دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۹
نزول تب‌وتاب اجتماعی‌سرایی در اشعار جدید «راحیل شکوه»

بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی معتقد است: در مجموعه شعرهای چاپ‌نشده «راحیل شکوه» (شاعر جوان اهل تنگستان) تب و تاب اجتماعی‌سراییِ صاحب متن نزول کرده و بیشتر به عواطف فردی و اندکی هم انسانی روی آورده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر - بشیر علوی: «راحیل شکوه» بانوی شاعر اهرمی سال‌هاست به‌عنوان عضو فعال انجمن شعر و ادب اهرم  فعالیت می‌کند. او سراینده کتاب «بزم دلتنگی» است که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده و در اختیار علاقه‌مندان به شعر و شاعری قرار گرفته است.

وی در سال ۱۳۹۶ نیز موفق شد در اولین جشنواره «هفت اقلیم هنر» بسیج هنرمندان استان بوشهر با موضوع شعر انقلاب مقام دوم این جشنواره را کسب کند. از این شاعر اشعار فراوانی در قالب غزل و نو نیمایی وجود دارد که هنوز به دست ناشر سپرده نشده است که در این پژوهش به نقد و بررسی این اشعار می‌پردازیم.
 
زبان و تصاویر ساخته شده در این اشعار در ادامه‌ی تصاویر جا افتاده و سنتی ادبیات ایران است. در این اشعار کمتر با عاطفه و مفهوم پیام اجتماعی برخورد می‌کنیم. تب و تاب اجتماعی‌سرایی صاحب متن در اشعار چاپ‌نشده‌ی شکوه، نزول کرده و بیشتر به عواطف فردی و اندکی هم انسانی روی آورده است. افزایش امکانات زبانی، کیفیت مضامین شعر و حالات شاعر و رفتارهای ایماژی و عاطفه و سطح اندیشگی همگی رو به جلوتر و پرامکانات‌تر سروده شده‌اند.

در محور عاطفه، عاطفه فردی در بالاترین حضور قرار دارد تا به گونه‌ای که می‌توان، شالوده این اشعار را منِ فردی و عاشقانه‌های شخص دانست، عاشقانه‌هایی که با زبانی نرم و شیوا و عمیق و با احساسی کاملا اصیل سروده شده است.


مواردی هم عواطف اجتماعی و انسانی و دغدغه شاعر بوده که آن‌ها نیز با زبانی قوی بیان شده، هر چند که اندک هستند. امتیاز اصلی این اشعار مربوط به تصویرها و زبان‌های عواطف فردی‌ هستند که در هیچ‌کدام از آن‌ها یکنواختی ایجاد نشده است و لحن و تن صدای راوی مرتب در حال تغییر است و این متفاوت بودن لحن، همراه با ایماژ‌های زیبا و بروز متن را پویا و تصویرها را قدرتمند کرده است. در ادامه به ترتیب به مواردی در اشعار چاپ نشده وی می‌پردازیم:

1) پویایی کامل و نشاط‌بخش
واژه‌ها حساب شده و سان‌دیده شده در اشعار چاپ نشده راحیل شکوه حاضر شده‌اند و واژه یا زبانی لغو و بیهوده دیده نشد و همگی آن‌ها در کنار عاطفه و همراه با آن هستند. حضور بالای واژه‌های حسی کار را برای پویایی متن در کنار وزن متداول و صورخیال هموار و آرام کرده‌اند.

«آخر به من بگو که تو طاقت می‌آوری/ من برگ زردم و تو، درخت تناوری/ بی‌تو خزان و باد، چه ویران کننده است/ بی من ولی، بهار و بری، سایه‌گستری/ تنهاتر از همیشه، دلم داغ یک تبر/ بر قامت تکیده‌ی من زخم و خنجری.»

حضور پر و پیمان فعل با بسامد بالا و مفید با حضور واژه‌های حسی و ورود اشیاء با کارکرد حسی‌شان، پویایی و حرکت‌زایی فعل را شامل شده است. عدم حذف نابجای فعل از مشخصاتی است که در این اشعار دیده می‌شود. از دیگر ویژگی‌های این اشعار، بسامد بالای واژه‌های حسی که شعر را متفاوت کرده‌اند. نمادهای موجود در این اشعار همگی حسی هستند و این کار باعث شده که ارتباط میان واژه‌ها بسیار ساده باشد.

در این اشعار حذف فعل بی‌موردی وجود ندارد و مفاهیم با رویکرد حسی تولید شده‌اند. در همان ابتدا ساده بودن زبان که عمدی و هنرمندانه صورت گرفته، از ویژگی‌های شعر راحیل شکوه محسوب و دیده می‌شود. بالابودن بسامد واژه‌های حسی و برتری آن بر واژه‌های عقلی و حضور نمادهای ساده، از جمله عواملی هستند که ایستایی را بهره‌ی متن نکرده‌اند و خواننده را با متنی دیر و کندفهم مواجه نکرده‌اند.

