سیامک گلشیری که تاکنون 20 رمان و چند مجموعه داستان منتشر کرده است، درباره مجموعه «گورشاه» به ایبنا میگوید: نخستین جلد این مجموعه با عنوان «دختران گمشده» چندی پیش منتشر شده است، البته من این کتاب را سه سال پیش نوشتم و به نشر افق تحویل دادم اما در جلسهای که با مسئولان نشر افق داشتیم، قرار شد جلد دوم آن را هم بنویسم و در نهایت دو جلد با هم منتشر شوند تا مخاطبان بیشتر در جریان اتفاقات داستان قرار بگیرند.
«به سوی قلمرو شاه یوناس» در راه است
این نویسنده و منتقد ادبی ادامه میدهد: براین اساس یک سال طول کشید تا جلد دوم را که آن موقع مشغول نوشتنش بودم، به ناشر تحویل دهم. اما در نهایت بعد از دو سال همان جلد نخست منتشر شد و جلد دوم با عنوان «به سوی قلمرو شاه یوناس» هنوز منتشر نشده است. البته به دلیل استقبال خوبی که از جلد نخست شد، قرار است جلد دوم هم تا پایان سال منتشر شود. درحالیکه من جلد سوم را هم نوشتهام و بهزودی به ناشر تحویل میدهم.
گلشیری درعین حال او از اینکه چاپ این مجموعه طول کشیده خوشحال است چون بهتدریج که جلدهای بعدی را نوشته در جلد اول هم دست برده و براساس وقایع آینده تغییراتی در آن ایجاد کرده و کاملتر شده است.
این نویسنده درباره چگونگی نوشتن این مجموعه توضیح میدهد: خیلی از بچهها از من میپرسیدند که «خونآشامها» ادامه پیدا نمیکند؟ و خیلی پیگیر این مجموعه بودند و من در پاسخ میگفتم که خونآشامها پنج جلد بوده و دیگر ادامه پیدا نمیکند و تصمیم نداشتم این مجموعه را ادامه دهم. اما یک شب، نیمههای شب بود که به ذهنم رسید شخصی به سراغ نویسنده «خونآشام»ها آمده و میخواهد او را وارد ماجرای دیگری کند علیرغم اینکه نویسنده نمیخواهد وارد ماجرای دیگری شود.
همیشه یک نفر در خانه گم میشود
خالق مجموعه داستان «رژ قرمز» میافزاید: از سویی دیگر موضوعی که ذهنم را مشغول کرده بود و به آن فکر میکردم این بود که همیشه یک نفر در خانه گم میشود. در نهایت این دو موضوع به هم ربط پیدا کرد و نتیجه این شد که پسری در کتاب «دختران گمشده» به سراغ نویسنده میرود و به او میگوید خواهرم گم شده، و این هسته اصلی شکلگیری داستان بود. اما قبل از نوشتن داستان درباره دنیایی که این دو شخصیت وارد آن میشوند، چیزی نمیدانستم و همه چیز بهتدریج در زمان نوشتن شکل گرفت.
گلشیری در ادامه به موضوع داستان اشاره میکند و میگوید: اگر داستان «دختران گمشده» را خوانده باشید میبینید نویسندهای که شخصیت راوی داستان است هم اسم من است و قبلا کتاب «خونآشام»ها را نوشته است و دیگر نمیخواهد سراغ این داستان برود. اما نیما که قبلا کتابهای او را خوانده و اعتقاد دارد که کتابها حتی داستان خونآشامها را بر اساس واقعیت نوشته، به سراغ این نویسنده میرود و به او میگوید خواهرش گم شده است و از او کمک میخواهد و میگوید هیچ کس حرفم را باور نمیکند. کمکم نویسنده هم که حرفهای نیما را باور نمیکرده وارد ماجرا میشود و به خاطر اتفاقهایی که رخ میدهد کمکم حرفهای نیما را باور میکند و داستان ادامه پیدا میکند.
یک کتاب را میتوان در ژانرهای مختلف بررسی کرد
گلشیری که «دختران گمشده» را در ژانر فانتزی طبقهبندی میکند، درباره ترسناک بودن برخی بخشهای آن توضیح میدهد: به نظر من یک کتاب را میتوان در ژانرهای مختلف بررسی کرد؛ مثلا «جین ایر» را میتوان در ژانر گوتیک هم آورد در عین حالیکه در ژانرهای دیگر هم قرار میگیرد. اساس این کتاب هم در ژانر فانتزی است اما در عین حال جنبههای ترسناکی دارد که از «خونآشام»ها هم ترسناکتر است و میتوان آن را در ژانرهای دیگر هم بررسی کرد.
ترسی که موجب خلاقیت در بچهها میشود
نویسنده مجموعه داستان «با لبان بسته» در پاسخ به این سوال که داستانهای ترسناک چه تاثیری در ذهن و روح بچهها دارد، میگوید: من هیچوقت به سراغ آثار ترسناکی نرفتهام که صحنههایی مانند خون و خونریزی، قطع کردن دست و پا و ... دارند و تعدادشان در سینما و ادبیات هم زیاد است. ژانری که من کار میکنم فرق میکند. دلهره و ترسی که در آثار من وجود دارد از آن جنس نیست و باعث خلاقیت در بچهها میشود و میتواند پاسخی باشد به هیجاناتی که دارند. چندی پیش یکی از دوستانم میگفت بچه که بودم همیشه از موجودات خیالی که برای خودم درست میکردم، میترسیدم. شاید اگر آن زمان کتابهای مناسبی در این حوزه میخواندم، انرژی من تخلیه میشد.
خالق «خانهای در تاریکی» میافزاید: از آن مهمتر موقعیتهایی است که نوجوانان در این کتابها با آنها مواجه میشوند و میتواند موقعیتهای فوقالعادهای برایشان باشد. آنها در این آثار زندگیای را تجربه میکنند که هرگز در موقعیت عادی تجربه نکردهاند و این موضوع سبب میشود که اگر رمانی عمیق باشد آنها را به فکر کردن وادارد.
شخصیتهای ترسناک لزوما منفی نیستند
گلشیری با بیان اینکه در این رمانها شخصیتپردازی میکند، میگوید: شخصیتهای داستانم برایم اهمیت زیادی دارند. باید توجه داشت که شخصیتهای ترسناک لزوما شخصیتهای منفی نیستند، بلکه شخصیتهای خاکستری، سیاه و سفیدی هستند که عمق دارند و باعث عمق بخشیدن به شخصیتهای اصلی داستان میشوند.
این نویسنده در ادامه به استفاده از کهن الگوهای موجود در ادبیات فارسی در شخصیتپردازی داستانهایش اشاره میکند و میگوید: من در داستانهایم از کهن الگوهای ایرانی خیلی بهره میگیرم. به طورکلی وقتی درحال نوشتن هستم هم آثار خارجی در ذهنم هست، هم آثار گوتیک و هم آثار کلاسیک ایرانی، و نوشتهام تلفیقی از اینها میشود. همه اینها در خلق اثر به من کمک میکند و شاید همین موضوع تلفیق فرهنگهای مختلف سبب شود که بچهها بتوانند با این آثار ارتباط برقرار کنند.
نظر شما