محمودی در نشست «الهیات عملی و داوری درباره رنج دیگران»:
داوری درباره رنج دیگران تنها برآمده از بدفهمی متون دینی نیست
در این نشست به بررسی، نقّادی و به چالش كشیدن برخی تفسیرهای غلط و خرافیِ برآمده از بدفهمی متون دینی پرداخته شد كه گاهی نسبت به تحلیل حوادث تلخ و ناگواری مطرح میشود كه ممكن است در زندگی همة ما رخ بدهند.
محمودی در این نشست طی سخنانی گفت: شاید تا کنون با این مسأله مواجه شده باشید كه وقتی برای شخصی حادثهای ناگوار پیش میآید، یا به بیماریِ سختی دچار میشود، و یا به هر نحو با رنجی مواجه میشود، دیگران و یا حتی خود شخص درباره وضعیت رخ داده چنین داوری میکنند که: «حتماً این رنج به موجب ارتکاب گناهی و یا عمل اخلاقی ناشایستی رقم خورده است. در واقع چنین افرادی رنج پیش آمده را مصداقی از کیفر عمل خود و یا دیگری میشمارند. این ایده حتی در برخی موارد در قالب ضرب المثلهایی در فرهنگ عامه بازتاب مییابد. داوری منفی درباره رنج دیگران گاهی در ساحت كلان نیز اتفاق میافتد. برای نمونه هنگامیكه مصیبتهای عمومی نظیر سیل، طوفان، زلزله، خشكسالی و ... بر مردم شهری یا روستایی وارد میآید، برخی افراد چنین حكم میكنند كه: «حتماً فساد در آن شهر بسیار شده بود كه مردمانش مستحق چنین بلایی گشتهاند.»
او با بیان اینکه چنین داوریهایی ریشه در برخی تفسیرهای نادرست، خرافی و بدفهمی برخی از آموزههای دینی دارد و با ارائه دلایلی نشان خواهم داد که اتخاذ این رویکرد نه بر مبنای دیندارانه موجه است و نا با مبنای طبیعت باورانه و غیردینی توضیح داد: پیش از بیان نقدها لازم است به دو نکته اشاره کنم. نخست این که چنین داوریهایی منحصر به فرهنگ و زمان ما نبوده و نیست و سابقه آن را میتوان در دورههای مختلف تاریخی و در دیگر فرهنگها نیز نشان داد. نکته دوم این که داوری درباره رنج دیگران تنها برآمده از بدفهمی متون دینی و منحصر به برداشتهایی از مفاهیم دینی نیست، بلکه گاهی نظیر همین داوری – البته با تعابیر متفاوتی در نگاههای طبیعتباورانه و غیردینی نیز مشاهده میشوند. در اینجای بحث بد نیست اشارهای به آموزه «کارما» داشته باشیم. چراکه این آموزه گاهی تحت عنوان یک قانون طبیعی از بستر اصلی خود منفک و وارد فرهنگ عرفی زمانه ما شده است.
به گفته این مدرس دانشگاه، آموزه کارما یا قانون عمل و عکس العمل در اصل ریشه در سنت ادیان شرقی (هندوئیسم، جینیسم، بودیسم و تائوئیسم) دارد. نکات مهم درباره این آموزه در سنت شرقی بدین قرارند: ۱. کارما ربطی به خواست خدایان ندارد و دقیقا مثل دیگر قوانین طبیعت عمل می کند. یعنی حتی خدایان نمیتوانند در روند آن اخلال ایجاد کنند. ۲. کارما پیوند عمیقی با مفهوم سامسارا (باززایی یا تناسخ) دارد. ۳. کارما استثنا بردار نیست. به عبارت دیگر هیچ طفره ای یا بخششی در کار نیست. 4. کارما تنها توضیح رنجهای بشر است.
او با بیان اینکه شبیه به این آموزه در ادیان ابراهیمی نیز وجود دارد افزود: اما با این تفاوتها: ۱. این خداست که عامل مستقیم جزای اعمال نیک و بد است. ۲. جزای کامل اعمال موکول به جهان پسین می شود و نه چرخه باززایی. ۳. جزای اعمال استثناء بردار است. خداوند و گاه دیگر نیروهای قدسی می توانند طفره ایجاد کنند، ببخشایند و بدین ترتیب بازتاب اعمال را نقض کنند. بنابراین ممکن است که این قانون در موارد متعددی ملغی شود. 4. تنها توضیح رنجهای وارد بر بشر بازتاب اعمال خودش نیست.
محمودی با اشاره به اینکه علیرغم تفاوتهایی که در این خصوص بین ادیان شرقی و ادیان ابراهیمی وجود دارد، وجوه اشتراکی نیز وجود دارد اضافه کرد: از جمله مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: ۱. جهان دارای یک نظام اخلاقی است و خوبی یا بدی در آن گم نمیشود. ۲. برای برقراری یک عدالت تمام عیار، ما نیاز به فراتر رفتن از بازه تولد تا مرگ داریم. عدالت کامل یا در جهان پس از مرگ محقق میشود و یا در چرخه باززایی و در هر دو حال محدود به یک بار زندگی این جهانی نخواهد بود.
او در فراز دیگری از سخنانش با بیان اینکه داوری درباره رنج دیگران از موضع بیرون دینی و طبیعت گروانه نادرست است عنوان مرد: در این نقد روی سخن ما با خداناباوران و طبیعتگرایان است. كسانیكه بدون ذكر نامی از خداوند معتقدند كه قانونی در طبیعت وجود دارد كه بر اساس آن «هر كس هر كاری بكند جزایش را خواهد دید».
به گفته محمودی، نقد نخست وارد بر چنین باوری این است كه: معتقدان به این اصل به مقتضای ادعای اولیّهشان وفادار نماندهاند. اگر شخصی ادعا دارد كه ورای طبیعت چیزی نیست، باید به مقتضای حرفش پایبند بماند. یعنی همه چیز را باید در طبیعت ببیند و همة اتفاقات عالم را محصول تصادف صرف بداند، بدون لحاظ كردن هیچ حكمتی و هیچ قانونی در پس پرده. درست است كه حتی از نگاه غیردینی هم، تمامی حوادث عالم به هم مرتبطند و یك زنجیرة علّیِ به هم پیوسته را تشكیل میدهند. اما از این نگاه نمیتوان قائل به وجود هیچ نوع حكمتی در پشت این حوادث بود. اگر كسیكه مدعی خداناباوری است بگوید كه قانونی حكیمانه جهان را رهبری میكند، و در پسِ پشتِ پرده این عالم حكمت و قانونی را حاكم بداند، بدون آنكه خود بداند یك مؤمن است؛ او واژة خدا را به كار نمیبرد اما مفهوم خدا را در فكرش جا داده است. اگر یك خداناباور بخواهد به مقتضای موضعش پایبند باشد به هیچ عنوان نباید هیچ طرح حكیمانهای برای عالم و حوادث آن قایل باشد. در چنین نگاهی همه حوادث، توضیحی مادّی و اینجهانی مییابند بعلاوه این که اتّفاقات عالم در بسیاری از موارد بر حسب عدالتِ قابل فهمی برای ما پیش نمیروند. چهبسا كسانی كه ظلم میكنند و هیچ جفایی از روزگار بدیشان نمیرسد؛ و چهبسا بیگناهانی كه با سختیهای فراوانی در زندگی مواجه میشوند. اتخاذ این دیدگاه میتواند ناشی از آرزواندیشی بشر برای وجود نظامی عادلانه و اخلاقی در جهان باشد.
او با نقد این رویکرد (داوری رنج دیگران) از دیدگاه دروندینی و البته به طور ویژه از منظر ادیان ابراهیمی توضیح داد: در ادیان ابراهیمی، تمامی حوادث عالم، طرحی حكیمانه دارند و تمامی آنها به خداوند نسبت داده میشوند. دست پنهان خداوند را باید در همه جا جست. از منظر این ادیان، هر آنچه در عالم رخ میدهد كار خداست و هر واقعهای در ظاهر، حكمتی در پس پرده دارد. اما و هزار اما، وجود حكمت، یك چیز است و وقوف ما بدان، نكته دیگری است. چیستیِ دقیق این حكمت فقط نزد خداوند معلوم است. و نه نزد هیچ بندهای. ما فقط میدانیم حكمتی هست. اما این كه آن حكمت چیست، بر ما آشكار نیست. درخصوص موضوع مورد بحث ما خلط و اشتباهی كه معمولاً رخ میدهد این است كه اولاً، حكمت رنجهای زندگی انسانی را یك چیز – یعنی فقط عقوبت و كیفرِ گناه – بدانیم و ثانیاً، خود را آگاه به آن حكمت بدانیم. حال آنکه چنین نیست كه هر بیماری و رنج ناگواری فقط به خاطر مجازات رخ داده باشد. ممكن است حكمتهای دیگری در پس پرده وجود داشته باشند. ممكن است خداوند شخصی را مورد امتحان قرار بدهد، بدون آنكه مرتكب گناهی شده باشد.
او افزود: در نصوص دینی، سختیها صرفاً به بلا و عذاب الهی تحویل نمیشوند بلكه گاهی به آزمون و یا حتی آموزش و تعلیم و چه بسا نعمتی خَفی تفسیر میشوند. حكمت نهاییِ دشواریهای زندگی، از ما پنهان، و تنها نزد پروردگار است.
محمودی گفت: بنابراین میتوان دعاوی زیر را مطرح کرد: ۱. هرچند جهان نظامی اخلاقی دارد اما برای برقراری عدالت کامل باید از بازه زمانی تولد تا مرگ فراتر رفت. ۲. تنها حکمت وقوع رنجها کیفر گناهان نیست. 3. عدم رنج نیز مویدی بر بی گناهی فرد نیست. بهترین نمونهای كه در این مورد در متون دینی یافت میشود داستان ایّوب است، این داستان در متون مقدس یهودی – مسیحی و اسلامی مشترك است. مهمترین پرسش مطرح شده در كتاب ایّوب این است که «چرا انسان خوب باید رنج بكشد؟» ایّوب بر تمام مصیبتهای وارد از جمله از دست دادن تمام ثروت و فرزندانش صبور بود، اما داوری سرزنش آمیز دیگران و حتی دوستان نزدیکش که معتقد بودند او به دلیل گناهانش به این روز افتاده است و در واقع این مجازات الهی است که بر او می بارد، برای او از هر مصیبت دیگری سهمگین تر و تحملش دشوارتر بود.
او یادآور شد: نكته و نتیجه مهم داستان این جاست كه اشتباه مردمان در این بود كه قضاوت میكردند كه او حتماً مرتكب گناهی عظیم شده است كه مستوجب چنین عذاب دردناكی بوده است. حال آنكه اینها صرفاً آزمون و آموزشی هم برای آزمودن صبر ایّوب در بلا بود – كه پیروز این امتحان بود - و هم برای آزمودن رفتار دیگران در قضاوت – كه ایشان شكست خوردند. حتی دوستان و مؤمنان وی نیز بر او زخم زبان میزدند. بنابراین برای پیروز بودن در چنین امتحانی كه هم آزمونی برای شخصِ رنجدیده است و هم آزمونی برای دیگران، نخستین وظیفة ما عدم داوری و دومین وظیفه، یاری به شخص رنج دیده است.
محمودی در ادامه عنوان کرد: در مورد آموزههای ادیان ابراهیمی بهطور خلاصه میتوان چنین گفت كه: 1. خداوند آدمیان را به روشهای گوناگون و از جمله سختیها میآزماید. 2. قضاوت انسانها تنها و تنها در حیطة علم خداوند است. 3. هرچند جهان نظامی اخلاقی و عادلانه دارد اما برقراری عدالت کامل و نهایی، موكول به جهان پس از مرگ گشته است. 4. حتی در صورت ارتکاب گناه توسط انسانها ممكن است از رحمت و غفران الهی بهرهمند شده و از کیفر گناهان خود معاف شوند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به نقد دیگری بر رویکرد داوری منفی درباره رنج خود و دیگران توضیح داد: این نقد مربوط به لوازم و نتایج این عمل است. زیرا، علاوه بر این كه صدور چنان حكمی، از حیث عقلی نادرست و از حیث شرعی مبتنی بر تفسیری ناموجّه است، نتایج زیانبار، غیراخلاقی و غیرانساندوستانهای نیز در بر دارد از جمله این که قضاوت عجولانه و نادرست دربارة دیگران موجب كاستن از شأن انسانها در دیدگاه ما و همچنین كمشدن محبّت ما به دیگر انسانها میشود. آلبر کامو در کتاب طاعون به خوبی به این نکته اشاره می کند. وی می گوید که اگر خودتان را در موقعیتی تصور کنید که کسی را سزاوار مصیبتی میدانید، مسلماً حس شفقت بسیار کمتری خواهید داشت و بالطبع انگیزه کمک کردن به افراد در رنج بسیار کمتر میشود. بنابراین یکی از آثار منفی داوری درباره رنج دیگران این است که حس شفقت و همدردی با دیگران که یکی از فضیلتهای بزرگ اخلاقی است در انسان کند میشود.
محمودی در پایان گفت: در این نشست به نقد موضعی نشستیم كه تنها علّت تمامی رنجها را بازتابی از اعمال خود انسانها میداند و نشان دادیم كه اعتقاد به چنین دیدگاهی خواه از منظر طبیعتگروانه و بروندینی و خواه از منظری دینی (ادیان ابراهیمی)، نادرست و مبتنی بر نوعی بدفهمی است. به اضافه اینكه نتایج و لوازم فاسدی هم بر آن مترتّب است. بنابراین داوری درباره رنج دیگران عقلاً، شرعاً و اخلاقاً امری ناموجّه است و با نفی آن، همه موانع فكریِ صمیمانه و صادقانه دوست داشتن همة انسانها و کمک رسانی به دیگران در هنگام رنجها برداشته میشود.
نظر شما