متنی که باید برای رسیدن به فهم و لذتش، حوصله، خوانش و تفحص واژگانی و زبانی چندانی نیاز نیست، کل عاطفه‌های این مجموعه فردی نیستند، عواطف اجتماعی و انسانی نیز در این مجموعه یافت می‌شود. حضور واژه‌های حسی و کارکرد فعل‌های حرکت‌زا و حسی بر حذف حداقلی واژه و فعل، باعث پویایی و روانی متن شده که در این عوامل در کنار حرکت مطلوب عامل «تشبیه» علاوه بر اینکه باعث پویایی شده‌اند در همسویی و همراهی با عاطفه هم خوب و مناسب عمل کرده‌اند:

«شبیه ارگ بمم از هجوم زلزله‌ها/ به شهر روی گسل هم بهار سر بزند/ دوباره خوشه بروید، دوباره سنبله‌ها خدا کند که بیایی دوباره دف بزنند

از تلاش‌های رو به جلو این اشعار، علاوه بر جِنَم نو داشتن، حضور مداوم و مستمر فعل‌های به‌جا و به‌موقع است که پویایی و حرکت‌زایی را بهره متن کرده و خواننده را با یک متن پویا مواجه کرده است. ببینید که با به‌کارگیری ردیف فعلی«می‌شود»، در شعر زیر و خوش‌نشینی‌اش درکنار واژه‌های موفق دیگر در محور همنشینی و انبوه نوآوری نحوی و حضور اشیای حسی و متفاوت، چگونه سخنی شاعرانه می‌آفریند:

«گاهی جهان به حادثه زنجیر می‌شود/ از هرچه هست و نیست دلت سیر می‌شود/ این کوره‌راه حادثه تقدیر دردهاست/ احساس مّرد، عشق زمینگیر می‌شود/ هی ترس، اضطراب، سکوتی شبیه مرگ/ پاییز باغ و مزرعه واگیر می‌شود/ کو شعله‌ای که ها کند این دست‌هایمان/ آتش بیار معرکه درگیر می‌شود/ خیس از مرور خاطره‌های خزان و باد/ سالی که آب چشمه گلوگیر می‌شود/ در لابه‌لای بغض فروخورده مرده‌ایم/ وقتی که عمق فاجعه تعبیر می‌شود/ باید کلاغ مزرعه را بال و پر برید/ فرصت کم است، زود بیا! دیر می‌شود/ بر زخم هم نمک زده‌ایم و امید نیست/ حالا که زخم کهنه نمک‌گیر می‌شود.»

2) عامل ایماژ
در حوزه‌ی ایماژ، تشخیص و تشبیه، کارکرد اصلی متن را دارند و آن هم با رویکرد عدم حذف ارکان. تلاش راوی این بوده که ارکان را تا جایی که می‌تواند حذف نکند تا به بُعد پویایی متن نظری داشته باشد. این بهره‌گیری از ایماژ در پویاسازی و حرکت متن و تصویرهایش مؤثر واقع شد‌اند. صداقت مبنای انتقال عاطفه‌ی شعرش را بر پایه رسانگی تشخیص بنا نهاده و به خوبی این دو ایماژ را با عاطفه‌ی شعری خودش همراه و همسو کرده است.

«شاخه گلی از دیوار همسایه سرک می‌کشد/ نگاه دزدانه‌اش را دوست دارم/ روزهاست/ برای گنجشکی از باغچه‌مان دلبری می‌کند/ صبح‌ها از پشت نقاب توری پنجره/ لبخند می‌زند.»

عدم یکنواختی و خستگی در خوانش این اشعار، از نتایج همین آرایه بیانی است که سرآمد مؤلفه‌های پویاساز متن هستند. تشخیص، در کش و قوس جدال‌ها قرار می‌گیرد و قبض و بسطی در روح و روان شعر ایجاد و شعر را خواندنی و قابل تأمل می‌کند. به‌خصوص اینکه در این راستا در رتبه بعد، «تشبیه» هم از جمله ایماژهای است که جایگاه خوبی در این مجموعه دارد. این دو ایماژ به پشتوانه‌ی همدیگر ذهن خواننده‌ی فرهیخته را نسبت به عاطفه و پیام متن، پویاتر و همسوتر می‌کند.
 

راحیل شکوه از تشبیه عقلی بر حسی که منطقی‌ترین نوع تشبیه از این بابت است، استفاده کرده و آن هم تقریباً با ذکر همه ارکان. هر دوی این کارکرد در پویایی متن موثر بوده است. چیزی که در دفتر به چاپ رسیده‌ی او هم مشاهده شد، بالا بودن به‌کارگیری واژه‌های ذهنی است که تقریباً به گونه‌ای وجه غالب این دفتر شده است.
«اینجا خورشید، هر شامگاه
جهاز خود را برمی‌دارد و به قهر می‌رود»

***

«به سطر سطر نگاهت میان قاب غزل
نگویم از غم و حسرت ، نگویم از گله‌ها»

از اتفاق‌های خوب این مجموعه حضور تناقض است که در شعر بوشهر با چراغ باید به‌دنبال آن بود. در محور ایماژ و صور خیال، علاوه بر تشبیه و تشخیص، یک مورد هم تناقض در ساختار تصویرسازی‌های متن مؤثر واقع شده و حضور فعال داشته‌ است.

