حق تجدید چاپ آثار 50 سال پس از مرگ مولف، به ورثه منتقل میشود، اما اگر ورثه به هر دلیل مانع چاپ مجدد آثار شوند، این انتقال حق، موجب محدودیت دسترسی مردم به آثار میشود.
مطابق ماده ۸۶۱ قانون مدنی، افراد به دلیل رابطه نسبی یا سببی از متوفی ارث میبرند. اشخاصی که رابطه نسبی با متوفی دارند، سه طبقه هستند که در ماده ۸۶۲ قانون مزبور، پدر، مادر، اولاد و اولادِ اولاد؛ اجداد، برادر، خواهر و اولاد آنها؛ اعمام، عمات، اخوال، خالات و اولاد آنها نامبرده شدهاند. با وجود هر یک از طبقات، طبقه بعدی ارث نخواهند برد.
در ماده 12 فصل سوم قانون حمایت حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان، مدت حمایت از حق پدیدآورنده و حمایتهای قانونی دیگر «مدت استفاده از حقوق مادی پدیدآورنده موضوع این قانون که به موجب وصایت یا وراثت منتقل میشود، از تاریخ مرگ پدیدآورنده 30 سال است و اگر وارثی وجود نداشته باشد یا بر اثر وصایت به کسی منتقل نشده باشد، برای همان مدت بهمنظور استفاده عمومی در اختیار وزارت فرهنگ و هنر قرار خواهد گرفت.»
براساس اصلاحیهای كه مجلس شورای اسلامی در این باره در تاریخ 31/05/89 به تصویب مجلس شورای اسلامی رساند و در تاریخ 07/07/89 توسط ریاست محترم جمهور برای اجرا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ شد، این قانون تغییراتی داشت: نخستین قسمت از این مصوبه از نظر حقوقی، حقوق مادی مولف، مصنف و هنرمند كه به موجب وصایت و وراثت منتقل میشود را از 30 سال به 50 سال افزایش داد كه این قدمی مهم در راستای هماهنگ کردن قوانین مالكیت فكری با كنوانسیون برن و موافقتنامه تریپس برشمرده شدهاست. دومین تغییر این بود كه در قانون، درصورت عدم وصایت یا وراثت، اثر برای استفاده عموم دراختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار میگرفت و از تاریخ این مصوبه، در اختیار حاكم اسلامی قرار خواهد گرفت.
این حقوق و مواردی بیش از آن، به دلیل توسعه سوادآموزی، رشد صنعت چاپ و بالا رفتن تقاضا برای آثار، در نظر گرفته شدهاند. مسالهای که این یادداشت به آن میپردازد، توجه به عوامل بازدارنده انتشار آثار پس از مرگ مولف است که مخاطبان را از دسترسی به آنها محروم میکند.
وقتی ورثه خلاف نظر مولف رفتار میکنند
بیشتر توجه قانون حمایت حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان به جلوگیری از سواستفاده از آثار هنری معطوف بوده است و همچنین در موافقتنانه تریپس و کنوانسیونهای برن، سواستفاده و بهرهبرداری مادی به تفکیک مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ اما نگارنده، موفق به پیداکردن قانونی نشد که مانع ایجاد محدودیت ورثه برای انتشار و دسترسپذیر بودن آثار شود؛ چراکه قوانین در این حوزه وابسته به قراردادی که مولف با ناشر بسته است و همچنین وصیتنامه مولف، متفاوت تصمیم میگیرد.
