چرا خطه خراسان ادیبپرور است؟/10
پاسخ های خرمشاهی به ایبنا: نقش مزار مطهر حضرت رضا(ع)، کتابخانه هزار ساله آستان قدس و اقتصاد خراسان در ادیب پروری
بهاءالدین خرمشاهی، پژوهشگر، مترجم و قرآنپژوه معتقد است که ادیبپرور بودن خراسان را باید از وجوه مردمشناسی، اقتصاد و جمعیتشناسی بررسی کرد. خرمشاهی حضور مرقد ثامن الحجج(ع)، جمعیت سیال و عنایت مردمی و وجود کتابخانه آستان قدس رضوی را از دلایل ادیبپرور بودن این خطه دانست.
شما در اغلب آثارتان دیدگاهی سنجیده برای بررسی موضوعی خاص دارید. اگر بخواهید به طور مختصر به دلایل رشد ادبیات در خطه خراسان اشاره کنید چه دلایلی را بر میشمارید؟
به گمانم برای پاسخ دادن به این پرسش که «چرا خطه خراسان ادیبپرور است؟» لازم است دلایل بومشناسی، جغرافیشناسی، تاریخی و سیاسی و قومشناسی و مردمشناسی و چندین دانش گوناگون را به کار گرفت... البته اگر بخواهیم به همان دقتی که برای انتخاب پرسش به خرج داده شده، برسیم، باید نگاهی هوشمندانه و هنرشناسانه به دیگر سرزمینهای کشورمان نیز داشته باشیم.
از نگاه شما کدام خطهها میتوانند در ادبیات همسنگ خراسان باشند؟ آنها در قیاس شما چه جایگاهی دارند؟
بهتر است از اینجا شروع کنیم و بگوییم اینگونه نیست که صرفاً ناحیهای مانند خراسان بزرگ مهد ادبیات بوده و جاهای دیگر ازین لحاظ با خراسان قابل مقایسه نیستند. مثلاً اهالی آذربایجان (که آنها را تقسیم کردیم و البته این تقسیم جدید سوری است و بیشتر کاربرد استانسازی دارد) در ادبیات فارسی بسیار تأثیرگذار بودند.
اما آذربایجان مانند خراسان بزرگ خطهای وسیع نبود.
چرا، آذربایجان نیز خطه بزرگی بود. بسیاری از مردان تاریخ و ادبیات ما در گذشته از آذربایجان برخاستند. حتی اگر به طور مثال به استانهای مرکزی برسیم، این استانها نیز قابل توجهند. میتوانم بگویم که تهران و البرز نیز مهد ادبیات بودهاند.
استانهای غربی و جنوبی چطور؟ آنها نیز همان اعتبار را نزد ادبا دارند که خراسان داشت؟
استانهای غربی نیز تا حدودی مهد ادبیات بودهاند اما به نظر نمیرسد که شمال کشورمان چندان ادیبپرور بوده باشند. بیشتر شمال شرقی و شمال غربی کشور ما ادیب پرور است. شمال کشور آنقدر در ادبیات کهن اثری از خود به جا نگذاشته است. وقتی به جنوب میرویم، استان فارس را باید به عنوان مهمترین استان در نظر بگیریم. استان فارس واقعاً در ادبیات کلاسیک ما قابل توجه و قابل بررسی است، ولی اگر جنوب کشور را در مجموع حاشیه 900 کیلومتری خلیج فارس در نظر بیاوریم، در همه جا به طور یکسان این رونق ادبی را نمیبینیم، گرچه برخی نقاط مثل استانهای بوشهر مهد ادبیات بوده. معتقدم در همین ناحیه بوشهر تأثیر در ادبیات در قیاس با استان فارس کمتر است. بعضی استانها نیز از نظر اقلیمی، از ابتدا مشکل داشتند... منظورم سیستان و بلوچستان است.
برای رونق فرهنگ در چنین استانهایی چه کار باید کرد؟ مثلاً میشود انتظار داشت که دستکم در حال حاضر به پای خراسان برسد؟
در شرق ایران چند شهر مرزی داشتهایم. مثلا سیستان در گذشته رشد و رونقی داشت اما در حال حاضر مشکل دارد و باید بیش از استانهای دیگر به آن رسیدگی شود.
بهتر است به خراسان برگردیم؛ خراسان بزرگ. به مردمشناسی، قومشناسی و دیگر موارد که اشاره کردید.
خراسانی که از آن صحبت میکنیم خراسان بزرگ بوده، یعنی بخش عظیمی از آنچه امروزه به آن آسیای مرکزی یا آسیای میانه میگویند، شامل خراسان میشد. خراسان تنها استانی است که به سه استان تقسیم شده. خیلی از استانهای قدیمی ما که از وسعت برخوردار بودند، حداکثر به دو استان تقسیم شدهاند، ولی تنها یک مورد داریم که آن را به سه استان تقسیم کردهایم و آن هم خراسان است.
میخواستید به شرایط اقلیمی خراسان بزرگ اشارهای تلویحی کنید.
خراسان تاریخی کهن و جغرافیایی حاصلخیزی دارد. اگر شمال شرقی کشورمان یعنی خراسان را با جنوب شرقی کشورمان مقایسه کنیم، درخواهیم یافت که تفاوتهای اقلیمی فراوانی دارند. طبعاً این ویژگیها بر ادبیات تأثیر مستقیم میگذارد. همین که جایی آبادی بیشتری داشته باشد، روی اقیلم آنجا تأثیر میگذارد و ادبیاتش هم به تبع آن متفاوت خواهد بود. مثلاً رود هامون امروز مشکل پیدا کرده است. رود هیرمند که افغانیها به آن «هلمند» میگویند، زمانی نصف آبش به ایران میرسید اما در حال حاضر این رود جانی ندارد.
مزار مطهر حضرت ثامن الحجج(ع) نیز توجه طیفی از ادبا را به این منطقه بیشتر کرد. اگر قرار باشد در این باره صحبت کنیم، چه میگویید؟
مزار مطهر حضرت ثامن الائمه که هزار و 200 سال سابقه دارد و از دیرباز هم مرجع صاحب دلان بوده، به رونق شهری و فرهنگی این ناحیه افزوده. از امامان ما تنها امام هشتم است که در کشور ما مزار دارد که آن هم در خراسان است. این نیز به اهمیت ادبیات این خطه میافزاید. کتابخانه آستان قدس رضوی هزار سال سابقه تاریخی دارد. ما اصلاً هیچ کتابخانه هزار سالهای در ایران نداریم. در تهران که عمر کتابخانههای به 200 سال هم نمیرسند. پس کتابخانهای با این قدمت و نسخ خطیای که در آن موجود است و همچنین اشیاء موزهایاش بی نظیر است. زمانی که جمعیت استان خراسان یک میلیون نفر بود، در واقع سه میلیون نفر بود! یعنی جمعیتی دو میلیون نفری و شاید هم بیشتر، جمعیت سیال و جاری این ناحیه را از حضور زوار در کل خراسان رضوی و به ویژه شهر مشهد تشکیل میداد. شهر مشهد هم شهر بسیار شادی است، در حالی که شهرهای مذهبی اغلب حالت سکوت و غیر شادی دارند. اینها به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر ادبیات تأثیر میگذارد. چه از دیرباز و چه در دوران معاصر. در شهر مشهد همه مقیاسها را بزرگ گرفتهاند. دور حرم امروز خود شهرک بزرگی است. گسترشی که به این شهر دادهاند، ممکن است به گمان بعضی ساکنانش صدمههایی به خود آنها وارد کرده و خانه و مغازهشان را از دست داده باشند، ولی در واقعیت امر چنین نیست. در واقع همه آنها را تأمین کردند و شهرداریها و مسئولان ذیربط همانند یا هزینهاش را به آنها دادهاند و دلشکنی و ستمی به کسی روا نشده.
آستان قدس رضوی نیز موقوفاتی دارد، اعم از کتاب یا هر چیز دیگر. این موقوفات چهقدر به رشد ادبیات این سرزمین کمک کرده است؟
اینها مهم است. موقوفات بزرگی برای آستان قدس رضوی هست که آنها نیز هزار و 200 سالهاند. همه جور موقوفاتی هست و صرفاً کتاب نیست... موقوفات سرزمینی... مثلاً فرض کنید ده یا دهستان پر رونقی وقف میشود. به هر تقدیر نمیتوان به شانس معتقد بود اما این استان نظر کرده بوده و از هر لحاظ از تاریخ و جغرافیا تا هر چه به ذهن ما میرسد، از بخت برخوردار بوده است.
اقتصاد خراسان در این زمینه تا چه اندازه مؤثر بوده؟ این اقتصاد بر ادبیات هم تأثیری گذاشته است؟
همیشه اقتصاد خراسان بزرگ و حاصلخیزی این خطه عظیم زبانزد بوده است. برخی از کشورهایی که در حال حاضر کشور شمرده میشوند، جزو خراسان بزرگ بودهاند. باور کنید تاریخ و جغرافیایم خوب نیست اما فکر کنم کل افغانستان جزو خراسان بزرگ بوده. حالا دیگر از شمال خراسان خبر ندارم که چه کشورهایی را شامل میشد که بعدا جزو جماهیر شوروی شدند و بعد هم استقلال طلب شدند و پس از فروپاشی گفتند خدا را شکر! اینها همه اقلیمهایی در خراسان بودند. خراسان به دلیل وسعت و شرایط اقلیمی خوب و تاریخ کهن و جغرافیای مساعد و عنایت مردمی مورد توجه بیشتر بوده است. پس از چند بابت این منطقه خاص است و باعث شده ادیبپرور باشد و ادبیاتش درخشان و زبانزد عام و خاص شود. جمعیتشناسی، قومشناسی، انسانشناسی، اقتصاد شناسی و همه اینها باعث رشد ادبیات خراسان شده و آدمهایی که در هر کدام از این زمینهها صاحب نظرند و صرفاً مانند من از زاویه ادبیات به موضوع نگاه نمیکنند، باید این موضوع را با در نظر گرفتن تمام ابعادش بررسی کنند و نظر بدهند تا به نتایجی مشخص و روشن برسیم.
پیشینه پرونده ایبنا را اینجا بخوانید:
گفتوگوی با دکتر محمدجعفر یاحقی را درباره ادبیات خراسان اینجا بخوانید.
یادداشت علیرضا قوجهزاده را درباره شاعران و سبک خراسانی اینجا ببینید.
گفت وگو با دکترمهدی محقق را در این باره اینجا بخوانید.
گفتوگو با ابراهیم خدایار درباره متأخرین و متقدمین مکتب خراسان را اینجا بخوانید.
گفتوگو با محمدحسین جعفریان درباره واژگان و شعر خراسان قدیم را اینجا بخوانید.
گفتوگو با سیدعبدالجواد موسوی درباره شعر و ادبیات مکتب خراسان را اینجا ببینید.
گفتوگو با نصرالله امامی را دراین باره اینجا بخوانید.
گفتوگو با صابر خراسانی را نیز درباره انجمنهای شعری خراسان اینجا بخوانید.
نظر شما