چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۴
شعر شهریار بیشتر از آن که حافظانه باشد، شهریارانه است

باقر صدری‌نیا مدرس دانشگاه تبریز و شهریار پژوه می‌گوید: شعر شهریار بیشتر از آن که حافظانه باشد، شهریارانه است. یعنی چندان رنگ شعر حافظ را در شعر شهریار نمی‌بینیم. بیشتر موسیقی شعر حافظ، شهریار را جذب کرده و در شعرش انعکاس یافته است.

باقر صدری‌نیا، عضو هیات علمی دانشگاه تبریز و شهریارپژوه که چندین مقاله درباره شعر شهریار منتشر کرده است، به مناسبت سی‌و یکمین سالروز درگذشت شهریار تبریزی و روز ملی شعر و ادب فارسی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره میزان تاثیرپذیری شهریار از شعر حافظ عنوان کرد: در اینکه شهریار دوست‌دار حافظ بوده، تردیدی نیست. خود او هم بارها گفته که از همان دوران کودکی با شعر حافظ آشنا شده و تقریبا تا پایان عمرش با حافظ و شعر او دمخور بوده است، منتهی شهریار تلقی خاص خودش را از حافظ داشته است؛ یعنی حافظی که شهریار در تصور دارد با آنچه که به طور کلی می‌توان از حافظ واقعی تصور کرد، فرق دارد.
 
او ادامه داد: در عین حال که دلبسته شعر حافظ بوده؛ در عین اینکه تعدادی از اشعار حافظ را استقبال کرده و گاهی وزن و قافیه و ردیف را از حافظ گرفته و شعر او به همان سیاق است، معتقدم که شعر شهریار بیشتر از آن که حافظانه باشد، شهریارانه است. یعنی چندان رنگ شعر حافظ را در شعر شهریار نمی‌بینیم. بیشتر موسیقی شعر حافظ، شهریار را جذب کرده و در شعرش انعکاس یافته است. البته محتوای عرفانی شعر حافظ هم مورد توجه شهریار بوده است، اما به طور کلی آنچه که موجب توجه و جذب شهریار شده، بیشتر موسیقی شعر حافظ است، تا ویژگی‌های جمال‌شناختی و زیبایی‌شناختی شعر حافظ.

این شهریار پژوه ضمن بیان اینکه نگاهی هم خود شهریار دارد که می‌گوید شعر سایه حافظانه‌تر از شعر من است و درست هم هست؛ اضافه کرد: اگر به شعرهایی که شهریار در آن‌ها به استقبال شعر حافظ رفته، نگاه کنید؛ مثلا شعر معروفی حافظ دارد که:
« بیا که قصر امل سخت سست بنیادست / بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست»

وقتی که شهریار به استقبال این شعر می‌رود، فقط وزن و قافیه و ردیف را از آن می‌گیرد و خصایص شعر شهریار با حافظ در این شعر انطباق ندارد. تعابیر، کاربرد زبان و ... همه شهریارانه است؛ یعنی ویژگی شعر خود شهریار را دارد و حافظانه نیست. در مجموع می‌خواهم بگویم که شعر شهریار بیشتر شاید از حیث موسیقی شعر و مقداری از حیث محتوا؛ تحت تاثیر شعر حافظ است؛ اما خصایص شعر شهریار، همچنان شهریارانه است و برخلاف آنچه که تا به حال گفته شده، چندان رنگ شعر حافظ را در شعر شهریار نمی‌بینیم؛ که منظور از شعر شهریار اینجا غزلیات او است.
 

تشخص غزل شهریار در صدق عاطفی کلام او است
صدری‌نیا درباره ویژگی اصلی شعر شهریار که او را از دیگران متمایز می‌کند و به شهریارانه بدل می‌کند، عنوان کرد: آنچه که به غزل شهریار تَشَخُص بخشیده، بیشتر تملک عاطفه و صدق عاطفی کلام او است، تا عناصر بلاغی و بدیهی، صورت‌های بیانی و آراستگی‌های صوری. برخلاف شعر حافظ که در آن، این صورت‌های بدیع بیانی و تعابیر و عناصر کلام به گونه‌ای در هم تنیده شده که ویژگی خاص خودش را به آن بخشیده است، در شعر شهریار تشخص عمدتا با عاطفه است، بعد با موسیقی و بعدا با تخیل. یعنی اگر بخواهیم شهریارانگی غزل شهریار را پیدا کنیم؛  در وهله اول باید در صدق عاطفی و غلیان عاطفه در شعر او جست. در واقع شهریار در غزل بیشتر به ترنم عواطف، احساسات و تجربه‌های عاطفی خودش پرداخته است. جوهره غزل هم عشق است و شهریار هم به راستی عاشق بوده و اصلا عاشق متولد شده است. به همین دلیل چیزی جز تجربه‌ها و شور و شیدایی‌های او  انعکاس پیدا نکرده است و در نتیجه تشخص  شعرش در همین نکته است.
 
