میثم محمدامینی مترجم کتاب «زندگی ۳.۰» در این نشست گفت: کتاب به نوعی در حوزه آیندهپژوهی دستهبندی میشود و نویسنده پیش از این کتابهایی مرتبط با حوزه ترویج علم و جهان ریاضی و ... نیز نگارش و منتشر کرده بود. ما منابع خوبی در حوزه ترویج علم به زبان فارسی در اختیار نداریم و از این ترجمه چنین کتابی را مهم دیدیم. با وجود اینکه علم زندگی روزمره انسان را هم متحول کرده و میکند اما به دلیل تخصصی شدن حوزههای مختلف آن شاید ما از اینکه در سایر حوزههای غیر از تخصص خودمان چه پیشرفتهایی صورت گرفته است اطلاعی نداشته باشیم و این قبیل کتابها دقیقا برای همین نوشته میشوند که این خلاء را پر کنند.
او ادامه داد: با این حال زبان عمومی و همهگیر این کتابها اصلا به معنای ابتذال نیست و حرف نادرستی یا نگاهی فانتزی و تخیلی در آنها نمیبینیم. منتها این دسته از کتابها به نوعی از زبان ریاضی عبور کرده و کلیت مباحث علمی را با خواننده درمیان میگذارند. یکی از ویژگیهای مهم این کتاب توجه به آیندهپژوهی است. آیندهپژوهی میتواند خطرناک باشد چراکه احتمال ورود نگاه فانتزی و تخیلی به آن وجود دارد. هیچ قطعیت و احتمال بالایی درباره روایات آینده نمیتوان ارائه کرد یا پیشبینی دقیقی از آینده داشت اما نباید از آیندهپژوهی هم غافل باشیم. مهندسان عموما تنها شیفته امکانات فنی هستند و صرف اینکه اختراعی محقق شود برایشان کافی است و نگاهی کلانی به جنبههای دیگر یک اختراع از جمله اثرات و آسیبهای آن ندارند. در ادبیات هم ما مثلا با پدیدهای مثل فرانکاشتاین روبرو هستیم.
این مترجم اضافه کرد: این مهم است که واکاوی کنیم اختراعات بشری و فنآوریها چه تاثیری روی زندگی انسان دارند و چگونه حتی سیاستگذاریها را هم تحت تاثیر قرار میدهند و حتی سیاستمدارها از این تاثیر آنها اطلاعی ندارند. درواقع در آیندهپژوهی روند تحولات پیگیری میشود؛ تحولاتی که ابدا منتظر ما نمیمانند. هوش مصنوعی ما را به نوعی با فلسفه موعددار مواجه کرده به این معنا که هر پرسش و معمایی باید در زمان مشخصی حل شود، ما سرشت حقیقی فلسفه متعلق به یک زمان بیانتها است. اینجاست که مسئلهای مثل تصمیمگیری درباره راننده واگنی که باید میان زندگی فرد یا افرادی یا مرگ افراد دیگری تصمیم بگیرد مطرح میشود. مثلا ما حتی امروز ما با نوعی خودروهای اتوماتیک طرفیم که احتمالا بتوان آنها با تنظیمات و پیشفرضهایی برای چنین مواردی برنامهریزی کرد تا تصمیم بگیرند.
محمدامینی همچنین یادآور شد: حوزه دیگر حوزه پزشکی است که عملا تشخیص و درمان آن از حوزه انسانی خارج شده و آیندهپژوهی هم میگوید که عملا به ماشین سپرده خواهد شد. اما همین آیندهپژوهی میگوید که پرستاری همچنان در دست انسان باقی خواهد ماند و ما همچنان به مراقبت از یکدیگر نیاز داریم. مراقبت از همدیگر نیازمند نوعی هوش عاطفی و ارتباطات اجتماعی است که ماشینها هنوز در این زمنیه از انسانها عقبتر هستند. همیشه از اینکه ممکن است رباتها و ماشینها به نوعی خودآگاهی برسند و اختیار ما را در دست بگیرند برای انسان وجود داشته و دارد. اما اینها به زعم چنین کتابی به بیراهه رفتن است چراکه درک پدیدارشناسی هوش مصنوعی مهم نیست و این توانایی حل مسئله است که کارایی خواه داشت. یعنی تعیین یک هدف و برنامهریزی برای رسیدن به آن و خب اینجا مهم است که این هدف را چه کسی و چگونه تعیین میکند.
