نقد و بررسی کتابهای«روزها ناکوک» و «حرفه:خرباکار» برگزار شد
ضحی کاظمی: زن«روزهای ناکوک» میخواهد خودش باشد/ نوشتن داستان جنایی مستلزم رعایت قواعد است
ضحی کاظمی در نقد کتاب«روزهای ناکوک» نوشته مرضیه صادقی گفت: راوی در این کتاب میخواهد خودش باشد. همان مادری که با بچههایش دوست است و ارتباطی از جنسی دیگر با فرزندانش دارد. داستان این زن روایت زنی است که مدام میجنگد و هرطور شده میخواهد حقش را بگیرد و برخلاف همه تلاشهایش ناچار میشود خانهنشین شود.
وی افزود: در این کتاب مسایل چند وجهی میشوند و زن بین نقشهایی که دارد قرار میگیرد. نقشی که در خانه و اجتماع دارد و در حقیقت مشکلاتی که برایش پیش میآید از تقابل این نقشهاست و نپذیرفتن جامعه نسبت به آنچه خود راوی میخواهد به آن تبدیل شود در رمان دیده میشود. راوی اول شخص داستان زنی است به نام مریم که در حقیقت 15 سال است به عنوان سرپرست واحد یک شرکت بستهبندی دارویی مشغول به کار است. کار او پر دردسر و پر مسوولیت است. خیلیها زیردست او کار میکنند و او با مدیر مشکلات مختلفی دارد.
نویسنده کتاب «سال درخت» اضافه کرد: زن داستان همه زندگی را با تمام سختیهایش دوست دارد. یعنی تمام تنشها و چالشهای خانه و اجتماع برایش شیرین است و شخصیت خودش را به عنوان زن شاغلی که میتواند با محبت و درک و فهم و سابقه و تجربهاش مسایل و مشکلات را در محیط کارش مدیریت کند، حفظ کند. مریم این گونه بودن را دوست دارد اما همسرش برایش مانعتراشی میکند. آنها 15 سال پیش وقتی که عاشقانه با هم ازدواج کردند، مشکلات مالی شدید داشتند و همسر از این خانم میخواهد که به سر کار برود و این زن هم شروع به رزومه فرستادن میکند و مشغول به کار میشود. حالا 15 سال گذشته و وضع مرد قدری ثبات یافته است و دو بچه دارند که حالا دیگر دلش نمیخواهد زنش کار کند.
این نویسنده توضیح داد: آنچه این رمان را با دیگر رمانهایی از این سنخ متفاوت میکند، نقش اقتصادی زن در جامعه ایرانی است که در نمونههای قبل کمتر به آن اشاره شده است. ما همیشه زن را به عنوان شخص دوم خانواده و کسی که در خانه کار میکند میشناسیم. در داستانهای زنانه ما همه مشکلات و شکافها از جایی شروع میشود که زن در تنهایی خودش بیش از حد خیالپردازی میکند و ناآرام میشود اما در رمان «روزهای ناکوک» موضوع چیز دیگری است. اقتصاد خانواده در این رمان بر اساس کار کردن زن استوار شده. این زن بوده که کار کرده و قسطها را پرداخت کرده و خانه را خریده و در حقیقت مدیریت اقتصاد خانواده بر دوش او بوده است.
کاظمی ادامه داد: بارها در کتاب به این موضوع اشاره شده. همواره فشاری هم از سوی خانواده همسر بر زن داستان روا میدارند. زن پرس و جو میکند که چرا بچهها مهدکودک میروند و چرا کار میکند و همه به او میگویند چرا کار میکنی و چه احتیاجی به کار کردن داری؟! همه تنشها در موقعیت راوی او را در تنشی قرار میدهد که نمیتواند تصمیم درستی بگیرد. داستان با جملهای جالب شروع میشود که حس کلی راوی را به ما نشان میدهد. در ابتدای این کتاب میخوانیم: «پاشو، پاشو جا موندی...» در واقع این جمله مبیّن اضطرابی که از همین اول راوی احساس میکند و این همه مسوولیت او را احاطه کرده است. زنی که هنوز به صدای شوهرش منصور عادت نکرده است.