او ادامه داد: اگر به مطلع غزل‌های شهریار دقت کنید؛ به خصوص غزل‌هایی که در ذهن‌ها رسوخ کرده؛ در بسیاری از این غزل‌ها ما از آرایش‌های بدیعی چندان چیزی نمی‌بینیم. غزل‌ها عموما مطلع ساده‌ای دارند و عاری از نقش‌ و نگارهای زیبایی‌شناختی و بلاغی  هستند. اما همین غزل‌ها به لحاظ عاطفی چنان صمیمی و سرشارند که خواننده را جلب می‌کنند. مثلا همین شعر معروف:
«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟/ بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟»
در ظاهر این شعر هیچ آرایه ادبی و آرایه بدیعی وجود ندارد، اما شعر، خواننده عادی و طبیعی شعر را مسحور و مجذوب می‌کند.

یا مثلا در شعر:
« یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم / تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز / من بیچاره همان عاشق خونین جگرم»
و در بسیاری دیگر از شعرهای او روال همین است. به نظر من اغلب اشعار درخشان شهریار همین ویژگی را دارد؛ یعنی در حقیقت تملک صادقانه عواطف و سرشاری آن از صدق عاطفی را دارد و این‌هاست که شهریار را شهریار کرده است. البته شهریار تخیل فوق‌العاده‌ای هم دارد که گاهی در غزل‌های او انعکاس پیدا کرده است و تخیل بدیع شهریار را باید در شعرهای دیگر او، به ویژه در شعرهای رمانتیک او بجوییم. در غزلیاتش هم بیش و کم انعکاس یافته، اما  این انعکاس کمتر از سایر شعرهای او است.
 
برجستگی شهریار نسبت به دیگر شاعران دو زبانه
نویسنده مقاله «رمزگشایی از شهریاری شهریار» در ادامه درباره مقایسه اشعار ترکی و فارسی شهریار بیان کرد: به سادگی نمی‌توان در این مورد داوری کرد. ما در تاریخ ادبیات فارسی، شاعر دو یا سه زبانه زیاد داشتیم؛  ولی غالبا این شاعران در یک زبان اشعار درخشانی سروده‌اند، نه در هر دو زبان. مثلا از شاعران که به زبان‌های فارسی، ترکی و عربی شعر گفته‌اند، فضولی بغدادی را داریم که شعرهای ترکی او درخشان‌تر از شعرهای فارسی او است. یا مثلا شعرهای فارسی سعدی از اشعار عربی او درخشان‌تر است و شعرهای عربی او عموما شعرهای متوسطی است؛ اما یک برجستگی که شهریار نسبت به دیگر شاعران دو یا چند زبانه دارد این است که شهریار در هر دو زبان ترکی و فارسی اشعار برجسته‌ای سروده است.
 
شهریار و هوشنگ ابتهاج (سایه)

او ادامه داد البته این به این معنی نیست که همه سروده‌های شهریار برجسته و درخشان است. چرا که برخی معتقدند اگر شهریار به جای دیوانش -که گاهی در چهار جلد و گاهی در دو جلد یا بیشتر چاپ شده – نصف یا حتی کمتر از نصف این شعرها را نگه می‌داشت و بقیه را دور می‌ریخت، درخشش بیشتری داشت. یعنی به عبارتی اشعار متوسط شهریار جا را بر اشعار درخشان او تنگ کرده است. اما در مجموع شهریار هم در زبان ترکی آثار تراز اولی مثل «حیدربابایه سلام»، منظومه «سهندنامه» یا برخی از غزلیاتش را ساخته؛ که انصافا به لحاظ ادبی و هنری، آثار بسیار برجسته و ارزشمندی هستند و هم در حوزه زبان فارسی خوب کار کرده است. هم بخشی از غزلیات و هم بخشی از اشعار رمانتیک او جزو آثار ماندگار  و درخشان ادبیات ما هستند.
 