او تصریح کرد: موضوع سیاستگذاری سیاسی نیست بلکه توجه به آنچه ممکن است در آینده به آن برسیم است. کتاب همچنین به نوعی به تاریخ کائنات و عالم هم توجه کرده و میگوید در صورتهای نخستین حیات ما صرفا با یک تعریف عملیاتی روبرو هستیم و فلسفه و مسائلاش در صورتهای بعدی حیات تجلی یافته است. کتاب ابدا پیشبینی قطعیای نسبت به آینده نمیکند و فقط زوایای مختلف تحولات علم را برسی میکند.
افشین خاکباز (مترجم کتاب «رویاهای انقلابی») نیز درباره این کتاب گفت: این اثر ریچارد استایتز کتابی درباره روسیه است و روسیه به دلایل متعددی برای ما مهم است. هم همسایه شمالی ماست و هم تاریخ مشترکی با همدیگر داریم. تحولات روسیه برای ما مهم است و درسآموز. استایتز در این کتاب روی فرهنگ و نظم اجتماعی تمرکز کرده تا چرایی وقوع انقلاب روسیه را از دل آن واکاوی کند. نویسنده ابدا نگاه ایدئولوژیکی به انقلاب روسیه ندارد و پیشداوری و سوگیری نسبت به آن ندارد. او محتاطانه فاکتورها و عوامل دخیل در انقلاب روسیه رو بررسی میکند و در این میان تنها به تاریخ احزاب سیاسی روسیه توجه نشان نمی دهد و آرمانشهرهای مردم روسیه که زمینهساز انقلاب شدند را هم مد نظر دارد.
این مترجم افزود: ریچارد استایتز این آرمانشهرها را پس از انقلاب هم دنبال میکند و برخورد دولت انقلابی با این آرمانشهرها و برخورد مردم با آرمانشهری مختلف را واکاوی میکند و با نثری رمانگونه روایت میکند که استالین با این رویاهای آرمانی چه کرد. کتاب تشریح میکند که چهطور گروههای مختلف مردم روسیه به سمت انقلاب حرکت کردند و چرا مردم به سمت این رویاپردازیها رفتند. جامعه روسیه جامعهای یکدست نیست و از حکام و دهقانان و روشنفکرانی تشکیل شده بود که آرمانها و رویاهای مختلفی داشتند. مثلا آرمان و رویای حکام شکلدهی به تودههای مردم و تشکیل یک امپراتوری بود و به دنبال سعادت و خوشبختی مردم نبودند. درواقع آنها مردم را برای قدرت خودشان سازماندهی میکردند و نهایتا جامعه روسیه به پادگان و زندان و کارخانه تبدیل شد.
او متذکر شد: رویای روشنفکران هم طبعا رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی بود و دهقانان هم رویاهای خودشان را داشند. واقعیت این است که ایده کمون اولیه و مارکسیسم به تنهایی روسیه را به انقلاب نرساند و این خواسته به نوعی در تاریخ زندگی دهقانی روسیه وجود داشته است. تا چندسال ابتدایی پس از انقلاب هم همه آرمانشهرها تحمل میشند اما کمکم دولت به مبارزه با آرمانشهرهای دیگران روی آورد که اوج آن را در دوره استالین میبینیم. در این میان تمام نمادها و سمبلهای گذشته فرهنگ روسیه نابود شد و کار تا جایی پیش رفت که برای جلوگیری از افراط کمیساریای حفاظت از آثار فرهنگی در شوروی ایجاد شد. ایجاد کمونهای مسکونی، دانشجویی و مزدبگیری یا حتی ارکستر بیرهبر از دیگر رویاها و آرمانهای روسی بود که مدتی محقق شد.
خاکباز عنوان کرد: البته برخی از مردم همچنان در حسرت گذشته بودند و میخواستند جلوی این صنعتیشدن انقلابی را بگیرند. گرچه در دورهای در روسیه داستان علمی و تخیلی زیاد نوشته شد اما در دوره استالین کار به اختهسازی خیال رسید و آنهایی که میخواستند رویاهای آرمانشهر خود را عملی کنند تبعید و زندانی و اعدام شدند. کتاب به تاثیر فرهنگ روسیه به این آرمانگراییها توجه کرده و حتی سبکهای مختلف معماری روسیه را مد نظر داشته است. خواننده در این اثر حتی با نحوه سازماندهی اجتماعی روسیه هم آشنا میشود.
نظر شما