بوده، اما امروز جای بازنگری دارد.
وی در ادامه گفت: در کنار آن، الگوهایی مانند مدل مهندسی (پزشک بهعنوان مکانیک)، مدل شورایی (تصمیمگیری مشترک پزشک و بیمار) و مدل ملتمسانه (پزشک در مقام کشیش) نیز مطرح هستند اما پرسش اصلی این است که کدام الگو بیشترین سازگاری را با کرامت انسانی و آموزههای حکمی دارد.
رحمتی با تاکید بر اینکه سنت فلسفی ابنسینا ظرفیت بالایی برای ارائه مبنایی عمیق در اخلاق پزشکی دارد، گفت: باید از این ظرفیت در آموزش و سیاستگذاری پزشکی بهرهبرداری کرد.
ابنسینا نخستین نویسنده دایرهالمعارف فلسفی
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز با اشاره به کمتوجهی به آثار ریاضی ابنسینا گفت: برخلاف جایگاه بینظیر ابنسینا در فلسفه و طب، سهم او در ریاضیات نه تنها کمتر شناخته شده، بلکه در پژوهشهای جدید نیز مهجور مانده است.
حسین معصومی همدانی با بیان اینکه بخش ریاضیات در آثار فلسفی ابنسینا حجمی قابل توجهی دارد، گفت: این امر نیازمند بررسی و ویرایش علمی جدی است.
وی با اشاره به جایگاه ابنسینا در تاریخ فلسفه اسلامی نیز گفت: ابنسینا احتمالاً نخستین فیلسوفی است که تلاش کرد تمام علوم فلسفی را به صورت یک مجموعه جامع گردآوری کند و در واقع نخستین نویسنده دایرةالمعارف فلسفی به معنای دقیق کلمه است.
معصومی با بیان اینکه ابنسینا علوم فلسفی را بر اساس سنت ارسطویی به دو دسته نظری و عملی تقسیم میکند، گفت: ابن سینا در بخش نظری، سه شاخه طبیعات (فیزیک)، ریاضیات و الهیات را بررسی میکند در حالی که ارسطو کتاب مستقلی درباره ریاضیات ننوشت.
عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد: فلاسفهای چون کندی و فارابی نیز آثار پراکندهای در این زمینه داشتند، ابنسینا ریاضیات را به عنوان بخشی اصلی در ساختار فلسفی خود وارد کرد و این کار او پاسخی به فضای علمی زمانه بود.
وی ادامه داد: مقام ابنسینا در ریاضیات به هیچ وجه با جایگاه او در فلسفه و طب قابل قیاس نیست؛ او نوآوریهای اندکی در ریاضیات داشته و در این حوزه قابل مقایسه با چهرههایی همچون ابوریحان بیرونی و ابن هیثم نیست.
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی تصریح کرد: دانستههای ریاضی ابنسینا فراتر از آن چیزی است که در آثار شناخته شدهاش منعکس شده است.
وی با انتقاد از کمتوجهی به آثار ریاضی ابنسینا در پژوهشهای معاصر با بیان اینکه هیچ ویرایش انتقادی دقیقی از این آثار وجود ندارد، ابراز امیدواری کرد: با پژوهشهای تازهای که در حال انجام است، این بخش مغفولمانده از میراث علمی ابنسینا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
برنامهریزی برگزاری یکی از نشستهای بنیاد بوعلیسینا در همدان
رئیس دانشگاه علوم پزشکی همدان نیز بر ضرورت آشنایی پزشکان با علوم انسانی، به ویژه فلسفه و اخلاق تأکید کرد و گفت: پزشکی بدون اخلاق و فلسفه، صنعتی خشک و غیر قابل تحمل خواهد بود و امروز علوم انسانی به عنوان پیوست ضروری دانش پزشکی مطرح است.
بهروز کارخانهای با اشاره به برگزاری رویدادهای مشابه در سال گذشته، از جمله همایش روز پزشک با حضور دکتر نمازی و نیز نشست تخصصی درباره اخلاق و هوش مصنوعی در پزشکی در همدان، از استقبال گسترده جامعه پزشکی و دانشگاهی نسبت به موضوعات بینرشتهای خبر داد.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی همدان با اشاره به برگزاری بیستمین سالگرد بنیاد بوعلی سینا سال گذشته در تهران، از برنامهریزی برای برگزاری یکی از نشستهای این بنیاد در سال جاری در همدان خبر داد.
