چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۶
تک روبه‌روی ظلم بمان و هوار زن

خوزستان- شاعران خوزستانی با سرودن اشعاری حمله تروریستی رژیم غاصب صهیونیستی به خاک سرزمین‌مان را محکوم کردند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): شاعران و اهالی قلم استان خوزستان در پی حملات تروریستی رژیم صهیونیستی به نقاط مختلف کشور، نسبت به این اقدام واکنش نشان دادند.

اشعار این شاعران در اختیار خبرگزاری ایبنا قرار گرفته است.

به وقت گریه بپا شانه‌ات تکان نخورد

به انتقام بیاندیش تا زمان نخورد

بیا و دور شو از هر کسی که سر داده…

به نرخ روز مبادا دهان که نان نخورد

به صبر ساکت خود نعره زن که سر آید

به جز مدال شجاعت دلت نشان نخورد

درون بیشه‌ی شیران به غیر غرش نیست

صدای زوزه‌ی گرگی به گوشمان نخورد

همیشه پاسخ نادان سکوت کردن نیست

دهان ببند که سیلی بی امان نخورد

به جوش وقت نیاز و به هوش هموطنم

هدف یکی و فشنگت به این و آن نخورد

حیدرعلی حزباوی

در وصف بانو امامی

خورشید ابرهای سرت را کنار زن

بی‌احتیاط بتاب به روی غبار زن

همرنگ این جماعت بی دست و پا نشو

تک روبه‌روی ظلم بمان و هوار زن

فرق است بین گوش و دهان وقت امتحان

خود را به روی نخل طریقت به دار زن

سیلی بزن به روی هر آنکس که خواب بود

خوابت اگر که برد به رویت دو بار زن!

مردانگی به جنس نباشد برای عشق

مردانه مادر است و شعار بهار، زن

حیدرعلی حزباوی

باید پناه ببرید

به جایی که ندارید

در این طوفان شروع شده!

و جنگ

بر تمام نگاهتان می بارد

که دوباره خیبری

بیرون زده است

از خشم شهیدان وطن!

حالا بر همان صندلی چوبی‌تان

به نجاتتان فکر می کنید!

که جهان برایتان

به گریه نشسته است.

از جنگ

نمی‌ترسیم

خون در رگ

پای پرچم سه رنگ!

و ابلیس را

پای نعش کودکان

با ذوالفقار

به خواب مرگ می بریم!

ما جنگ را دوست نداریم

و حماسه اما

همین شاهنامه می‌شویم

تا جهان

به پایمان

با خاک به سجده بیافتد

ما شیرانیم!

بر زبان آیه‌ی فتح

و خدا

همیشه برایمان دست تکان می‌دهد

حمید رضا اکبری شروه

با خدای خود قراری داشتیم
روزگاری، روزگاری داشتیم
رادمردان بیشماری داشتیم
در میانِ خاک و خون جبهه‌ها
عاشقانِ بیقراری داشتیم
گر چه بود هنگامه باروت و دود
ما دلِ خوش در غباری داشتیم
با دل و جان بیعتی جانانه بود
با خدای خود قراری داشتیم
ما به میدانِ نبرد و کارزار
توسنِ دل را سواری داشتیم
دست‌مان خالی ز مالِ روزگار
ما به دل، برگی و باری داشتیم
تا زمین از عشقِ ما سرمست بود
آسمان را چنگ و تاری داشتیم
با دعا و سوزِ یا رب یا ربی
دیده‌ی چشم انتظاری داشتیم
جفت پوتین و لباسِ کهنه‌ای
مالِ دنیا کوله‌باری داشتیم
یادِ آن روزی که سنگر خانه بود
با رفیقان ما بهاری داشتیم
پینه بر دست و به لب نام خدا
پا به روی مین و خاری داشتیم
هر طرف یک لاله‌ای غرق به خون
از شهیدان لاله زاری داشتیم
یاد باد آن مردی و مردانگی
با خدای خود قراری داشتیم
ایرج_عسکری، پریشان
وقتی که جان پناه نداری به جز تفنگ
باید در آوری دلِ خود را به عقدِ جنگ
آنگونه ایستادگی ای جان کنی که کوه
سجده کند به حرمت ایمان تو به سنگ
ابرو مکن گشاده وطن بان بر آنکه نیست
همسنگر و رفیق تو در روزهای تنگ
تسلیم در اصالت یک شیر مضحک است
حتی اگر احاطه شود بینِ صد پلنگ
ما را مگیر دست کم ای دون که قرن‌هاست
تاریخِ لُر پُر است ز مردانِ شیرسنگ
ما عاشقِ صدای تفنگیم و اسب و رقص
ما عاشقِ صدای سه تاریم و عود و چنگ
تحمیل اگر به ما شود این بار، می زنیم
اروند را به خونِ رقیبانِ خویش، رنگ
هر چند در شعار خود از پیش گفته‌ایم
لعنت به هر مرافعه لعنت به هر چه جنگ
حمداله احمدی
شاعر تاجیکستانی در دفاع از ملت ایران
کفتارها حمله کردند بر دَورِ شیرانِ من،
ناپاکان قصد کردند بر خاکِ ایرانِ من
فریاد بر آسمان زدم، چون جانم سوخت...
دلم ریش گشت بر حالِ مردانِ میدانِ جنگ،
کودکانِ بی‌گناه پیوسته قربانیِ جنگ
ای خالق، رحم کن بر خلقِ مسلمانِ من،
اسرائیل صد خطر دارد این زمان در جهان،
نخلِ اسرائیلی را، خدایا، بگردان خزان
لبخند همیشه بر لب‌های کودکانِ من.
عبیدالله سنگینوف - تاجیکستان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها