دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۲
آفت کتابسازی بر جان آموزش عالی/ اصلِ ادبیات را فراموش نکنیم/ اختر چرخ ادب

امروز دوشنبه، 25 اسفند 1393 روزنامه‌های شهروند، اعتماد، شرق، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با فرزانه طاهری از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز دوشنبه 25 اسفند 1393 روزنامه‌های شهروند، اعتماد، شرق، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه شهروند


آفت «کتاب سازی» بر جان آموزش عالی
روزنامه شهروند در شماره امروز خود گزارشی درباره کتاب‌سازی و مقاله‌سازی منتشر کرده که در آن می خوانیم: رواج کتاب‌سازی و مقاله‌سازی در میان دانشگاهیان که البته در علوم انسانی به مراتب هم رایج‌تر از دیگر رشته‌هاست، نه‌تنها اعتبار علمی ایران را در محافل علمی جهان کاهش داده و مخدوش کرده، در نگاهی کلان‌تر نشان می‌دهد اخلاق علمی و پژوهشی در ایران آسیب‌دیده است و فعالیت شرکت‌ها و دفاتری که برای ارتقای استادان به آنها خدمات می‌دهند هم نشانه‌ای بارز که نشان می‌دهد اخلاق در پژوهش و فرآیند تولید دانش در ایران به چه روزی افتاده و چند صد پله سقوط کرده است که اگر چنین دفاتری مشتری نداشته باشند، این‌قدر پر تعداد نمی‌شود. از سوی دیگر اگرچه در نظام آموزش عالی تقلب علمی مجازات‌هایی دارد و حتی افرادی که برای مثال پایان‌نامه‌ای جعلی را به نام خود ارایه کنند به دلیل تقلب علمی ممکن است از تحصیل محروم شوند اما واقعیت این است که در شرایطی که معیارهایی غیراز دستاوردهای علمی در نظام دانشگاهی در ارتقای علمی استادان و همچنین حضور آنها در پست‌های مدیریتی و مدیرگروهی نقش دارد، کتاب‌سازی‌ها و مقاله‌سازی استادان، آنها را برای از دست دادن جایگاه‌شان نگران نمی‌کند. از سوی دیگر، برخی استادان جوان برای تدریس از کتاب‌‌های مختلف استفاده می‌کنند و بعد از چند ‌سال به این باور می‌رسند، جزوه‌ای که این‌گونه به دست آورده‌اند و با آن تدریس کرده‌اند، اثر خودشان است و آن را در یک کتاب و به نام خودشان منتشر می‌کنند.
اگرچه کتاب‌سازی نه فقط در میان استادان دانشگاه که در سطوح و لایه‌های دیگری از نویسندگان و فعالان حوزه نشر هم رواج دارد اما ضربه‌ای که رواج این روحیه در میان دانشگاهیان به فرآیند آموزش می‌زند، پیامدهایی بسیار فراتر از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، به دنبال دارد. کمترین هزینه آن نشان داده، راه انحرافی به دانشجویانی است که با آموزه‌های چنین استادانی قرار است استادان آینده دانشگاه‌های کشور باشند و بیشترین هزینه آن ضربه‌ای است که نظام علمی دانشگاهی از صدها جلد کتاب و هزاران مقاله‌ای می‌خورد که به نام تولید علم و دانش نوشته می‌شوند و آمار کمی تولید مقالات و کتاب‌های دانشگاهی را بالا می‌برند اما در عمل هیچ نقشی در تولید دانش ندارند.


 
 کتاب در روزنامه اعتماد


پرفروش‌ترين كتاب سال

روزنامه اعتماد در صفحه اول گزارشی درباره کتاب «من زنده‌ام» از معدود آثار ارزشمند دفاع مقدس، به قلم خانم معصومه‌آباد منتشر کرده كه با عنوان دختران خميني از او و همراهانش ياد مي‌شود، از آزادگاني است كه چهار سال از جنگ تحميلي را تنها در حالي كه ١٧ سال داشت تجربه كرد؛ تجربه‌اي تلخ كه با شيريني مقاومت همراه بود و با نشر آن خاطرات، به تابش نوري سرانجام گرفت كه زبانه‌هاي آن، از ميان نرده‌هاي تاريك و بي‌رحم اسارتگاه‌هاي عراق تا آن سوي خاور دور درخشيد.
در روزگاري كه سرانه مطالعه كشور حدود حداقل ۱۸ دقيقه است، اين كتاب توانسته است در صدر پرفروش‌ترين كتاب‌هاي بازار نشر قرار گيرد و اكنون به چاپ ١٨٠ برسد. كتابي كه در اين وانفساي سرانه مطالعه در شهر، تنها به بهانه معجزه كلمه مورد استقبال اقشار و سنين مختلف قرار گرفته است.

