از بازگشت بیماری میترسم
همواره افرادی که به بیماری سرطان مبتلا میشوند، بیش از هر چیز به امید و انگیزه کافی برای ادامه زندگی نیاز دارند. به گفته بسیاری از پزشکان عواطف و احساسات برخواسته از بیماری در افراد بیش از هر مورد دیگری در روند بیماری اثرگذار خواهد بود. یکی از راه حلها داشتن امید در این بیماران شناخت کامل بیماری و راه حلهای مقابله با آن است. شاید شما هم تجربه برخورد با یک بیمار سرطانی را داشته باشد. این افراد دارای یک تجربه مشترک هستند. ترس از بازگشت بیماری پس از درمان.
برخی پزشکان با توجه به سابقه پزشکی و آگاهی وسیعی که از انواع سرطان دارند معتقدند سرطان آنگونه هم که عموم مردم فکر میکنند وحشتناک نیست. آنها مثالهایی هم برای این ادعا میآورند برای مثال افرادی بودند و هستند که سالها در کنار بیماریشان مانند همه مردم زندگی کردهاند به تحصیل و شغل پرداختهاند.
اغلب رسانههای حوزه دانش و سلامت مفاهیم متعددی از این نوع بیماریها در سالهای اخیر منتشر کردهاند. یادم میآید وقتی با یک پزشکی درباره بیماری ام اس گفتوگو کردم از اینکه چرا اهالی رسانه به بزرگنمایی این بیماریها میپردازند شکایت داشت. این پزشک معتقد بود اغلب مردم از انتقال این اطلاعات بیشتر دچار واهمه میشوند تا آگاهی.
باید یادآور شویم شکی نیست تلاش اهالی رسانه فقط و فقط جنبه اطلاع رسانی دارد و هدف آنها آگاهی جامعه برای پیشگیری از این بیماریها است.
حال علت ترس از بیماریهای خاص مانند سرطان چه چیزی میتواند باشد؟ آیا آگاهی دقیق و داشتن اطلاعات جامع از این نوع بیماریها نمیتواند تا حد زیادی افراد یک جامعه را برای درمان و از آن مهمتر پیشگیری از این بیماری تشویق کند.
با توجه به تجربه ای که ناشران در سالهای اخیر در حوزه کتابهای علمی به دست آوردهاند، کتابهایی که درباره موضوعاتی چون رژیمدرمانی و تغذیه منتشر میشود طرفدار بسیار زیادی پیدا کرده است. اهمیت این کتابها برای مردم نه تنها مربوط به میل و سلیقه شخصی آنهااست؛ بلکه این نکته نشاندهنده آن است که مردم خواهان اطلاعات مستند و قابل اعتماد هستند.
مترجم و نویسنده هم با شما دری مشترک داشتهاند
کتاب« ضد سرطان» یکی از آن کتابهایی است که نویسنده با بررسی و پژوهش، تجربه خود و افرادی را که دچار انواع سرطان بودند را به صورت داستان به نگارش درآورده است. مترجم این اثر فرانک شیرزاد خود یکی از افرادی است که تجربه این بیماری و مراحل درمان آن را در عنفوان جوانی داشته است. وی در یادداشت کتاب اذعان داشته که انگیزه اصلیاش از ترجمه کتاب روحیهبخشی به بیماران سرطانی بود. اینکه مبتلایان به علت بیماری بخشی از زندگی خود را در ترس و ناامیدی سپری کردهاند میتوانند با خواندن «ضد سرطان» راه حل درست و منطفی برای کنترل و بهتر شدن روحیه خود کسب کنند.
«زیر نقاب یک پزشک و دانشمند آسودهخیال، یک بیمار سرطانی شده بودم.» این جملهای است که داوید سروان-شرایبر نویسنده کتاب در ویراست اول کتاب آورده است. وی روانپزشک، عصبشناس فرانسوی است که هجده سال پیش در سن سیویک سالگی سرطان وی تشخیص داده شد. داوید سروان-شرایبر در این مدت مدام شاهد افت و خیز بیماریاش بود. این پزشک که خود محقق شناخته شده و رئیس سابق مرکز پزشکی دانشگاه پیتزبورگ بود به اطلاعات بسیار ارزشمندی درباره رویکردهای طبیعی پیشگیری و کمک به درمان سرطان دسترسی داشت. وی توانست هفت سال سرطان را در خود خاموش نگه دارد و هدفش از تالیف این اثر این بود که آموختهها و تجربههای خود را در قالب داستان و با زبانی روان برای مخاطبان به ویژه افرادی که به نوعی تجربه بیماریهای اینچنینی دارند را روایت کند.
آمار نوعی اطلاعات است نه محکومیت
همانطور که گفته شد کتاب مجموعه داستانهایی درباره بیمارانی است که توانسته بودند سالها بر بیماری فائق آیند. داستان دوم کتاب به بیماری دانشمند زیستشناسی اختصاص دارد که پس از بیست سال از تشخیص سرطان در اثر بیماری دیگری که هیچ پزشکی احتمال مرگ بر اثر آن را نمیداد از دنیا رفت.
استفان جی گود استاد جانورشناسی دانشگاه هاروارد متخصص نظریه تکامل بود. وی در اوج شکوفایی علمی خود و در اوج نفوذش در میان دانشمندان و سیاستمداران در سن چهل سالگی دچار بیماری مزوتلیوما در ناحیه شکم شد. این بیماری سرطانی سخت و کمیاب که معمولا عنوان پنبه نسوز به آن نسبت داده میشود. وی پس از عمل جراحی و پس از بازگشت به کارش در دانشگاه شروع به تحقیق و تفحص درباره بیماری خود کرد. همانطور که پزشکش گفته بود مزوتلیوما یک بیماری علاج ناپذیر است که بیمار در نهایت هشت ماه پس از تشخیص از بین میرود.
گود به قدری کرختی و نا امیدی در خود احساس کرد که هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ فیزیکی بهم ریخته بود و بعد از پانزده دقیقه به خود آمد. تخصصی که او داشت و اصل کلی که سالها بر مبنای آن از وی یک پژوهشگر ساخته بود. توانست از درماندگی نجاتش دهد اینکه هیچ قانون ثابتی در طبیعت وجود ندارد که برای همه چیز به یک شکل اعمال شود.
طبق بررسیهای گود حدود نیمی از افرادی که به این بیماری دچار میشوند بعد از هشت ماه از بین میروند و نیمی دیگر بیشتر از هشت ماه زندگی میکنند. حال او جزو کدام دسته بود؟ وی معتقد بود که آمارها نوعی اطلاعات هستند و نه محکومیت. همه چیز به تصمیم او بستگی دارد او نمیخواست در چهل سالگی بمیرد و هنوز طرحهای زیادی را در سر داشت که باید به سرانجام میرسید.
برخی افرادی که دچار بیماریهای اینچنینی میشوند نه سیگار میکشند و شاید هم برنامه ورزشی منظمی دارند همچنین آنها از لحاظ سلامتی به جز این بیماری در شرایط مطلوبی به سر میبرند و جوان هم هستند. تمام این ویژگیها میتواند نقطه مثبتی برای مهار بیماری و نقطه عطف امیدواری باشند. دکتر گود هم جوان بود و هم سیگار نمیکشید و تنها بیماریاش مزوتلیوما بود. وی توانست بیست سال پس از تشخیص بیماری با آن زندگی کند و در نهایت در اثر یک بیماری دیگر از دنیا رفت. گود در این بیست سال فرصت یافت تا یکی از تحسینبرانگیزترین حرفههای علمی عصر خود را پیگیرد و در نهایت سیبرابر از آنچه که آنکولوژیستها پیشبینی کرده بودند عمر کرد.
انتشارات علمی فرهنگی این اثر را در یکهزار نسخه و به قیمت بیستهزار تومان روانه کتابفروشیها کرد.
نظر شما