«تاریخ سیاسی اجتماعی ایل ساکی» پژوهشی درباره بازماندگان قوم سکاها در ایران از باستان تا اواخر دوره زندیه است.
ریشه و نژاد این ایل کهن به قوم باستانی سکاها (سکایی) میرسد. سکا نام قوم باستانی است که ریشه آریایی در آن غالب بود. این قوم در زمان هخامنشیان و پیش از آن در پیرامون ایران میزیستند. قوم سکا در دورانهای تاریخی از درون آسیای وسطی یعنی از ترکستان چین تا دریای آرال و ایران و با فاصلههایی از رود دن تا رود عظیم دانوب منتشر بودند.
این کتاب پژوهشی درباره تنها بازماندگان با نام و نشان سکایی ایران یعنی ایل ساکی در لرستان است که در آن افزون بر مشخص کردن رابطه این ایل با آن قوم باستانی به بررسی رویدادها و رخدادهای مربوط به اُمرا و مردمان ساکی در تاریخ پر از فراز و نشیب ایران و لرستان (به عنوان مسکن اصلی این ایل) در هشت قرن گذشته اشاره شده است.
قوم سکاها بزرگترین امپراتوریهای بزرگ باستان همچون ماد، هخامنشی، اشکانی، مصر، روم، چین و... را به ستوه آورده و همواره اسباب زحمت آنان بودهاند. رستم پهلوان نامی ایران در شاهنامه حکیم توس، نامداری از این قوم است. در نبرد رستم با اسفندیار و در چندین جای دیگر به سکاها بودن رستم اشاره تاکیدی دارد.
چنان که در شاهنامه اسفندیارخطاب به رستم میگوید:
بدو گفت کای سگزی بدگمان
نشد سیر جانت ز تیر و کمان
سکاها نزدیک به نیم قرن بر بزرگترین ملل قدرتمند آسیا سروری کردند. آنها دولت ماد را شکست داده و قریب به 28 سال بر آن کشور حکمرانی کردند.
سکاها در عصر خود چنان عامل مهمی به شمار میآمدند که هرودوت مورخ مشهور یونانی یک کتاب کامل از تاریخ خود را به آن اختصاص داد. کسانی چون بقراط، ارسطو، استرابون و بطلیموس درباره سکاها مطالبی نوشتهاند. نام سکاها در تورات به نام هلاککننده امتها آمده است. برخی بر این باورند یکی از نامهای «اجوج و ماجوج» که در قرآن آمده است، سکاها باشند.
نام این ایل نخستینبار در فهرست طوایف لرستان در کتاب «تاریخ گزیده» تالیف حمدلله مستوفی سال 730 ق ثبت شده است. پیشتر ابوالقاسم کاشانی در کتاب زبدهالتواریخ از ساکی نام برده است. نسخهای از این منبع تاریخی در کشور گرجستان نگهداری میشود. ایزدپناه و دالوند نسخه اصلی آن را در تفلیس مشاهده کردهاند. مستوفی این فهرست را به استناد این منبع تاریخی آورده است.
معینالدین نطنزی در کتاب «منتخبالتواریخ» سال 816 ق از قوم ساکی نام میبرد. وی دراین باره مینویسد: «بعضی از این اقوام مثل قوم ساکی اگر چه زبان لری دارند اما در اصل لر نبودهاند.» شرفخان بدلیسی نیز در سال 1006 ق در کتاب «شرفنامه» با «تاریخ مفصل کردستان» مطابق گفتههای پیشین با اندکی تغییر، قوم ساکی را در ذیل فهرست طوایف لرستان آورده است.
گزارش این مورخان از جمله معینی جالب توجه است که از میان آن همه قبیله درباره ایل ساکی مینویسد: «ساکیها با اینکه لر نیستند ولی به زبان لری تلکم میکنند.» این اتفاق نظر تصحیح، تاکید و تخصیص مورخان مهم است که آگاهی میدهد که ایل یا قوم ساکی لر نیستند. گرچه توضیحی ندادهاند که از کجا به لرستان کوچ کرده یا کجایی هستند اما به تحلیل و بررسی همین خبرهای کوتاه میتوان نتایجی به دست آورد.
یکی دیگر از منابعی که در این دوره از ساکی نام برده، نوشتههای «حافظ ابرو» در کتاب «زبدهالتواریخ» است. این کتاب که بیشتر حوادث و کشمکشهای پس از تیمور را به تصویر کشیده در بیان وقایع سال 810 ق به یکی از بزرگان قبیله ساکی اشاره دارد. ظاهرا امیریوسف نامی از امرای بنام در آن روزگار در این سال 810 ق مورد خشم امیرزاده ابابکربن میانشاه بن تیمور گورکانی قرار میگیرد که پس از فراز و نشیبهای متعدد پناه به امیرمحمود ساکی میآورد تا بتواند سپاهی گرد آورد و به امیرزاده ابابکر یورش برد.
تاریخ سیاسی اجتماعی ایل ساکی در 199 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و بهای 30 هزار تومان از سوی انتشارات شاپورخواست منتشر شده است.
نظرات