تصویرسازی با تناقضی زیبا و به همراه یک تابلوی دلنشین نقاشی که حرکتش را از اشیا حسی می‌گیرد. تابلویی که بدون فعل ترسیم شده و هستی پیش رو را به خوبی در مقابل چشمان امروز ما قرار داده است. تناقض با بهره‌گیری از پاره‌های زبان و ایجاد تناسب و تقارن میان ایماژ و عاطفه حضور فعّال و مطلوب دارند:

«تو بیراهه‌ترین شاهراهی/ که کاروان‌های جاده ابریشم/ سالیان دور مسیر تو را/ با ابدیت پیوند زده‌اند»

۳) ارتباط مفاهیم و عاطفه‌ها
در شعر زیر حرکت خوبی در ارتباط دادن محور عمودی در جریان‌سازی تاریخی رخ داده است. شاعر با کمک گرفتن از مولفه‌های متعدد کلاسیک و مدرنیسم در پی ارائه یک عاطفه بوده که در انجام آن موفق عمل کرده است. این ارتباط با بهره‌گیری از اشاره‌ها و تلمیحی‌هایی ایجاد می‌شود که یکی پس از دیگری در ذهن شاعر و راوی تولید شده است:

«رو‌به‌رویم می‌نشینی/ چای می‌نوشی/ رسالتت را به گوش‌هایم می‌آویزی/ زل می‌زنم به تو/ زل می‌زنم به ساعت دیواری/ زل می‌زنم به فنجان چای یخ کرده‌ام/ تکیه بر عصا دریایی را نشکافته‌ای/ تکه‌های پرواز پرنده‌ای را بهم ندوخته‌ای/ تقارن ماه آسمان را نشکسته‌ای/ ولی مومنانه تو را می‌شنوم/ شهرزاد قصه‌گو می‌شوی/ به این آیه‌های نامحکمت ایمان می‌آورم/ دوباره قصه می‌بافی و در قصه‌ات:/ گرگ، گوسفندان چوپان دروغگو را نمی‌درد/ و استخوان، دست شنل قرمزی است/ باز زل می‌زنم به تو/ زل می‌زنم به ساعت دیواری/ و زل می‌زنم به پیامبری که چشمانش، کتاب اوست.»

4) ارتباط خوب مؤلفه‌های موردنظر با عامل زبان
از رویکردهای خوب این اشعار حضور ارتباط عمیق و ژرف میان ترکیبات و واژه‌ها و آهنگ‌شان و مفاهیم و عاطفه مورد نظر است. زبان‌سازی همراه با موسیقی به‌جا و سازنده‌ی این اشعار در ارتباط دادن به مفاهیم مدِنظر راوی دستِ پری داشته و موفقیت‌های خوبی به‌دست آورده است. به طور مثال، در بیت زیر واژه‌های «باید و بیا و زود و دیر و فرصت کم» در این که مفهوم دیر شدن را ارائه بدهند، فعال عمل کرده‌اند:

«باید کلاغ مزرعه را بال و پر برید
فرصت کم است، زود بیا! دیر می‌شود»

۵) تصاویر بومی و زیست اقلیمی
در بومی‌گرایی نیز اتفاق‌های خوبی افتاده است. با حضور واژه‌های بندر و ساحل و شروه و جاشو و تور و لنج و ماهی و دریا که همگی از مؤلفه‌های دریا هستند، اشعار چاپ نشده‌ی راحیل شکوه به خوبی تن به مؤلفه‌های زیست بومی داده‌اند و شعر خود را دراین زمینه هم پربار کرده است. در این محور، رویکرد خوبی دارد و ایماژهای خوبی در این زمینه تولید کرده است. ایماژهایی که عموما با واژه‌های دریا، تهیه و ترسیم شده است:

«ثانیه‌های بیمار/ عقربه‌های سرگردان بی‌هدف/ طعم گس سرگیجه را تکرار می‌کنند/ خشم خورشید بندر/ بر لبان ساحل تاول نشانده است/ در هرم نفس‌گیر شرجی و شروه/ نگاه خسته جاشو/ به دست‌های خالی تور/ لنج‌ها را زمینگیر کرده است/ کاش باران بیاید/ و ماهی‌ها سر از خاک برداشته/ به دریا باز گردند/ باران که بیاید/ از ناودان‌های خیالمان غزلواره می‌چکد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها