30 نوامبر زادروز خالق تام سایر و هکلبری فین است؛ از همین رو سراغی گرفتهایم از نامی مانا در گستره ادبیات جهان؛ عالیجناب مارک تواین.
بهعنوان پدر ادبیات آمریکا، شما نهتنها با نوشتههایتان به جنگ رادیکالهای امپریالیسمدوست رفتید؛ بلکه آنها با دیدگاههای شما جنگیدند. شما به جنگ امپیریالیسم کشور خود رفتید؛ همان چیزی که از من یک ضدآمریکایی دو آتشه از همان زمان تا دم مرگم ساخته است. شما علیه بسیاری از رادیکالهای امپریالیسم در آمریکا شهرت پیدا کردید. کلمنز عزیز! شما شخصیتی بسیار محبوب شدید و با روسای جمهور، صنعتگران برجسته و حتی اعضای خانواده سلطنتی اروپادوست شدید. من این هنرها را ندارم.
شما برای بازسازی خود تلاش بسیار کردید و معدنچی شدید؛ من هم یک چاخو شدم. با این حال، این شغل مناسب هیچکدام از ما نبود. شما شروع به نوشتن برای روزنامهها کردیم. البته من هم روزنامهنگار شدم. وقتی داستان طنزآمیز «قورباغه پرش مشهور شهرستان کالاوراس» در هفته نامه نیویورک «شنبه پرس» منتشر شد. این داستان توجه ملی را به خود جلب کرد و اساس حرفه موفق شما را به عنوان نویسنده پایهریزی کرد.
در چند سال آینده، شما چندین اثر محبوب دیگر را منتشر کردید. در سال 1876، «ماجراهای تام سایر» را منتشر کردید؛ رمانی درباره پسر جوانی که در کنار رودخانه میسیسیپی بزرگ شده بود. این کتاب، با موضوع دلانگیز یک پسر جوان و ماجراهای او، موفقیت چشمگیری داشت. در سال 1881، اولین تلاشتان برای نگارش داستانی با پیرنگ تاریخ، منجر به انتشار داستانی به نام «شاهزاده و فقیر» شد؛ داستان روایت دو پسر جوان در سال 1537 است که از نظر ظاهر یکسان هستند، تام، فقیر و شاهزاده ادوارد، پسر پادشاه.
رمان شاهکار شما «هکلبری فین» در سال 1884 منتشر شد و شهرت شما را به عنوان نویسندهای با تحسین بینالمللی تقویت کرد. این کتاب دنبالهای بر «ماجراهای تام سایر» است که به دلیل طنز کوبندهاش درباره نگرشهای ریشهدار، بهویژه نژادپرستی مشهور شد؛ رمانی علیه امپریالیسم کشور خود، تا منِ ضدآمریکایی بتوانم از همان سالها وامدار هکلبری فین شما باشم.
شما عالیجناب مارک تواین از کتابهای خود مبلغ زیادی به دست آوردید که در چندین مشاغل تجاری سرمایهگذاری کردید. متأسفانه در همهجا شکست خوردید و بیکاره شدید. برای جبران و بهمنظور جلوگیری از ورشکستگی، در اوایل دهه 1890 مکرر شروع به نوشتن کردید که بر کیفیت بد آثارتان بسیار تأثیر گذاشت. شما نتوانستید با قرضها و طلبکارها کنار بیایید و با فشارهای فزاینده مالی اعلام ورشکستگی کردید. سرمایهگذار شما اوهنریهاتلستون راجرز به کمک شما آمد تا بتوانید از نظر مالی خود را تثبیت کنید.
شما بسیار محبوب بودید؛ بسیار مورد توجه بودید؛ در سخنرانیهای خود طنز انفرادی اجرا میکردید؛ و در باشگاههای مردان، سخنرانی چیرهدست بودید. ما با یک ضدامپریالیست سرسخت روبهرو بودیم؛ تا نایب رئیس «لیگ ضد امپریالیست آمریکا» شدید. شما همچنین از حقوق شهروندی و حق رأی زنان حمایت کردید. اکنون میرسم به اصل حرفم؛ چرا شما جناب لانگهورن کلمنز شگفتانگیز و تاثیرگذار هستید و همچنان نویسندهای نامیرا و بهوجودآورندهی رمان مدرن ادبیات هستید؟
رمان «ماجراهای هکلبری فین» دنبالهای بر «ماجراهای تام سایر» اغلب در بین رمانهای بزرگ آمریکایی نامگذاری شده است. این کتاب که به بررسی مفاهیم نژاد و هویت میپردازد، هم بحثبرانگیز است و هم بسیار محبوب.