 
کتاب در روزنامه شرق


اصلِ ادبیات را فراموش نکنیم

روزنامه شرق در صفحه ادبیات با فرزانه طاهری به مناسبت انتشار ترجمه‌های «درسگفتارهای ادبیات روس» و «درسگفتارهای ادبیات اروپا» از ولادیمیر نابوکُف گفت‌وگو کرده که می گوید: خود من وقتی تصمیم گرفتم درسگفتارهای ادبیات روس را ترجمه کنم به نظرم رسید که ترجمه این کتاب یک پادزهری است برای نقدهایی که در آنها نظریه‌ها و مکتب‌ها بر خود اثر ادبی مقدم هستند و بر آن غلبه دارند. در آن نقدها یک چیز پیشینی روی اثر ادبی سوار می‌شود، در حالی‌که نقد نابوکف مبتنی بر خود اثر ادبی است. حالا البته یک جاهایی هم آدم احساس می‌کند نابوکف در این قضیه خیلی افراط کرده. یا مثلا تفرعن‌اش یک جاهایی آزاردهنده می‌شود، اما این را هم باید در نظر گرفت که روی سخن نابوکف با دانشجوهای آمریکایی است که به نظرش خیلی بی‌سواد و بی‌فرهنگ‌اند و برای همین مسخره و تحقیرشان می‌کند. به هر حال این لحن متفرعنانه‌ای که دارد شاید قدری آزاردهنده باشد. یا مثلا من مطمئنم که نظرش راجع‌به داستایفسکی خیلی‌ها را عصبانی کرده، چون داستایفسکی نویسنده‌ای است که خیلی‌ها عاشق ایده‌هایش هستند ولی نابوکف می‌گوید که ادبیات ایده‌پردازی نیست. ادبیات اثری است که نویسنده خلق کرده‌ و در آن هیچ چیز بیرونی اهمیتی ندارد. نویسنده جهانی را خلق کرده که همه‌چیز آن تازه است و خواننده هم باید برهنه با آن جهان روبه‌رو شود. خب، به نظر من این یک پادزهر بود در برابر آن شیوه از مواجهه با آثار ادبی که ما به آن عادت کرده بودیم. چون ما گاهی در برخورد با اثر ادبی اصلا به جزییات توجه نمی‌کردیم. مثلا می‌گفتیم فلان داستان می‌خواهد یک طبقه اجتماعی یا جنگ طبقاتی را مطرح کند و تحلیل‌هایی از این‌دست که زیاد جزیی‌نگر نبود. اما نقد نابوکف مبتنی بر جزییات خود متن است فارغ از ارجاعات بیرونی و من دیدم این می‌تواند یک پادزهر باشد در برابر شیوه رایج نقد در اینجا. در آمریکا هم وقتی «نقد نو»، یعنی همان شیوه از نقد که نابوکف به آن گرایش دارد، در دهه ١٩٥٠ مطرح شد در واقع واکنشی به جریان غالب نقد در آنجا و به‌ویژه سلطه جریان چپ و نقد مارکسیستی بود. اما ما در اینجا هنوز در مواردی گرفتار همین بلیه در نقد ادبی هستیم و خیلی مواقع اصل ادبیات و آن شی‌ء ادبی را که پیش‌روی‌مان است فراموش می‌کنیم.



یک شعر خوب عصاره‌ای از یک نثر خوب است
روزنامه شرق در صفحه ادبیات نقدی درباره ناباکوف شاعر منتشر کرده که در آن آمده است: ابتدای قرن‌بیستم هنگامه تجربه‌هایی شگرف و نو در شعر روس بود. شاعران از فرم‌ها و وزن‌های جدید، از جناس و تشبیه بیشتر از صرف قافیه و این چیزها استفاده می‌کردند. ترجیعات پیچیده تازه‌ای خلق می‌کردند و بعضا فرم‌های سنتی به‌خصوصی را احیا می‌کردند. مثلا استفاده از هجاهای کوتاه ـ بلند از وزن‌های مورد علاقه شاعران روس بود، اما در دهه‌های نخست قرن ‌بیستم در کم از نیمی از شعرها استفاده می‌شد و بعضی از شعرها هم اساسا از وزن‌های «غیرکلاسیک» استفاده می‌کردند. خلاصه مقصود این است که جناب ناباکوف ما هیچ التفاتی به این تغییر و تحولات و روندها نداشتند و این ماجراها را به هیچ نمی‌گرفتند. شعرهای زمان١٩١٦ او از لحاظ وزن مشابه کار شاعران اواخر قرن نوزدهم بود. از طرفی یک مساله دیگر هم بود که جناب ناباکوف بسیار گرایش به این عقیده داشتند که نثر و شعر تفاوت چندانی با هم ندارند و «تفاوت بارزی» میان «شعر و نثر هنری» نمی‌دید. معتقد بود که درواقع «یک شعر خوب» «عصاره‌ای از یک نثر خوب» است؛ خواه با اضافه‌کردن نظم و وزن و قافیه، خواه بی‌آن. به‌هرحال ناباکوف هرگز آن کامروایی و جلالی را که در داستان و رمان (نثر) به‌دست آورد، در شعر به دست نیاورد، اما همچنان شعرهای او می‌توانند دریچه‌ای به جهان درونی او و داستان‌هایش باشند.


 
خواندن با تیره پشت
روزنامه شرق در صفحه ادبیات نقدی درباره «درسگفتارهای ادبیات روس» و «درسگفتارهای ادبیات اروپا» با ترجمه فرزانه طاهری منتشر کرده که در آن نوشته شده است: آنچه ولادیمیر نابوکف در درسگفتارهای ادبیات روس و اروپا می‌آموزد، بالابردن حساسیت هنری و صیقل‌دادن سلیقه ادبی مخاطب و تجهیز ذهنی او برای دریافت ظرافت‌های شاهکارهای ادبی است. این درسگفتارها، حاصل تکه‌تکه‌کردن دیوانه‌وار آثار ادبی است؛ حاصل آنچه خود نابوکف آن را «لرزه رضایت ناب» و «مورمورشدن» از مواجهه با هنر ناب می‌نامد و در سخن پایانی درسگفتارهای ادبیات اروپا می‌گوید: «اگر یاد نگیریم که خود را فقط کمی از آنچه معمولا هستیم بالاتر بکشیم تا نادرترین و رسیده‌ترین میوه هنر را که اندیشه انسانی می‌تواند به ما پیشکش کند بچشیم، ممکن است بهترین چیز زندگی را از دست بدهیم.» احتمالا اگر یک ذهن متوسط با نگاهی صرفا علمی و آکادمیک، آثار ادبی را اینطور تشریح کند که نابوکف کرده است، حاصل کارش بسیار ملال‌آور خواهد شد. نابوکف اما، شاید به این دلیل که خود نویسنده‌ای خلاق و درجه‌یک نیز هست، هنرمندانه روی مرز شور و عقلانیت راه می‌رود و خوب می‌داند چگونه غوطه‌ور در شور حاصل از لذت ناب، همزمان از متن فاصله بگیرد؛ چنان‌که در نوشته آغازین «درسگفتارهای ادبیات اروپا» با عنوان «خوانندگان خوب و نویسندگان خوب» می‌گوید: «بهترین خلق‌وخو برای یک خواننده ترکیبی از خلق‌وخوی هنرمند با خلق‌وخوی دانشمند است، اگر هم چنین خلق‌وخویی ندارد، باید آن را در خود بپروراند. هنرمندِ پرشور به تنهایی ممکن است در نگرشش به یک کتاب زیاده ذهن‌گرا باشد و به همین دلیل سردی عالمانه در داوری آن حرارت شهودی را تعدیل می‌کند. اما اگر کسی که قرار است خواننده بشود مطلقا عاری از شور و شکیبایی باشد- شور هنرمند و شکیبایی دانشمند- بعید است از ادبیات خوب لذت ببرد.» و در پایان همین نوشته، درباره شیوه ایدئالِ‌خواندن «کتابِ یک نابغه» می‌گوید: «خواننده خردمند کتابِ یک نابغه را نه با دلش و نه آنقدرها با مغزش، که با تیره پشتش می‌خواند. در آنجاست که آن مورمور افشاگر رخ می‌دهد، گرچه به وقت خواندن باید کمی فاصله بگیریم، کمی جدا بمانیم. بعد با لذتی که هم حسی است و هم عقلی، هنرمند را تماشا می‌کنیم که قلعه مقوایی‌اش را می‌سازد و تماشا می‌کنیم که قلعه مقوایی او به قلعه‌ای زیبا از فولاد و شیشه بدل می‌شود.» به بیانی درسگفتارهای نابوکف آموزش چگونه‌خواندن شاهکارهاست، اما این تمام لذتی نیست که از خواندن درسگفتارها دست می‌دهد. بخشی از لذت، ناشی از آن است که جاهایی بیان خود نابوکف به یک بیان هنری درجه‌یک نزدیک می‌شود و اینجاهاست که آن «مورمور»ی که نابوکف از آن سخن می‌گوید نه ناشی از مواجهه با کشف ظرافتی در یک شاهکار ادبی از جانب نابوکف که بیشتر ناشی از طرز بیان شورانگیز این کشف است و انتخاب دقیق‌ترین کلمات برای توصیف و تشریح نبوغ.



کتاب در روزنامه مردم سالاری


اختر چرخ ادب

روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره پروين اعتصامي مشهورترين شاعر زن ايراني منتشر کرده است؛ شاعری که به تشويق ملک‌الشعرا بهار در سال 1315 ديوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد. ديوان پروين، شامل 238قطعه شعر مي‌باشد، که از آن ميان 65 قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروين اعتصامي بيشتر در قالب قطعات ادبي است که مضامين اجتماعي را با ديده انتقادي به تصوير کشيده‌است. در ميان اشعار پروين، تعداد زيادي شعر به صورت مناظره ميان اشياء، حيوانات و گياهان وجود دارد.درون مايه اشعار او بيشتر غنيمت داشتن وقت و فرصت‌ها، نصيحت‌هاي اخلاقي، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعيفان و ناپايداري دنياست.
پروين اعتصامي عاقبت در تاريخ 15 فروردين 1320 (4 آوريل 1941) در سن 35 سالگي بر اثر ابتلا به بيماري حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبره خانوادگي به خاک سپرده شد. پروين براي سنگ مزار خود نيز قطعه اندوهباري سروده که هم اکنون بر لوح نماينده مرقدش حک شده است. اينکه خاک سيهش بالين است، اختر چرخ ادب پروين است


کتاب در روزنامه شاپرک


گذري به هند

روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره زندگي و آثار ادوارد مورگان فورستر رمان‌نويس، انشانويس و منتقد ادبي و اجتماعي انگليسي منتشر کرده که شهرت او بيشتر براي نوشتن رمان‌هايي مانند هواردز اند (1910) و گذري به هند (1924) و همچنين نقدهايش است.
در سال 1904 داستان کوتاه «آنسوي پرچين» را در اينديپندنت منتشر کرد. در سال 1905 رمان جايي که فرشتگان مي‌ترسند گام بردارند را منتشر کرد. بين سال‌هاي 1905 تا 1906 در آلمان به تدريس و مربي‌گري کودکان پرداخت. در سال 1907 به عضويت گروه بلومزبري درآمد و روابط دوستانه‌اي را با ويرجينيا وولف و لئونارد وولف تشکيل داد. در سال 1908 رمان اتاقي با منظره را منتشر کرد. در سال 1910 رمان هواردز اند را منتشر کرد که به نخستين موفقيت چشمگيرش تبديل شد. بين سال‌هاي 1912 تا 1913 به هند سفر کرد. در سال 1913 نوشتن رمان موريس را که در مورد عشق بود، آغاز کرد. اين رمان پس از مرگ فورستر و در دهه 1970 منتشر شد.
در سال 1915 و در هنگام جنگ جهاني اول به مصر رفت و به صورت داوطلبانه براي کميته بين‌المللي صليب سرخ به مدت سه سال در اسکندريه به خدمت پرداخت. در سال 1919 به انگلستان بازگشت. در سال 1921 براي بار ديگر از هند ديدن کرد. در 1924 رمان گذري به هند را منتشر کرد. که نقدهاي مثبتي دريافت کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط