با این حال، پرداختن به مطالعه به عنوان یک کلیت، کار بزرگی است. با این حال، این کتاب شروع مهمی در این زمینه است و رنه وان وودنبرگ برای بحث در مورد اینکه چگونه تفاسیر مختلف ممکن است حقایق متفاوتی را ایجاد کنند پایه و اساس مستحکمی را ایجاد میکند؛ هم از نظر سیاسی، زیباییشناختی و حتی فردی.
وان وودنبرگ در این کتاب هم به خواندن سطحی و هم به خواندن عمیق میپردازد و به طور مؤثر برای ارزش معرفتی هر دو استدلال ارائه میکند. در زمانی (یا فضای سیاسی) که به نظر میرسد حقیقت در حال تبدیل شدن به چیزی چنان انعطافپذیر است که نمیتوان بین تفاسیر مختلف تفاوت قائل شد، خوب است که کتابی داشته باشیم که هم از روایتهای مختلف تفسیر و هم از حقیقت مستدل دفاع کند.
وان وودنبرگ کتاب خود را با این ادعا شروع میکند که «خواندن میتواند دانش ما را گسترش دهد و چنین هم میکند» (ص1) نه فقط به این دلیل که ما حقیقت گزارهای را دریافت میکنیم، بلکه به این دلیل که عمل خواندن خود شکلی از سازماندهی اطلاعات است. فیلسوفان معمولاً از آنچه که اکثر مردم بدیهی میدانند، مشکلاتی را پیش میکشند، اما بحث وان وودنبرگ یکی از مواردی است که در واقع بسیار مهم است؛ اینکه از نظر معرفتشناختی چه چیزی میتوانیم از خواندن به دست آوریم.
وان وودنبرگ ادعا میکند که معرفتشناسان موافقاند که ادراک، حافظه، عقل و شهادت همگی انواع مختلفی از معرفت را ارائه میدهند (ص4) اما خواندن فی نفسه آنگونه که باید به عنوان نوعی از دانش مورد توجه قرار نگرفته است.
وی کار خود را با این پیشنهاد شروع میکند که عمل خواندن از شهادت و ادراک متمایز است و پس از تجزیه و تحلیل هفت نظریه متمایز تفسیر، تصدیق میکند که اگرچه خواندن و تفسیر اغلب غیرقابل تمایز هستند، اما راهی وجود دارد که از طریق آن میتوانیم این دو نظریه را از هم جدا کنیم. وی ادعا میکند که عمل خواندن میتواند نظریههای گزارهای صدق را به فرد ارائه دهد (ادعایی عمدتاً مورد بحث است). نویسنده همچنین خواندن آثار داستانی را بهعنوان شکلی از دانش آشنایی مورد بحث قرار میدهد، زیرا این مسئله نوعی «تجربه شبیه به چیزی است که هیچکس تجربهای از آن ندارد» (ص31).
محور استدلال وان وودنبرگ در تحلیل او از اشکال مختلف تفسیر خواندن نهفته است. او با تفسیری «عام» از معنا شروع میکند که از خواندن یک متن به دست میآید. او بیان میکند که «گزاره یا مجموعهای از گزارهها، تفسیری از متن یا بخشی از آن است، مشروط بر اینکه بخواهد معنا یا معانی متن یا بخشهایی از آن را مشخص کند» (ص176). او این مسئله را به خوبی باز میکند تا به آن اجازه دهد بهعنوان مبنایی برای آنچه در فصل 8 از آن حرف میزند عمل کند، زمانی که او به هفت نوع مختلف معنا و تفسیر دیگر میپردازد. او انواع زیر را از تفسیرهای متنی متمایز میکند: تئوریهای تمثیلی، بیرونی، فرویدی، کنش متنی کلنگر، مارکسیستی، مدرنیستی و نظریههای پاسخ خواننده.
این کتاب از خلال بررسی نظریات گوناگون تصدیق میکند که ما نمیتوانیم تنها به یک نظریه تفسیر متوسل شویم. برای مثال، تفسیر تمثیلی به دنبال چیزی عمیقتر از گزارش بیرونی است و تفاسیر فرویدی به تبیینهای متنی بسیار متفاوتی برای تفسیر متوسل میشوند. بشر ممکن است همیشه به طور ضمنی فرض کرده باشد که دانش نتیجه ضروری عمل خواندن است، اما وان وودنبرگ این فرض را صریح بیان کرده و قویاً برای پایداری آن در این کتاب استدلال کرده است.
این کتاب 253 صفحهای 9 فصل عمده دارد که از جمله آن میتوان به «دانستن و خواندن»، «خواندن و ادراک»، «خواندن بهمثابه منشا دانش»، «متون، معناها و تفسیر» اشاره کرد. این کتاب را انتشارات دانشگاه کمبریج در سال 2021 منتشر کرده است.
نظر شما