تاریخ ادبیات و سایر حوزههای هنری ایران و دیگر کشورها، بارها شاهد اختلاف نظر ورثه با مولفان و صاحبان آثاری بوده است که دیگر در قید حیات نیستند؛ شاعرانی که نمیخواستند دفترهای شعرشان چاپ شود، یا عکس آن؛ جلوگیری از انتشار دفتر شعری که دوستداران فراوانی دارد از سوی ورثه، همچنین فروش آثار جعلی که از طرف برخی ورثه به نام هنرمند منتشر شده است و... احمد شاملو یکی از شاعرانی است که کمتر کسی پیدا میشود که از اختلاف نظرهای پیش آمده درباره انتشار آثارش بعد از مرگ او بیخبر باشد. با اینکه شاملو مسئولیت انتشار آثارش را به ع.پاشایی و آیدا سرکیسیان سپرده بود، یکی از پسرهایش اقدام به انتشار مجدد کتابی کرد که شاملو در زمان حیات خواسته بود تا تجدید چاپ نشود. همچنین میان پاشایی و ناشری که آثار شاملو را منتشر میکرد، اختلاف نظرهایی به وجود آمده بود. در نهایت، اختلاف نظرها موجب شد تا آیدا سرکیسیان و ع.پاشایی به سپردن سرپرستی یا نمایندگی قانونی آثار به نهادی حقوقی «بنیاد الف.بامداد» اقدام کنند. این اتفاق شاید امکانی باشد که هر مولف و هنرمند، نه پیش از مرگ، بلکه در زمان نوشتن قرارداد با ناشر، برای آینده اثر خود بیاندیشند تا جلوی بسیاری از اختلاف نظرها، محدودیتهای دسترسی و سوءاستفادهها گرفته شود.
نمونه معکوس و جهانیاش اما، انتشار آثار منتخب و تکه پاره شده فردریش نیچه به وسیله خواهرش بود. الیزابت، خواهر نیچه عقایدی مقابل او داشت؛ تا جایی که گفته میشود نیچه حتی در مراسم عروسی او شرکت نکرد. زمانیکه الیزابت مسئولیت کارهای برادر را به عهده گرفت، همه نوشتههای او را گردآوری و سپس «بایگانی نیچه» را بنیاد گذاشت. او بسیاری از آثار نیچه را حذف کرد و متنی را به متن دیگر چسباند و حتی زندگینامه بیاعتباری از او منتشر کرد.
بازار سیاه برای کتابهای نایاب
کمیاب شدن کتابهای پرمخاطب، معمولا موجب شکلگیری راههای فرعی برای رسیدن به آثار میشود. شاید روش ایدهآل، دسترسی به آثار نایاب به کمک کتابخانهها باشد اما کتابخانهها، بسیاری از کتابها را ندارند و همواره راه سادهتر، خریداری این کتابها از بازار کتابهای دست دوم یا بساطهای کتاب کنار خیابان است. محدود کردن انتشار یک کتاب، آن هم در شرایط نشر کنونی کشور که با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند، کارت دعوتی است برای سودجویان تا بتوانند در بازار سیاه دسترسی به کتابهای نایاب را برای مخاطبانش ممکن کنند.
شکلگیری چنین روندی برای خانواده شایگان که میتوان آنها را بینیاز از نظر سود مادی حاصل از چاپ این کتابها تصور کرد، برای دوستداران آثار شایگان سخت ناامید کننده است؛ شرایطی عکسِ رسالتی که شایگان برای خود متصور بود. هرچند این سوالها نیز باقی میماند که چرا کتاب تا این اندازه در قالب کالا درآمده است که سرنوشت این کالای فرهنگی را نه مردم، بلکه قانونِ بازار تعیین میکند؟ و چرا شایگان که تا این اندازه بر مسائل مسلط بود، برای دسترسپذیر بودن آثار خود، آیندهاندیشی نکرد؟ بههرروی؛ آیا میتوان برای دسترسپذیر بودن آثار بعد از مرگ مولف، موسسه یا بنیادی را در نظر گرفت که مجموعه آثار مولفان و هنرمندان را جمعآوری و با رعایت حقوق مولف، ورثه و همچنین در نظر گرفتن حق مردم، بیرون از هرگونه سوگیری سیاسی از آثار بهعنوان میراث ملی نگهداری کند؟
نظرات