تاکید شهریار به جنبه فرهنگی زبان
وی افزود: اینکه ما بگوییم اشعار ترکی او در اوج است، یا اشعار فارسی او درخشان‌تر است را نمی‌توان داوری کرد. به‌ویژه اگر مسئله را به دور از تعصبات بررسی کنیم و در دام افراط و تفریط نیفتیم. خود شهریار شاعر دو زبانه است و نگاه بسیار متفاوتی به مقوله زبان داشته است. از افراط و تفریط در این حوزه کاملا دوری کرده و بیشتر به جنبه فرهنگی زبان تاکید داشته تا به وجه قومی و نژادی آن. بیشتر سعی کرده از امکانات هر دو زبان هنرمندانه بهره بگیرد و یکی از عوامل عمده اشتهار شهریار به دلیل همین امکانات زبانی او و تسلط او بر دو زبان است؛ چون دیگر شاعران ما در دوران معاصر چنین نبودند. بنده در مقاله «رمزگشایی از شهریاری شهریار» توضیح دادم که وسعت دایره شهرت و آوازه شهریار به مراتب بیشتر از دیگر شاعران بعد از مشروطه بوده است؛ که بخشی از این را ندیون همین دو زبانه بودن خودش است و تبحری که در ادبیات فارسی دارد.

شهریار؛ شبیه‌ترین شاعر معاصر به شاعران گذشته
صدری‌نیا درباره انتخاب روز درگذشت شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی هم عنوان کرد: اگر بنا بر این بود که یکی از شاعران معاصر را برگزینند؛ شاید به یک تعبیری شهریار انتخاب مناسبی بود؛ ولی اگر در کل  تاریخ ادبیات دنبال چهر‌ای می‌گشتیم، چه بسا سعدی را برمی‌گزیدیم. اصلا اگر به انتخاب خود شهریار بود، خودش را انتخاب نمی‌کرد. اما یک نکته هم هست که در شاعران معاصر ما ، شهریار از همه بیشتر شبیه شاعران گذشته ما است و در حقیقت می‌توان او را به نوعی مثل شاعری و الگوی مثالی شاعری تلقی کرد. یعنی اگر  در دوره ما  بخواهیم کسی را به عنوان الگوی مثالی شاعری برگزینیم، که شبیه‌تر به شاعران اعصار گذشته ما باشد، بی‌گمان آن شاعر شهریار است. خود شهریار هم در جایی خطاب به سعدی می‌گوید:
« ما هم از خيل شما بوديم، ليکن بي خيال/ پا به پا کرديم و بدعهدي به دوران آمديم»
او در این شعر خطاب به سعدی خودش را از نوع، جنس سعدی می‌داند که در دوران بدی پا به دنیا گذاشته و در اصل باید در روزگار سعدی می‌زیسته است.
 

باقر صدری‌نیا

وی در پایان گفت: در مجموع باید بگویم اگر بخواهیم از شاعران معاصر کسی را برای این روز برگزینیم، که بیش از دیگران بتواند شعر گذشته ما را هم نمایندگی کند، قطعا شهریار انتخاب مناسبی است. یعنی در عصر خودش الگوی مثالی شاعری و ماننده‌تر از همه شاعران دیگر معاصر به شاعران گذشته ما است. ما یک ذهنیتی از شعر و شاعری داریم، که شهریار با این ذهنیت سازگارتر است تا نیما، ملک‌الشعرای بهار، شاملو و دیگران.
اما همان طور که عرض کردم اگر بنا بود کل تاریخ ادبیات را در نظر بگیریم و چهره‌ای برای این روز انتخاب کنیم، چه بسیار قله‌های ادب فارسی داشتیم، که یکی از آن‌ها برگزیده می‌شد. با اینکه هرکدام هم که برگزیده می‌شد، همچنان جای حرف و حدیث همچنان باقی بود. یعنی اگر ما سعدی را هم برمی‌گزیدیم، چه بسا عده‌ای می‌گفتند، چرا حافظ یا فردوسی یا مولانا نه؟! و این بحث تا ابد ادامه داشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها