چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
ضیمران: اومبرتو اکو فلسفه را با ادبیات آشتی داد/ اندیشمندی که میانه‌ای با فرهنگ نخبگان نداشت

محمد ضیمران در گفت‌وگو با «ایبنا» اشاره کرد که اومبرتو اکو، متفکر ایتالیایی تازه درگذشته، یکی از نخستین اندیشمندان قرن بیستم بود که فلسفه را با ادبیات آشتی داد. به باور ضیمران اکو میانه چندانی با فرهنگ نخبگان نداشت و فرهنگ عامه مردم برایش مهم بود و بر اساس این اعتقاد نیز کتاب‌هایی درباره سینمای هالیوود و فیلم‌هایی چون جیمز باند نوشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ محمد آسیابانی: اومبرتو اکو، فیلسوف، منتقد ادبی و هنری و رمان‌نویس مشهور ایتالیایی جمعه 30 بهمن برابر 19 فوریه 2016 در سن 84 سالگی از دنیا رفت. اکو یک متفکر چند وجهی بود که آثار بسیاری از خود برجای گذاشت که تعدادی از آنها نیز به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.

یکی از نخستین کسانی که در ایران با نگارش مقالاتی به معرفی چهره آکادمیک اکو پرداخت، محمد ضیمران است. وی در بخشی از کتاب «درآمدی بر نشانه‌شناسی هنر» خود نیز نظام نشانه‌شناسی اکو را بررسی و تشریح کرد. در واقع پیش از انتشار مقالات ضیمران، اکو بیشتر به عنوان یک رمان‌نویس در ایران شناخته می‌شد. به مناسبت درگذشت این اندیشمند برجسته با ضیمران به گفت‌وگو نشستیم. در ادامه این گفت‌وگو را مطالعه خواهید کرد.

ضمیران دارای مدرک دکترای معرفت‌شناسی و آموزش فلسفه از دانشگاه دولتی ماساچوست آمریکاست. «درآمدی بر نشانه‌شناسی هنر»، «ژاک دریدا و متافیزیک حضور»، «فلسفه هنر ارسطو»، «مبانی فلسفی نقد و نظر در هنر»، «دودمان پژوهی فلسفه: اندیشه‌های فلسفی در پایان هزاره دوم»، «افلاطون، پایدیا و مدرنیته»، «جستارهای پدیدارشناسانه پیرامون هنر و زیبایی»، «نگاهی به فلسفه روشنگری و بازتاب آن در هنر»، «گذر از جهان اسطوره به فلسفه»، «میشل فوکو: دانش و قدرت»، «نیچه پس از هایدگر، دریدا و دولوز» و «سنت و تجدد در حقوق ایران» از جمله کتاب‌های منتشر شده ضمیران است. وی همچنین کتابی نیز در شرح و بررسی آرا و افکار اکو در دست نگارش دارد.

اومبرتو اکو در بسیاری از حوزه‌های علوم انسانی صاحب نظریه است. شما از نخستین اندیشمندان ایرانی هستید که به معرفی منظومه فکری اکو پرداخته‌اید. تا پیش از مقالات شما درباره اکو صرفا رمان «نام گل سرخ» با ترجمه نامناسبی منتشر شده بود. از نظر شما مهم‌ترین دلایل اهمیت اکو چیست؟
بیشتر مخاطبان اکو را به دلیل رمان‌هایش و از همه مهم‌تر «نام گل سرخ» می‌شناسند. ژان ژاک آنو با اقتباس از این رمان فیلمی به همین نام در نظام سینمایی هالیوود و با بازی هنرپیشگان مشهوری چون شون کانری، ساخت. پخش این فیلم باعث شهرت هرچه بیشتر اکو در میان عامه مخاطبان در سطح جهان شد، اما وی صرفا یک رمان‌نویس ساده نیست.

 اکو در اکثر رشته‌های حوزه علوم انسانی استاد و صاحب نظریه است. رساله دکتری اکو درباره قرون وسطی بود. وی مطالعات زیادی در فلسفه‌های قرون وسطی به‌ویژه درباره منظومه فکری «توماس آکویناس» داشت و با نگاه علمی دقیقی آثار دیگر فلاسفه، اندیشمندان و متکلمان این دوره را بررسی کرد.

زیبایی‌شناسی، نشانه‌شناسی و مطالعات فرهنگی نیز رشته‌های دیگری هستند که اکو در آنها صاحب نظریه خاص است. همچنین برای اکو، ژورنالیسم اهمیت اساسی دارد. به طور کل وی در زمره معدود متفکرانی است که اعتقاد دارند، اندیشمندان در دنیای امروز از طریق کار آکادمیکِ صرف نمی‌توانند با جامعه ارتباط درستی برقرار کنند، بلکه باید وارد کار روزنامه‌نگاری هم بشوند. از نظر اکو مدیوم روزنامه و رسانه‌های عام مهم‌ترین عامل در پیوند میان جامعه و ارباب اندیشه هستند. بر این اساس، وی در چند روزنامه مهم از جمله «کوری‌یرو دلاسروا» به طور مرتب مطالب و مقالاتی درباره مسائل روز، فرهنگ مردمی و سینما، می‌نوشت.

اکو از فرهنگ نخبگان دلخوشی چندانی نداشت و به همین دلیل درآثار خود بیشتر فرهنگ عامه مردم را مطرح می‌کرد و آن را کاملا به کار می‌برد. به همین دلیل به آثار نویسندگانی چون آرتور کانن دویل علاقه داشت و حتی از او الهام می‌گرفت. کار کردن وی درباره سینما و هالیوود را نیز می‌توان در همین راستا بررسی کرد. به عنوان مثال وی درباره جیمز باند کتاب و مقاله نوشته است.

رشته مهم دیگری که دستاوردهای اکو در آن تاثیر اساسی داشته «نشانه‌شناسی» است. کتاب مهم وی در این حوزه «درآمدی بر نشانه‌شناسی» نام دارد که نمی‌دانم چرا تاکنون به طور کامل به فارسی ترجمه نشده است. صرفا مختصری از این کتاب در یک حد یک جزوه به زبان فارسی ترجمه و در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

اما به طور کلی، مهم‌ترین یادگاری که اکو از خود برجای گذاشت آشتی میان فلسفه با عالم ادبیات است. در دنیای معاصر اهالی فلسفه میانه چندانی با ادبیاتی‌ها ندارند. این مساله در کشورهای آنگلوساکسون بیشتر به چشم می‌آید. اندیشمندان این کشورها اعتقاد دارند که ادبیات در قلمرو خطابه و بلاغت است، بنابراین ارتباطی میان این حوزه با فلسفه که با برهان و استدلال سروکار دارد، نمی‌توان متصور شد. در این میان، اکو بر این باور است که از دوران سقراط به بعد این دو رشته مکمل هم بوده‌اند. به عنوان مثال فلاسفه‌ای چون سقراط یا افلاطون بر ادبیات هم احاطه داشته‌اند و بیان ادبی و فنون بلاغت به این بزرگان کمک می‌کرد تا فلسفه خود را به صورتی قابل فهم برای مخاطبان‌شان دربیاورند.

جالب است که در سنت فلسفی ایران نیز مانند آنگلوساکسون‌ها نبود توجه جدی به ادبیات به چشم می‌خورد. حتی فلاسفه‌ جدید مانند علامه طباطبایی به برخی شاگردان خود توصیه می‌کردند تا چندان به ادبیات، به‌ویژه شعر نپردازند.
درست است. بر همین اساس باید اکو و سهمش در پیوند و آشتی هرچه بیشتر ادبیات و فلسفه در ایران بیشتر شناخته شود. جالب است که در تخیلات هنری‌ اکو، ابعاد علمی هم وجود دارد و این نکته بسیار مهمی است. من کتابی در شرح اندیشه‌های اکو نوشته‌ام که فصل انتهایی آن هنوز باقیمانده است. امیدوارم با این کتاب بتوانم در شناخت هرچه بیشتر اکو به مخاطبان ایرانی موثر باشم. به اعتقاد من، منظومه فکری اکو هم برای داستان‌نویسان و هم برای اهالی فلسفه و نقد ادبی، بسیار مفید و کاراست.

چرا اندیشه‌های اکو یکه و منحصر به فرد است و شبیه هیچ اندیشمند دیگری نیست؟ به عنوان مثال، سنت نشانه‌شناسی فرانسوی توسط آنگلوساکسون‌ها گرفته شده و بدل به نشانه ــ معناشناسی می‌شود، اما به نظر می‌رسد نظریات اکو در نشانه‌شناسی پیروان چندانی نداشته است.
سخن شما تا حدی درست است. حوزه‌های مختلف علوم انسانی زمانی که به یک رشته بدل می‌شوند، به قول فیلسوف معاصر آمریکایی ریچارد رورتی، دهکده‌ای را تشکیل می‌دهند، که به تعبیر خود آنها «قبیله زبانی» نام دارد. در این میان، کسانی که مورد تایید همه اهالی این قبیله هستند، کارشان تایید می‌شود، اما کسی چون اومبرتو اکو چون در زمره این نوع از متخصصان نیست کارش در نشانه‌شناسی مورد غفلت و بی‌توجهی این عده قرار می‌گیرد. بر این اساس متخصصان اندیشه‌های فردینان دو سوسور (زبان‌شناس و نشانه‌شناس سوئیسی) یا چارلز سندرس پیرس (فیلسوف و نشانه‌شناس آمریکایی) توجهی به اندیشه‌های نشانه‌شناختی اکو نمی‌کنند و حال آنکه به عقیده من، نشانه‌شناسی اکو کاربردی‌تر از دیگران است. در حقیقت اکو نشانه‌شناسی را برای شناخت ادبیات به کار برده و این رشته را در رمان‌های خودش نیز به صورت مفهومی و کاربردی بازتاب داد، در صورتی که نشانه‌شناسان فرانسوی و یا آنگلوساکسون صرفا کار تئوریک انجام دادند. همین مساله شناخت هرچه بیشتر نظام نشانه‌شناسی اومبرتو اکو برای اهالی ادبیات در ایران را واجب می‌کند. امیدوارم مترجمی توانا بتواند به ترجمه کامل کتاب «درآمدی بر نشانه‌شناسی» این اندیشمند بپردازد.

در تعدادی از کتاب‌ها و مقاله‌هایی که درباره پست‌مدرنیسم در ایران نوشته و یا ترجمه شده از اکو با عنوان یک متفکر پسامدرن یاد می‌کنند. با توجه به این نکته که شما یکی از منتقدان جریان موسوم به پست‌مدرنیسم هستید، نسبت اکو با تفکر پسامدرن را چگونه می‌بینید؟
پسامدرن یک مدی بود که در دهه‌های 60، 70 و 80 در اروپا و آمریکا متداول شد، اما در دهه 90 با انتقادات مطرح شده بر این جریان، به ویژه نقدهای دو تن از متفکران رشته‌های علوم نظری به نام‌های آلن سوکال و ژان برک مونت، بسیاری از فعالان، خود را از آن کنار کشیدند. بنابراین می‌توان گفت که به تعبیری دوره پست‌مدرن در غرب تمام شده است. با این اوصاف هنوز هم هرکسی که استانداردهای مدرنیته را به کناری می‌گذارد و نقد مدرنیته را مطرح می‌کند و یا سعی دارد اندیشه‌های جدیدی را پایه‌ریزی کند، در باور دیگران یک متفکر پست‌مدرن است. اگر از این زاویه نگاه کنیم شاید اکو نیز در زمره متفکران پست‌مدرن طبقه‌بندی شود، اما به اعتقاد من اهمیت اندیشه‌های اکو در حوزه‌های ادبیات و فلسفه در نوآوری‌هایش است، حال چه اسم پست‌مدرن روی آن بگذاریم چه مدرن.

همچنین بر اساس مقیاس‌های استاندارد در تفکر پسامدرن، شاید نتوان صفت‌ پست‌مدرن را به اکو اطلاق کرد. به عنوان مثال بر اساس نظریات ژان فرانسوا لیوتار، اکو پست‌مدرن نیست. لیوتار مدل تفکر خود را پست‌مدرن می‌دانست، اما به عنوان مثال کسی مثل میشل فوکو، شدیدا با اینکه نوع فلسفه‌اش با عنوان پسامدرن خوانده شود، مخالف بود. وی حتی در جایی اعلام کرد که نمی‌داند پست‌مدرنیسم چیست. من در مطالعاتم در کتابی نخوانده‌ام که اکو خود را پست‌مدرن بداند و به دیگران بشناساند، اما چندتن از صاحب‌نظران بیان کرده‌اند که اکو اندیشمندی است که بین قرون وسطی و پست‌مدرنیته ارتباط وثیقی برقرار کرد.

بخش دوم این گفت‌وگو متعاقبا منتشر می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها