به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، جمعی از اهالی قلم و ادبیات پایداری و آئینی این استان، از جمله محتشم مؤمنی متخلص به سامان (شاعر، نویسنده و پژوهشگر حوزه عرفان و ادبیات)، در پی این اقدام غیرانسانی رژیم غاصب اسرائیل، اشعاری حماسی سروده و در اختیار خبرگزاری ایبنا قرار دادهاند. این سرودهها نشاندهنده واکنش قاطع جامعه ادبی استان مرکزی به تجاوزات اخیر است.
از ایران سُراییم
بیا پیوسته از ایران سُراییم
از این جولانگه شیران سُراییم
به جای گفتن از خال و خط یار
ز وصف مام خود ایران سُراییم
به شعر ناب خویش از مام میهن
چو فرزندی نکو پیمان سُراییم
به توصیفش مدام اشعار شیوا
چو عارف مردمان از جان سُراییم
چو فردوسی سخن گوییم از ایران
ز مهد رستم دستان سُراییم
ز تاریخ سراسر فخر این خاک
ز رزم نادر و افغان سُراییم
ز ایثار شهیدان در شلمچه
ز جانبازان آن میدان سُراییم
ز آدابی که جاری باشد اینجا
ز نوروز عید مهرویان سُراییم
ز شهر سوخته وز تخت جمشید
ز جشن مهرگان هر آن سُراییم
ز الوند و دماوند و علم کوه
ز دشت خرّم گیلان سُراییم
سخن گوییم از ایثار و ز وحدت
ز کردستان و از کرمان سُراییم
ز آذربایجان آن مهد شیران
ز شیراز و ز اصفهان سُراییم
ز خوزستان و نخلستان بوشهر
ز تفتان و بلوچستان سُراییم
ز بوموسی و کیش و تنب کوچک
ز تنب دیگر و مهران سُراییم
ز خرمشهر و مردان دلیرش
ز اهواز و ز آبادان سُراییم
ز تاریخ وطن این خاک زرخیز
بماند تا که جاویدان سُراییم
بود تا جان به تن در وصف این خاک
به هر حال و به هر سامان سُراییم
به جز در مدح میهن شعر دیگر
نگوییم و فقط ز ایران سُراییم
محتشم مومنی (سامان) – اراک
سگ کشی؛
رجز خوانی ایران و ایرانی
در مقابل اسرائیل و یهود و صهیونیسم
وعدههای صادق
مجازات سخت...
آغاز؛ بسم الله الرحمن الرحیم است
پایان؛ به زودی مرگ شیطان رجیم است
ایران و ایرانی ببین اعجاز کرده
پایان اسرائیل را آغاز کرده
عزم بلند خویش را کوتاه گفتیم
سفیانی آمد، یا رسول الله (ص) گفتیم
ما لشکر لا یخلف المیعاد هستیم
دشمن اگر دجال، ما جلاد هستیم
حالا که دشمن تکیه بر طیاره کرده
افسار خود، زنجیر خود را پاره کرده...
مشغول پاچه گیری و جفتک پرانی است
پس مستحق این بلای آسمانی است
موشک پس از موشک پس از موشک بباریم
بادا دمار از روزگارش در بیاریم
هر چند پیش رو سپاه فیل داریم
وقت پذیرایی از او سجیل داریم
شیطان اگر روزی بیاید جانب ما
شلیک خواهد شد شهاب ثاقب ما
طوفان الاقصی همان طوفان نوح است
فتاح ما آمادهی فتح الفتوح است
گویی صدای غرش حیدر میآید
سوی یهودا موشک خیبر میآید
پشت جهان از خشم ما میلرزد این بار
گفتم؛ اگر از تو خطایی سر زد، این بار
ایران به تحریر فلسطین خواهد آمد
با وعدهای صادقتر از این خواهد آمد
این نعرههای حیدری شوخی ندارد
اذن جهاد رهبری شوخی ندارد
با حکم دلبر قطع خواهد شد سر دیو
با دست مشتی های تهران در تلاویو
لحظه شمار لذت یک روز خوبیم
بر بیت الاقصی پرچم ایران بکوبیم
چون در پی تعجیل در امر ظهوریم
باید از عالم این نجاست را بشوریم
مردم یکایک مرد میدانند امروز
فرماندهی میدان شهیدانند امروز
دنیا تماشا میکند دلدادهها را
رزم سلامیها و حاجیزادهها را
دیدیم از پخش مراسمهای زنده!
گل کاشتند این حاج قاسمهای زنده
پرتابهها روی هدف خوردند از دم
این است ناز شست طهرانی مقدم
این امتداد عزم جزم باکریهاست
که خاک دشمن بزم رزم باقریهاست
آغاز شد افسون فصل سگ کشی ها
پایان گرفت افسانهی کودک کشی ها
پشت سر سردار قاآنی است ایران
خاک نود میلیون سلیمانی است ایران
با نیت آزادی بیت المقدس
مشتی بسیج دانش آموزی تو را بس
این بچه شیران در پی صید تو هستند
این بمبها شیرینی عید تو هستند
این گربه که در نقشه میبینی پلنگ است
تاریخ ثابت کرده که استاد جنگ است
یعنی نگه دار آخرین زور خودت را
امروز باید بکنی گور خودت را
البته از نعشت اگر پیکر بماند
از لاشهات یک مشت خاکستر بماند
تهدید کردی سرزمین پارسی را؟
آموختی کامل زبان فارسی را!؟
حالا بخوان، خوانا نوشته روی موشک؛
پایان اسرائیل بر دنیا مبارک!
دست خدا و ذوالفقار حیدر است این
ما یا علی گفتیم و فتح خیبر است این...
شاعر؛ محمد زارعی، دلیجان
رجزی صهیون ستیز...
همه از سرسلامتیِ وطن
ای مبادا که دست برداریم
ما قسم خورده ایم چون آرش
جان، سرِ عهد خویش بگذاریم
ما عقابانِ آسمان در چنگ...
کُرک پر می کنیم کرکس را
آی کفتار اگر به خشم آری
شیر این بیشه ی مقدس را…!
روزی از روزگار خواهی دید
روی افسانه هات آواریم
تو اگر ازدحام یک غربی...
ما همان لشکر خشایاریم
سر فرودی به گنبد آهن
گرز رستم گرفته ام دستم
تو مگر در کجای تاریخی
من همانم که بوده و هستم
مرهب ات را علی به خاک افکند
کمر خیبرت شکست آنروز
روی بازوی عاشقان علی
نام خیبرشکن نشست آنروز
خون تهرانیِ مقدم ها
در رگِ باد کرده ام جاری ست
در مصافی که من حریف توام
حرفه ی مادرت عزاداری ست
تو همان یک وجب تلاویوی
من فلاتی به نام ایرانم
تو به زودی غبار خواهی شد
این منم که همیشه می مانم
شاعر: علی احدی
بر شانهی دل بار دگر زحمت داغ است
غم نیست که با سوختن این سینه ایاق است
در پای نظر سر زده فوارهای از خون
باز اشک روان را مژه از چشم سراغ است
تیر قدَر از چلّهی ظلم است سرازیر
بین سپر سینه و تقدیر وفاق است
جز ننگ دورنگی من از این تیره ندیدم
رسمی که در این قوم سیاق است نفاق است
پروردهی این خاک حریف است خزان را
اینجا که نگهبان چمن صاحب باغ است
امّید فرج هست و جز این چاره ندارم
تا ماه شب چارده من به محاق است
این موی سفید از گذر عمر گران نیست
دردی که از آن پیر شدم درد فراق است
شاعر: سیدمسعود طباطبائی
بر شانهی دل بار دگر زحمت داغ است
غم نیست که با سوختن این سینه ایاق است
در پای نظر سر زده فوارهای از خون
باز اشک روان را مژه از چشم سراغ است
تیر قدَر از چلّهی ظلم است سرازیر
بین سپر سینه و تقدیر وفاق است
جز ننگ دورنگی من از این تیره ندیدم
رسمی که در این قوم سیاق است نفاق است
پروردهی این خاک حریف است خزان را
اینجا که نگهبان چمن صاحب باغ است
امّید فرج هست و جز این چاره ندارم
تا ماه شب چارده من به محاق است
این موی سفید از گذر عمر گران نیست
دردی که از آن پیر شدم درد فراق است
شاعر: سیدمسعود طباطبائی
از کینهی شیطان صفتها شد عزا برپا
این لالهزار از برکت خون شهیدان است
ابلیس دست و پای خود را سخت گم کرده
فهمیده دیگر عمر شومش رو به پایان است
آغاز شد در این زمان پایان تاریکی
باید که شیطان را به دست مرگ بسپاریم
دیگر نباید بیشتر فرصت به شیطان داد
ما چهارده قرن است دنبال این کاریم
داغی به دل آمد ولی دشمن نخواهد دید
اشکی که ما بر کشتهگان خویش میریزیم
نزدیک باشد پرچم انا فتحنا را
بر سر در دروازه حیفا بیاویزیم
هر چند محزونیم ازین مظلومیت اما
حالا زمان انتقام و فتح طوفانیست
نصر من الله آمد و فتح قریب آن
بر پرچم دست علمداران ایرانی است
در دست ابراهیم این دوران تبر هستیم
ما دشمن بتهای سنگ و آهن و چوبیم
مشتی که ما از روز عاشورا گره کردیم
محکم به روی نحس اسرائیل میکوبیم
شاعر: مهدی پیرهادی
نظر شما