وی از برگزاری کنگره اخلاق پزشکی در شهریورماه آینده در همدان خبر داد و ابراز امیدواری کرد: این رویداد با حضور گسترده اساتید، پژوهشگران و اندیشمندان، گامی مؤثر در ترویج اخلاق در حوزه سلامت باشد.
کارخانهای با تقدیر از حضور مهمانان علمی و فرهنگی، از همدان به عنوان شهر ابنسینا، باباطاهر، سید جمالالدین اسدآبادی و دیگر مفاخر علمی و عرفانی یاد کرد و بر ادامه مسیر تلفیق علم و اخلاق تأکید کرد.
کتاب سوم قانون مفصلترین و دقیقترین بخش این اثر پزشکی و فلسفی
استاد گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران نیز با ارائه سخنرانی تحت عنوان «ارکان اربعه در فلسفه و طب» به بررسی ساختار فلسفی و علمی کتاب سترگ قانون در طب ابنسینا پرداخت.
نجفقلی حبیبی بر اهمیت کتاب سوم قانون تأکید کرد و آن را «مفصلترین و دقیقترین بخش این اثر پزشکی-فلسفی» خواند و افزود: این کتاب که در دو جلد منتشر میشود، به طور کاملاً جامع از تشریح بدن انسان، تحلیل بیماریها و راههای درمان آنها سخن گفته و هر قسمت از بدن به صورت تفصیلی بررسی شده است.
این استاد دانشگاه در توضیح ساختار کلی قانون گفت: کتاب اول شامل کلیات و مباحثی همچون تأثیر آب و هوا، مزاجها و سلامت عمومی است که در مدارس سنتی نیز به عنوان کتاب پایه تدریس میشده است.
وی با بیان اینکه کتاب دوم به بررسی داروهای گیاهی، حیوانی و معدنی اختصاص دارد عنوان کرد: کتاب سوم به بررسی اجزای بدن و بیماریهای آن میپردازد و جزئیترین مباحث روانشناسی، بیماریهای عصبی، و حتی مباحثی نظیر جنون و انواع آن را مطرح میکند.
حبیبی در ادامه به تلاشهای خود در زمینه بررسی نسخههای خطی و تصحیح علمی قانون اشاره کرد و گفت: قدیمیترین نسخهای که تاکنون یافتهایم مربوط به اواخر قرن پنجم هجری بوده که از کشور آذربایجان تهیه شده است؛ این نسخهها بسیار نفیس و دقیق هستند و بسیاری از آنها هنوز بهدرستی بررسی یا تصحیح نشدهاند.
وی تأکید کرد: نسخههای چاپ شده در کشورهای عربی از جمله در لبنان، با افزودن معادلهای لاتین برای اصطلاحات پزشکی، به صورت مدرن و جذاب منتشر شدهاند و هنوز هم سالانه چندین نوبت چاپ میشوند.
این استاد دانشگاه تهران بیان کرد: آنچه ابنسینا در کتاب سوم قانون مطرح کرده، نه تنها در طب سنتی بلکه در رویکردهای نوین نیز جای تأمل دارد.
وی تصریح کرد: ابنسینا طب را نه صرفاً فن درمان بلکه دانشی مبتنی بر فلسفه وجودی انسان و ارکان چهارگانه عالم میدانست و هنوز هم درک درست از تقسیمبندی علل بیماریها و جایگاه انسان در طبیعت، بدون رجوع به نگاه فلسفی ابنسینا ممکن نیست.
همچنین محمد صدر استادیار تاریخ پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در این همایش با نگاهی تاریخی به روند آموزش پزشکی، از ساختار منظم و استاندارد آموزش پزشکی امروز آغاز کرد و آن را با نظام آموزشی دوران کهن مقایسه کرد.
این استادیار تاریخ پزشکی با اشاره به اینکه در نظام آموزشی امروز، ورود به رشته پزشکی مستلزم قبولی در کنکور و طی مراحل نظری و عملی متعدد است، تأکید کرد: دانشجوی پزشکی پس از گذراندن دورههای علوم پایه و کارآموزی، به درجهای از صلاحیت علمی میرسد که میتواند به عنوان پزشک فعالیت کند. اما این نظم آموزشی در قرون گذشته به گونهای دیگر بوده است.