لیونل تریلینگ در جایی میگوید: «این کتاب شاهکار تواین به شمار میرود؛ و شاید خود او هم برای قبول این حقیقت به زمان احتیاج داشت، اما باز هم نتوانست آن را همانطور که هست، برآورد کند؛ یعنی یکی از بزرگترین کتابهای جهان و یکی از اسناد اصلی فرهنگ آمریکا. حقیقتی که در هکلبری فین به آن پرداخته میشود، با حقیقت تام سایر تفاوت دارد. در واقع حقیقت هکلبری فین شدیدتر، ظالمانهتر و پیچیدهتر است؛ در حالی که حقیقت تام سایر مبتنی بر درستکاری است.» این همان نکتهایست که بر من بسیار تاثیر گذاشت. درستکاری در جامعه سرمایهداری امکان ندارد. هکلبری فین بینصیب از احترام است و نامنتظر، برای پرستشکنندگان ماشین؛ اما خود منتظر و ناظر است. هکلبری فین کتاب بزرگی است؛ زیرا درباره ی خدا و به عبارت دیگر، دربارهی قدرتی است که به نظر میرسد ذهن و ارادهای از خود دارد، که در نظر آنان که اهل تصورات اخلاقی هستند، تشکیلدهنده ایده اخلاقی بزرگی است. هاک خودش خدمتگزار خدای رودخانه است، و به آگاهبودن از طبیعت الهی آن بسیار نزدیک میشود. دنیایی که او در آن زندگی میکند، کاملاً متناسب و در سازگاری با خداست؛ زیرا سرشار از حضور و معانی الهی است. شاید بهجا باشد اگر اشاره کنیم الگوی شخصیت هاک، دوست دوران کودکی خود شماست جناب کلمنز! دوستی به نام تام بلنکنشیپ. او همان کاری را کرد که هاک انجام داد و از این قلمرو رخت بربست؛ فقط برای اینکه بعدتر در دادگاهی علیه بردهداری گفت «دوست سیاهپوستم را هرگز ترک نمیکنم» و شلاق خورد.
هکلبری فین چندین بار از کتابخانهها و مدرسههای معینی به دلیل تخریب بهاصطلاح اخلاقیات اخراج شده است. مقامات آنجا بر دروغگویی، سرقتهای جزئی، توهین به مسئولیتپذیری و مذهب، زبان بد و گرامر بد -که در کتاب بارها تکرار میشود- انگشت گذاشته بودند. ما به این وسواسهای افراطی میخندیم؛ هرچند در حقیقت داستان هکلبری فین کتابی واقعاً حاوی بدآموزی است، کسی که از روی تفکر و منطق اخلاقی- انتقادی هاک را مطالعه کند، نمیتواند بهتمامی، بدون تردید و کنایه فرضیات اخلاقی قابل احترامی را که او با آنها زندگی میکند، بپذیرد؛ و نیز نمیتواند به عقیدهی هاک مبنی بر اینکه اوامر روشن و صریح خرد اخلاقی چیزی جز باورهای آن دوره و آن مکان نیستند، یقین بیاورد. نمونهاش خود من هستم که در نوجوانی شرارت هکلبریفینی همه دنیایم را تسخیر کرد. صداقت من همه از جهان هکلبریفینی نشات میگیرد.
مسلماً نباید از معانی اخلاقی ضمنی این رودخانهی بزرگ در هکلبری فین و رود اترک در زیستگاه کودکی من غافل شد؛ اما میتوان این مستلزمات اخلاقی را بهعنوان چیزی صرفاً مرتبط با رفتار فردی و شخصی درک کرد و از آنجایی که جزئیات فردی مقداری ثابت محسوب میشوند، تمایل پیدا خواهیم کرد. این کتاب را قابل استفاده برای انسان در تمام دورهها و مکانها بدانیم؛ و آن را به عنوان کتابی «جهانی» مورد ستایش قرار دهیم. و همینطور هم هست؛ اما همانند بسیاری از کتابهای دیگری که این صفت را برایشان به کار میبریم، ما نمیتوانیم تصدیق و گواهی کسانی چون هنری آدامز، والت ویتمن، ویلیام دین هاولز و خود مارک تواین را نادیده بگیریم. این تفاوت در رویکرد عموم نسبت به چیزهایی که اکنون مورد پذیرش ما و مورد احترام در آرمان ملی هستند، ایجاد شد. به گفتهی مارک تواین پیش از آن «مردمی وجود داشتند که در آرزوی پول بودند و اکنون به زانو افتاده و پول را میپرستند». انجیل جدید یک فرمان بیشتر نداشت؛ «پول به دست بیاورید». برای بهدستآوردن پول شتاب کنید و مقدار زیادی از آن را جمعآوری کنید. سعی کنید این مقدار به شکل حیرتآوری زیاد باشد، این پول را از راه غیرشرافتمندانه به دست بیاورید، البته اگر میتوانید، و آن را از راه شرافتمندانه حاصل کنید، البته اگر مجبور هستید.