این منتقد گفت: همین جا از همان اول وارد فضای آشفتگی زندگی راوی میشویم و با آوردن تصویری که از صداهای گوناگون زنگهای ساعت به خواننده منتقل میشود، با راوی همذات پنداری میکنیم و درکش میکنیم و بالاخره به خودمان خواهیم گفت که بله، ما هم در همین فضای اضطراب هر روزه بیدار میشویم. همین همذات پنداری خیلی خوب خواننده را جذب میکند و وارد داستان میکند. داستان این کتاب داستان جنگ مریم راوی کتاب با نقشهای از پیش تعیین شده از سوی اجتماع است. سلسلهای از نقشها به زور به زن داده میشود که او دلش نمیخواهد به آنها تن دهد. یکی از این نقشها، نقش زن خانهدار است. زنی که در مورد استعفایش درباره کار میگوید: «فعلا به همسرم حرفی نمیزنم. کارم که تمام شد میوه و شیرین میخرم، خورش قرمهسبزی میپزم، خانه را تمیز و مرتب میکنم تا وقتی در را باز کرد جا بخورد و بو بکشد، صد تا سوال در چشمهای بچرخد و من تا نگویم چه اتفاقی افتاده همانجا سر جایش بماند. یادم رفت که یک وقتهایی چهقدر همدیگر را ذوق زده میکردیم.»
وی اضافه کرد: در واقع نقش زن در اینجا نقش کسی است که قرمهسبزی میپزد و چای دم میکند و این تصویری است که خود راوی هم از آنچه باید باشد گرفته است و باید به آن تبدیل شود و ازاین قضیه خوشحال نیست. در جایی از داستان وقتی در کارخانه راجعبه استعفایش با همکارانش صحبت میکند به او میگویند میخواهی چه کار کنی؟ برو خانه و لذت ببر. روای دوستی به نام لیلا دارد که به او میگوید: تو این همه سال کار کردی و کسی که این همه سال کار کرده به همین راحتی نمیتواند به گوشه خانه پناه ببرد و تحمل کند و با شرایط کنار بیاید. نقش دیگری که در این داستان وجود دارد نقش زن به عنوان دختر است. تصویری که راجع به پدرش صحبت میکند و میگوید: «برگهای لاله عباسی را میکشیدم روی لبها، چند گلبرگ هم روی ناخنها. وقتی با یک سیلی بابا دیدم که گلبرگها را ریختهام روی زمین بدو رفتم تا صورتم را نه یکبار دوبار بلکه هزار بار بشویم تا هیچ اثری از آن روی لبهایم نماند. منصور میگوید توی خانه آرایش کن، نه بیرون... مداد را در میآورم و میکشم روی ابروهام تا پر شوند.» در واقع نویسنده همان خاطراتی که از تسلط پدرش برای خودش دارد که چه طور باید بگردد و چهطور باید لباس بپوشد و چهطور آرایش کند و زن چهطور باید باشد و همه این بایدها و نبایدها را در همسرش نیز میبیند. همسر مریم روی اینکه او مادر خوبی نیست تأکید دارد و هم خانوادهاش و هم خودش روی این موضوع فشار میآورند و از این موضوع به عنوان اهرمی علیه خودش استفاده میکند تا او را خانه نشین کند.
کاظمی افزود: زبان این رمان زبان ساده و سرراستی است. اما در عین حال در «روزهای ناکوک» همه مردهای داستان از نگهبان محل کار گرفته تا مدیر و همسرش آدمهای خوبی نیستند و مریم با آنها مشکل دارد. مریم اما در جایی میگوید: اگر وام و اضافه کاریهای من نبود همین 50 متری را هم نداشتیم.
نقد داستان «حرفه: خرابکار»
شهریار وقفیپور نیز درباره رمان «حرفه: خرابکار» نوشته مهدیه مطهر گفت: ضعف اصلی این رمان شخصیکردن فضای داستان است. این رمان بدون تحقیق لازم انجام شده و شخصیت کارآگاه نمیتواند به این صورت وجود داشته باشد. در واقع در این رمان کارآگاه مشکلات شخصی خود را دنبال میکند و شخصیتها دچار نقصاند و زبان رمان نیز زبانی شخصی است.
وی افزود: شکوفایی ادبیات جنایی در بین دو جنگ جهانی بوده که حل معما تعبیر میشود به یک سرگرمی ادبی و سرگرمی روشنفکرانه و همین سبب میشود که چند تن از نویسندگان پلیسی انگلیس دور هم جمع شوند و باشگاه نویسندگان پلیسی را راه بیندازند. سعی اینگونه از ادبیات این است که کارآگاهش را به دستگاهی برای استدلال تبدیل کند. این دستگاه استدلال اگر بخواهد خوب کار کند هر موضوع انسانی را باید کنار بگذارد. یکی از تعریفهای انسان این است که نمیتواند همه کارها را بدون نقص انجام دهد و ماشین میتواند کارهای بدون نقص را به انجام برساند و به همین دلیل داستانهای کارآگاهی و جنایی باید هر چه بیشتر به سمت ماشینی شدن پیش بروند و ما میبینیم که در هر داستانی که کارآگاه به سمت زن و رابطه عشقی کشیده میشود با شکست روبهرو میشود.
وی اضافه کرد: یک نویسنده فرانسوی داستانهای جنایی را به مثلثی تشبیه کرده که در رأسش جسد و اُبژه وجود دارد و یک رأسش قاتل و یک رأسش کارآگاه است. در هر داستانی که رأس کارآگاه به رأس یک مجرم و جنایتکار نزدیک میشود با ادبیات معمایی روبهرو نیستیم و با نوعی از ادبیات روبهروییم که به آن میتوان ادبیات سیاه گفت. در رمانهای جنایی رابطه با زن به رابطهای مساله دار تبدیل میشود. ما در ادبیات جنایی با زنی به نام زن فتنهجو روبهروییم. زنی که در عین جذابیت و زیبایی سویه دیگری دارد که این زیبایی را مرگبار میکند. پس میشود گفت که همیشه مردهای داستان را به جنگ با یکدیگر میاندازد.
نویسنده کتاب «اعتیاد» توضیح داد: حل معما در داستانهای جنایی موتور داستان است و در ادبیات سیاه میشود گفت که کشمکش بین آدمها و آن دامهایی که زن فتنهجو برای شخصیت اصلی طرح میکند داستان را جلو میبرد. ما در داستانهای جنایی با کارآگاهی روبهروییم که میخواهد جامعه را پاک کند و قانون خودش را برقرار کند و او کسی نیست که قتلها را انجام میدهد و همیشه قتلها توسط کس دیگری انجام میشود به این معنا که ما در واقع پیشاپیش آن کسی که قانون میگذارد خودش را از امکان گناه مستثنا میکند و همیشه میخواهد دستهایش پاک بماند. در این کتاب این موضوع به یک نکته عین به عین تبدیل شده است. کارآگاهی که در این کتاب است در حال شستن دستهایش است. او دستکش میپوشد و میخواهد تمهیدی بیندیشد تا بتواند قتلهایش را انجام دهد و مدرکی از خودش به جا نگذارد. هر داستانی که وارد فضای جنایی شود مجبور است که قواعدی را رعایت کند اما در عین حال مواردی هم هست که به طور شخصی در این کتاب وارد شده که در بیشتر جاها به کتاب آسیب زده و کتاب خیلی شخصی شده است و اشارات فرامتنی کتاب به سلسلهای است که از گنجینه ادبیات کلاسیک یا گنجینه ادبیات والا نیست و چیزهایی است مانند فیلمها و سریالهای تلویزیونی.
جلسه نقد و بررسی این دو رمان عصر امروز در کتابفروشی انتشارات افق برگزار شد.
نظر شما