صدر به قرون اول تا چهارم هجری اشاره کرد و گفت: در آن زمان، آموزش پزشکی در انحصار خاندانهای خاصی بود. اغلب تنها فرزندان این خاندانها مجاز به آموختن طب بودند و افراد بیرون از این دایره، امکان تحصیل پزشکی را نداشتند. این انحصار در دوران ساسانی و اوایل اسلام کاملاً مشهود بود. خانوادههایی چون خاندان بختیشوع از جمله مهمترین خاندانهای پزشکی آن دوره بودند که حتی در بغداد نفوذ داشتند و آثار پزشکی زیادی را به عربی ترجمه کردند.
وی با تأکید بر نقش انحصاری این خاندانها در آموزش پزشکی، به قدرت و نفوذ سیاسی آنها نیز اشاره کرد: برای مثال، در دربار ساسانی، برخی از این پزشکان جایگاهی همسنگ وزیر بهداشت داشتند، حتی اگر زرتشتی هم نبودند.
صدر سپس به تغییر تدریجی این روند اشاره کرد و گفت: گاز قرن چهارم به بعد، آرامآرام انحصار آموزشی پزشکی شکسته شد و امکان آموزش برای علاقهمندان خارج از این خاندانها فراهم شد. این تغییر در متن سوگندنامه بقراط نیز مشهود است، جایی که شرایط رابطه شاگرد و استاد در امر آموزش پزشکی به وضوح آمده است.
این استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران در ادامه به مراکز علمی آن دوران از جمله اسکندریه پرداخت و گفت: در اسکندریه، نظام منظمی برای آموزش پزشکی وجود داشت. کتابهای جالینوس، که بعدها توسط اسحاق کَلاّفی به عربی ترجمه شد، بهعنوان منابع درسی در جوامع طبی مورد استفاده قرار میگرفتند. ترتیب مطالعه این آثار نیز توسط مترجمان تعیین شده بود.
صدر با معرفی نخستین آثار تألیفی در دوران اسلامی افزود: اولین کتاب طبی که بهمنظور آموزش نوشته شد، اثر علی بن ربن طبری بود که برای فرزند خودش تألیف کرد. اما کتابهای پیش از «قانون» ابنسینا، مانند آثار رازی یا علی بن عباس مجوسی، هرچند ارزشمند بودند، اما بهدلیل پراکندگی یا افراط و تفریط در حجم مطالب، بهعنوان کتابهای درسی جامع شناخته نمیشدند.
صدر افزود: ابنسینا در «قانون» پزشکی، تمامی آشفتگیها و نقایص آثار پیشین را برطرف کرد. با ذهن فلسفی و منطقی خود، ساختاری کاملاً منسجم به مطالب پزشکی داد. تقسیمبندی، تعریف دقیق مفاهیم، و حرکت تدریجی از شناخت بافتهای بدن تا اعضای مرکب از جمله نوآوریهای آموزشی او بود.
به گفته صدر، همین انسجام ساختاری باعث شد که قانون بهسرعت به کتاب درسی اصلی در مدارس پزشکی جهان اسلام و اروپا بدل شود، در برنامه درسی دانشگاه بولونیا در سال ۱۴۰۵ میلادی، چهار سال تحصیل پزشکی با محوریت کتاب قانون تنظیم شده بود. دانشجویان در هر سال تحصیلی، بخشهایی از این اثر را مطالعه میکردند و آموزش پزشکی بهطور کامل بر این کتاب مبتنی بود.
استادیار دانشگاه علوم پزشکی با اشاره به گستره تأثیر کتاب ابنسینا در دانشگاههایی مانند بولونیا، پاریس و مونپلیه افزود: حتی آثار دیگر، مانند کتاب علی بن عباس مجوسی که در برخی زمینهها غنیتر بود، هیچگاه نتوانستند جایگاه قانون را بهعنوان منبع اصلی آموزش پزشکی بگیرند. تعداد نسخههای خطی باقیمانده از قانون که بیش از ۷۰۰ نسخه در جهان است، گواهی بر این تأثیر است.
صدر در پایان تأکید کرد: ابنسینا نه تنها طبیب، بلکه معلمی بزرگ بود که توانست پزشکی را از دل ساختارهای متفرقه و مبهم بیرون کشیده و به صورت نظاممند برای آموزش عمومی درآورد.
