گفتوگو با داریوش احمدی به مناسبت سالروز درگذشت مرتضی ثاقبفر
آثار ثاقبفر ایرانیان را با نگرشها و رهیافتهای جدید تاریخ ایران باستان آشنا میکند
داریوش احمدی، پژوهشگر تاریخ و ادیان ایران باستان میگوید: ثاقبفر با تعمق مداوم در آثار ادبی و تاریخی ایران به این نتیجه واقعگرایانه رسیده بود که ایرانیان از دیرباز برخوردار از خودآگاهی ملی بوده و نسبت به هویت تاریخی و فرهنگی خود دانایی داشتهاند. بنابراین تلاش وی برای احیا و اعتلای این خودآگاهی در میان ایرانیان و شناساندن ریشههای تاریخی تمدن بزرگ ایران ارزشمند است.
آقای احمدی به نظر شما ترجمههای زندهیاد ثاقبفر در حوزه باستان چه تاثیری در پیشبرد پژوهشهای این حوزه داشته است؟
به جرات میتوان گفت که ترجمههای شادروان ثاقبفر باعث تحولی وسیع در حوزه مطالعات تاریخ ایران باستان در داخل کشور شده است. در حالی که تا پیش از این کمابیش جز کتابهای کلاسیک(قدیمی) زندهیاد حسن پیرنیا یا رومن گیرشمن و امثال آنها (که بارها بازنشر میشدند و میشوند) آثار دیگری در اختیار علاقهمندان این رشته و حوزه وجود نداشت، با کتابهای روزآمد، علمی و روشمندی که وی ترجمه کرد و متن و محتوای ارزنده آنها در اختیار عموم علاقهمندان و محققان تاریخ ایرانباستان قرار گرفت (مانند آثار بزرگانی چون کورت، ویسهوفر، شاکد، بریان، ولسکی، بدیع و...) نه تنها انبوهی از دانستهها و یافتههای ارزشمند تاریخی (که تا پیش از این در دسترس ایرانیان نبود) به داخل کشور منتقل شد، بلکه خوانندگان ایرانی با نگرشها و رهیافتهای جدید تاریخی (که منجر به ارائه تفسیرهایی تازه از متون کهن تاریخی شدهاند) نیز آشنا شدند.
پژوهش در شاهنامه فردوسی یکی از فعالیتهای شاخص وی به شمار میرود، چه ویژگیهایی این پژوهش را مورد توجه قرار داد؟
شادروان ثاقبفر علاقه بسیاری به شاهنامه فردوسی داشت و سالهای بسیاری از عمر خود را صرف تحقیق و تعمق در متن این کتابِ جاودانه کرد. برآیند این تلاشها، چند مقاله و کتاب ارزنده اما کمشناخته به نام «شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران» بود. وی شاهنامه را تجلیگاه خودآگاهی ملی ایرانیان میدانست و بر این باور بود که فردوسی، آگاهانه خواسته و کوشیده بود که با سرایش شاهنامه، زبان فارسی و تاریخی ایران را ماندگار و پایدار سازد و بدین ترتیب، مهمترین ارکان هویت ملی ایرانیان را استوار نگاه دارد. دیگر رهیافت شخصی و شاخص وی به شاهنامه، طرح نظریه وجود دو فلسفه تاریخی متفاوت (که آنها را اوستایی و ایرجی نامیده بود) در این کتاب است.
آیا با نگاهی به آثار به جایمانده از ثاقبفر درست است که بگوییم وی از آگاهی عمیقی در تاریخ و فرهنگ ایران برخوردار بود و بر حسب همین آگاهی قصد «آگاهیبخشی» به جامعه ایران را داشت؟
به گمانم وی با تعمق مداوم در آثار ادبی و تاریخی ایران به این نتیجه درست و واقعگرایانه رسیده بود که ایرانیان از دیرباز برخوردار از خودآگاهی ملی بوده و نسبت به هویت تاریخی و فرهنگی خود دانایی داشتهاند. بر همین مبنا، در گفتوگوها، مقالات و تألیفات ثاقبفر و حتی نوع کتابهای گزیده شده برای ترجمه، میتوان آشکارا تلاش وی را برای احیا و اعتلای این خودآگاهی در میان ایرانیان، بهویژه جوانان و شناساندن ریشههای تاریخی تمدن بزرگ ایران مشاهده کرد.
به نظر شما ثاقبفر توانست در آثارش ریشههای تاریخی هویت ایرانی را به مخاطبانش به خوبی بشناساند؟
وی شماری از بهترین کتابهای تاریخی چاپ شده در خارج از کشور را ترجمه کرد و روشن است که مطالعه چنین آثاری (که با برخورداری از رهیافتهای جدید تاریخی، نگاه متفاوتی با گذشته را از تاریخ ایران ارائه میکنند و ایران را نه کشوری واپسمانده و تحتالشعاع تمدن و سیطره یونان و روم، بلکه صاحب فرهنگ و تمدنی مستقل و شکوهمند و مقتدر میدانند) ایرانیان را به شناخت بهتر ریشههای تاریخی و هویتی خود رهنمون و راهبر میشود.
با توجه به این که ترجمه مجموعه «تاریخ هخامنشیان» کارسنگینی بود، نظرتان درباره این پژوهش چیست؟ آیا به واقع میتوان آن را دایرهالمعارف هخامنشیان دانست؟
مجموعه بزرگ «تاریخ هخامنشی» (Achaemenid History) که به همت بزرگترین هخامنشیشناسان جهان از 1987میلادی تاکنون منتشر شده، بیگمان اثری دورانساز بوده که نگرشها و دانستههای رایج درباره هخامنشیان را به کلی دگرگون کرد و منجر به آغاز عصر جدیدی در مطالعات هخامنشیشناسی شد. همکاری متخصصان رشتههای مختلف در تألیف این اثر، این مجموعه را بهراستی تبدیل به دانشنامهای درباره همه جوانب، ابعاد تاریخی، سیاسی، دینی، اقتصادی، فرهنگی و... هخامنشیان کرده و طبیعی است که ترجمه چنین مجموعهای بزرگ با مطالبی گاه ثقیل و چندرشتهای، بسیار دشوار و ملالآور خواهد بود. از همین روست که در ترجمه منتشر شده این مجموعه، افتادگیها، خطاها و سوءتعبیرات بسیاری را میتوان مشاهده کرد که بهگمانم در صورتی که شادروان ثاقبفر یا ناشر این مجموعه از یک یا چند ویراستار حرفهای علمی برای ویرایش آن یاری میگرفتند، برآیند کار بسیار بهتر از این میشد. بنده علاقهمند بودم که در این امر با وی همکاری کنم؛ اما متأسفانه این فرصت فراهم نشد. با این وجود تلاش و همت بینظیر شادروان ثاقبفر برای ترجمه این مجموعه گرانسنگ، انکارناپذیر و شایان ستایش است.
نظر شما