برای من تام سایر، سمبل رنج طبیعی و نیازمند پشتیبانی است؛ و هکلبری فین، خداپرستی بعد از شرارت و شروع تعهد به همنوعان.
مارک تواین دربارهی تام سایر گفت «این صرفا تمجیدی است که در قالب نثر بیان شده است که به آن حال و هوای دنیوی میدهد». ممکن است این -و حتی مستدلتر- درباره هکلبری فین نیز گفته باشد، که تمجیدی برای آمریکای کهنتر است که برای همیشه از دست رفته؛ آمریکایی که نقایص ملی بزرگی داشته، که سرشار از خشونت و حتی بیرحمی بوده است؛ اما هنوز حس واقعیتش را حفظ کرده بود؛ زیرا هنور اسیر پول نشده؛ و پدری برای توهم و دروغهای غایی نشده بود. در برابر الهه پول، الهه رودخانه قرار دارد، که تظاهراتش صامت و بی صدا هستند؛ پرتو خورشید، فضا، زمان بدون ازدحام، سکون و خطر. این رودخانه زمانی که فایده کاربردیاش گذشت خیلی زود فراموش شد؛ اما همانطور که در شعر الیوت بیان میشود: «این رودخانه درون ما است». هکلبری فین از نظر فرم و سبک تقریباً اثری بینقص است. در تمام مدت تنها یک انتقاد به این اثر وارد شده است؛ و آن اینکه جزئیاتی که در داستان تام سایر آمده است، در این داستان مفروض گرفته شده؛ و به تفصیل بسیار در بازی فرار جیم نقش داشته است. مسلماً این حادثه بسیار طولانی است -در پیشنویس اصل بسیار طولانیتر بوده است- فرم این کتاب بر اساس سادهترین فرم رمان، رمان به اصطلاح پیکارسک، یا رمان جادهای، که حوادثش را در مسیر سفر قهرمان میچیند، بنا شده است؛ اما همانطور که پاسکال میگوید: «رودخانه جادههایی هستند که حرکت میکنند» و حرکت جاده در حیات مرموزش، از سادگی بدوی فرم فاصله میگیرد. جاده خودش بزرگترین شخصیت یک رمان جادهای به شمار میرود، و جداشدن قهرمان از رودخانه و بازگشتش به آن، الگوی قابل توجه و معناداری را میسازد. سادگی خطی رمان پیکارسک توسط برخورداری داستان از یک نظم دراماتیک و صریح تغییر مییابد. این رمان دارای ابتدا، وسط، انتها و تعلیق است.
در مورد سبک این کتاب نیز نباید تمجیدی کمتر از عنصر تعیینکننده در ادبیات آمریکایی را به کار برد. نثر هکلبری فین، شرافت گفتار محاورهای آمریکایی را در نثر رمان تکاپوگر ایجاد کرد.
این همان نثری است که ارنست همینگوی در ذهن داشت، زمانی که گفت: «تمام ادبیات آمریکای مدرن نشأتگرفته از کتاب هکلبری فین مارک تواین است». نثر همینگوی نیز به طور مستقیم و آگاهانه ریشه در این کتاب دارد؛ به همین ترتیب نثر دو نویسندهی مدرن، گرترود استاین و شروود اندرسن، که اغلب تحت تأثیر سبک اولیه همینگوی بودند. گرچه هیچیک نتوانستند به خلوص الگوی خود پایبند بمانند، و نیز بهترین نمونههای نثر ویلیام فاکنر، که مانند نثر خود مارک تواین، سنت محاورهای را با سنت ادبی تقویت میکند. در واقع، میتوان گفت که تقریباً هر نویسنده معاصر آمریکایی که آگاهانه به مشکلات احتمالی نثر میپردازد، باید مستقیم و غیرمستقیم، تأثیر شما -عالیجناب مارک تواین- و رمان هکلبری فین را احساس کرده باشد. شما استاد سبکی هستید که از بیتحرکی صفات تثبیتشده آمریکاییوار و سرمایهداری میگریزید؛ و هنوز در گوش ما بیواسطه، آوای شنیداری -آوایی را که حاکی از حقیقتی بیتزویر است- نجوا میکنید. همان صدایی که در نمایشنامه «ونوس کاپیتول» خودتان در برابر مجسمه گچی پرآوازه خود ساخته کاپیتالیسم فریاد کشیدید: ونوس کاپیتول دروغه. نقاب کاپیتالیسم و شارلاتانیسم در بسیاری از آثار شما نقاب دموکراسی جعلی آمریکا را پس میزند. من دو نمایش از آثار شما را کارگردانی کردهام و بسیار خرسندم که امروز برای شما نامه نوشتم.
با ارادت
نویسندهای در دوردستها
نظر شما