ابنسینا و نسبت دین با عقلانیت عمومی
همچنین سیدمحمود یوسفثانی، دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در همایش «از شفا تا قانون» با اشاره به آثار ابنسینا گفت: ابنسینا معمولاً بهجای واژه «دین»، از اصطلاحاتی چون «شرع»، «شریعت»، «منهاج»، «مذهب» یا «سنت» استفاده میکند. بخش اصلی سخنان من ناظر به الهیات شفا و رساله مهم و کمتر شناختهشده ابنسینا درباره دین است، رسالهای که به مناسبت عید قربان نگاشته شده و از همین رو آن را «ازویه» مینامند، به معنای رسالهای منتسب به عید قربان. ابنسینا در این رساله، و نیز در آثاری چون نجات و شفا، دین را مجموعهای از معارف و احکام میداند چه فقهی، چه اخلاقی که به زبان پیامبر و برای گروه خاصی از مردم نازل شده است. در نگاه او، متن مقدس یعنی قرآن، و سنت پیامبر، صورتهایی از این دین را ارائه میدهند.
یوسف ثانی به مسئله بسیار مهمی اشاره دارد که امروزه نیز در علوم انسانی و زبانشناسی دینی محل بحث است: مخاطب دین کیست؟ ابنسینا تصریح میکند که دین و کتاب مقدس خطاب به عموم مردم نازل شدهاند، نه به نخبگان، فلاسفه یا اهل تحلیلهای پیچیده. بر این اساس، محتوای دین و شیوه بیان آن باید متناسب با درک عمومی باشد. از این رو در قرآن، برخلاف متون فلسفی، نه با استدلالهای منطقی و قیاسی بلکه با روایت، تمثیل، داستان و زبان احساسی روبهرو هستیم. مثنوی مولوی نیز که به شدت تحت تأثیر قرآن است، از همین سبک روایی بهره میبرد؛ سبکی که در آن مفاهیم از دل حکایت و گفتگو بیرون میآید، نه با مقدمات برهانی.
این دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: ابنسینا معتقد است که سطح مفاهیم قرآنی نیز با همین منطق تنظیم شده است، قرآن، کتاب فلاسفه نیست. اگر در قرآن از خداوند با عباراتی چون «یدالله» (دست خدا)، «محبت خدا» یا «انتقام الهی» سخن میرود، باید دانست که این زبان برای درک مردمی طراحی شده که خدا را معمولاً بهصورت تشبیهی میشناسند. از این رو، قرآن نیز او را در قالب چنین تصاویری معرفی میکند. به باور ابنسینا، در قرآن خبری از توصیفهای تنزیهی و انتزاعی نیست، چراکه چنین زبانی برای مردم قابل فهم نیست.
وی تأکید کرد: حتی بحثهای مشهور در علم تفسیر درباره معنای مجازی آیات—مانند اینکه «ید» در «یدالله» به معنای قدرت است نه دست جسمانی—نیز در چارچوب همان فرض نادرست است که قرآن را کتابی برای فلاسفه میدانند. ابنسینا این مسیرها را بیپایه میداند، چراکه اصل را بر این میگذارد که قرآن برای مردم عادی نازل شده است و باید با معیارهای فهم عمومی تفسیر شود.
یوسف ثانی همچنین معتقد است که علم کلام، در زمانه او، نقشی جدلی در دفاع از دین داشته است. یعنی متکلمان بیشتر از طریق مشهورات و باورهای رایج مردم از دین دفاع میکردند، نه از مسیر عقل محض. حتی مفاهیم اخلاقی مانند «ظلم بد است» نیز در اینجا نه بهعنوان گزارهای برهانی، بلکه بهعنوان یک باور مشهور تلقی میشود.
وی عنوان کرد که ابنسینا در رساله «اقسام العلوم العقلیه» حتی نامی از علم کلام نمیبرد، چراکه به باور او این دانش نه کاملاً عقلی است و نه برای عموم مردم ضرورتی دارد. او تلاش میکند تا خود به دفاعی عقلانی از اصول بنیادین دین—یعنی توحید، نبوت و معاد—بپردازد و برای این دفاع، مفاهیم تازه و ویژه خودش را در چارچوب فلسفی طراحی میکند. بخشهایی از این دفاع در علمالنفس و بخشهایی در الهیات شفا نمود یافتهاند.
یوسفثانی خاطرنشان کرد: سنتی که ابنسینا در فلسفه اسلامی پایه گذاشت، در دورههای بعد، حتی در علم کلام اشعری، معتزلی و شیعی نیز تأثیر گذاشت و این علوم را به سوی نوعی دفاع عقلانی از دین سوق داد.
نظر شما