سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این اثر با الهام از اسطوره ایرانی آرش کمانگیر، بازتابی مدرن و فلسفی از مفاهیمی چون ایثار، هویت ملی، مرز و مسئولیت فردی در برابر جمع است.
نمایشنامه «آرش» بهرام بیضایی به عنوان اولین تجربه او در به کارگیری زبانِ ویژه در بازسازی روایت اسطورهای، اهمیت ویژهای دارد. بیضایی روایت آرش را وامدار کسرایی میداند اما او در این نمایشنامه شیوهای متفاوت از منظومه آرش کسرایی در پیش میگیرد.
بیضایی چارچوب کلی داستان باستانی آرش را به هم میریزد و کنشهای شخصیتها را تغییر میدهد و از گفتوگو میان شخصیتها و ایجاد روابط علت و معلولی وقایع و تغییر در شیوههای روایت استفاده میکند و زبان را تام و کمال به خدمت شکل و محتوای اثر میگیرد. اینگونه قاعدهگریزی از شیوههای معمول، روایت آرش را به اقتباسی خلاق تبدیل کرده است.
در روایت بیضایی با آرشی دیگر روبهرو هستیم نه آرشی که در متون کهن و در منظومه کسرایی دیده میشود. عواملی که اقتباس کسرایی و بیضایی را از اسطوره آرش متمایز میکند به نگاه و اندیشه این دو برمیگردد. در منظومه کسرایی، آرش پهلوان است، آرش در روایت بیضایی ستوربان است نه یک پهلوان: "مرد ستوربان (آرش) گوید: من از شبانان این بوم بودهام که اینک ستوربان سپاهم."
در روایت بیضایی، آرش نه یک پهلوان خشن و پرشور، بلکه انسانی عادی است؛ بیادعا، اندیشمند، و تنها. مردی که در شرایط بحرانی کشور، با آگاهی کامل از بهای جانش، تصمیم میگیرد تیر را پرتاب کند تا مرز بین ایران و توران تعیین شود. تیر از صبح تا غروب در آسمان پرواز میکند، و آنسوتر که فرود میآید، ایران باقی میماند. اما از آرش، تنها افسانهای میماند در باد.
بازسازی اسطوره برای امروز
بیضایی با نگاهی تازه به اسطوره کهن، آن را از حماسهای پرزرق و برق به روایتی انسانی تبدیل میکند. آرشِ او نماد فداکاری خاموش است؛ نماد روشنفکری که نمیخواهد بجنگد، اما برای نجات مردمش، جان میدهد. این نمایشنامه، مرز را نه فقط جغرافیایی، بلکه مرز میان اخلاق و قدرت، میان خاموشی و فریاد، میان مسئولیت و بیتفاوتی بازتعریف میکند.
جوزف کمپبل (اسطورهشناس آمریکایی) اعتقاد دارد: «هنرمند کسی است که اسطوره را به دوره و زمانه خود انتقال دهد.»
بهرام بیضایی نیز معتقد است که عصر اساطیر فقط متعلق به آغاز تاریخ نیست بلکه عصر اساطیر هرگز نمیگذرد و انسان در طول تاریخ اسطورههای زمان خودش را به نسبت اینکه در کدام لحظه تاریخ و کجای جهان ایستاده، میسازد.
در دورانی که ایران درگیر چالشهای عمیق هویتی، اجتماعی و حتی تهدیدهای امنیتی است، بازخوانی نمایشنامه «آرش» اثر بهرام بیضایی، نه فقط یک مرور ادبی، بلکه نوعی واکسیناسیون فرهنگیست؛ یادآوری قهرمانی که برای نجات وطن، بیهیاهو تیر رهایی را پرتاب کرد و خود ناپدید شد.
در فضایی که واژههایی چون وطن، مرز، جنگ و هویت هر روز در رسانهها تکرار میشوند، آرش بیضایی همچون تیریست که به جای کشتن، برای نجات مینشیند. او به ما یادآوری میکند که قهرمانان واقعی، نه همیشه در صفوف نبرد، بلکه در سکوتِ انتخابهای دشوار پنهاناند.
«آرش» یک متن نمایشی نیست؛ یک بیانیه فرهنگیست. پاسداشت خاک، انسانیت و روشنایی در تاریکی. امروز بیش از هر زمان، جامعه ایرانی به بازگشت به چنین نمادهایی نیاز دارد.
نظر شما