شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۸
استقبال ازترجمه ترکی خیام، حتی از جایزه نوبل هم برایم مهمتر بود

زبان و ادبیات ، جزو بنیادی ترین مقولات فرهنگی هر کشور است و تاثیری سزاوارانه در معرفی یک فرهنگ به دیگر کشورهای دنیا دارد. کشور عزیزمان ایران، باوجود ادبیات گسترده و غنی اش متاسفانه در بحث معرفی فرهنگ ایرانی و زبان و ادبیات فارسی در حد مطلوب به جهانیان معرفی نشده و این موضوع باعث کمتر شناخته شدن ادبیات فارسی، حتی درکشورهایی شده‌است که رابطه ی فرهنگی دیرینه ای با آنها وجود دارد. به عنوان مثال ادبیات فارسی، به خصوص ادبیات معاصر فارسی در کشوری مانند ترکیه که از نظر فرهنگی نقاط مشترک زیادی با ایران دارد هم چندان شناخته شده نیست و نیاز به معرفی گسترده ای دارد. در این میان اشخاصی وجو دارند که با کمترین چشم داشتی سعی در شناسایی فرهنگ فارسی به جامعه ی کشور خودشان دارند. پروفسور دکتر محمت کانار یکی از این اشخاصی است که فعالیتهای گسترده ای در زمینه ی معرفی و گسترش زبان و ادبیات فارسی در ترکیه داشته و آثار گرانمایه ی زیادی از خود به جای گذاشته است. خبرگزاری کتاب ایران به پاس زحمات وی و به منظور آشنایی با فعالیتهای وی، مصاحبه ای را با این خادم فرهنگ ایرانی ترتیب داده است./

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پروفسور دکتر محمت کانار 11 دیماه 1332 در قونیه به دنیا آمد. سال 50 ـ‌ 1349 وارد رشته ی ادبیات و زبان فارسی دانشگاه استانبول شد و در سال 1358 مدرک دکترای خود را از این دانشگاه اخذ کرد. سال 1360 پس از پایان خدمت سربازی خود، در دانشگاه استانبول مشغول به کار شد و در نهایت سال 1375 به مقام استاد تمامی رسید. میان سالهای 1386 - 1377 مدیر گروه رشته زبان و ادبیات دانشگاه استانبول بود و پس از بازنشستگی در دانشگاه یِدی تپه به ادامه  تدریس پرداخت. دکتر کانار نخستین لغتنامه جامع فارسی به ترکی و ترکی به فارسی را گردآوری کرده و علاوه بر آن، ترجمه های بیشماری از آثار ارزشمند ادبیات فارسی را در ترکیه منتشر کرده است.

جناب کانار، ابتدا می‌خواستم به خاطر انجام این مصاحبه از شما سپاسگزاری کنم. به عنوان سئوال نخست،چه چیزی شما را به زبان و ادبیات فارسی جذب کرد؟ آیا محل تولدتان، قونیه، که سرشار از روح مولانا هست در این گرایش موثر بوده و یا عوامل دیگری باعث ایجاد این علاقه شدند؟
- این که در قونیه به دنیا آمدم، در انتخابم چندان تاثیرگذار نبوده‌است. در دوران کودکی آرزو داشتم خلبان هواپیماهای جنگی بشوم اما بعد از مخالفتهای مادرم، نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم جراح قلب بشوم. به همین دلیل تحصیلات متوسطه ام را در همین زمینه ادامه دادم و شاگرد موفقی بودم. در زمانی که می‌خواستم امتحان ورودیه دانشگاه را بدهم، در شهر ما فقط یک آموزشگاه کنکور بود و خانواده ی من هم نمی‌توانست پول این آموزشگاه را بپردازد و به همین خاطر، تکنیک تست زنی را یاد نگرفتم. شاید موقع امتحان هم کمی هیجان زده شدم و در نتیجه موفقیتی را که می خواستم در آزمون کسب نکردم. اول رشته هایی مثل پزشکی و مهندسی را انتخاب کردم و در ردیف های آخر، رشته های ادبیات دانشگاه استانبول را انتخاب کردم. در حالی که زبان و ادبیات ترکی را هم قبول شده بودم، رشته ی زبان و ادبیات فارسی و عربی را که امتیاز کمتری هم می‌خواست، انتخاب کردم. بعد از سال اول دانشگاه و گذراندن دوره آمادگی، به عنوان انتخاب اول زبان و ادبیات فارسی، انتخاب دوم زبان و ادبیات عربی, انتخاب سوم زبان و ادبیات ترکی و انتخاب چهارم زبان و ادبیات کهن ترکی را انتخاب کردم. دوباره نمی‌خواستم وارد امتحان ورودی دانشگاه شوم. در طی این یک سال چیزهایی را که از درسهای ریاضی، فیزیک و شیمی یاد گرفته بودم ، فراموش کرده بودم و از طرف دیگر با سه زبان جدید فارسی، عربی و عثمانی (ترکی کهن) آشنا شده بودم. برای کسی مثل من که مغز ریاضی داشت رشته ی خیلی مناسبی بود. عاشق زبان فارسی شده بودم و چون خیلی علاقه پیدا کرده بودم، با ذوق و انضباط زیاد کارم را ادامه دادم. به خیلی ها برای انجام تزهای دانشگاهی کمک کردم و موقع کمک کردن، خیلی چیزها یاد گرفتم ولی مغز مهندسی من هیچ وقت عوض نشد. از همان موقع همواره پروژه‌های مختلفی طراحی می‌کردم و هنوز هم این کار را ادامه می‌دهم.

توضیح مختصری از کارهایی که برای زبان و ادبیات فارسی انجام داده اید و کتابهایی که منتشر کرده اید برای ما بیان می کنید؟
- من تز دکترای خود را در مورد ادبیات مدرن ایران و تز استادیاری و استاد تمامی ام را در مورد ادبیات کلاسیک ایران نوشته ام. استاد مربوطه ی مقطع دکترای من، استاد تاهسین ازیجی به من گفت که: «در ترکیه در مورد ادبیات مدرن ایران هیچ فعالیتی انجام داده نشده‌است. روی شکل‌گیری ادبیات معاصر ایران کار کن. اینجوری ما هم با این ادبیات آشنا می‌شویم.». قسمتی از منابع مورد نیازم را در ترکیه پیدا کردم. سال 1358 به ایران سفر کردم و یک سری منبع مورد نیاز را با خودم به ترکیه آوردم. کتابهایی که آورده بودم باعث شد در مورد ادبیان معاصر ایران ترجمه هایی انجام دهم. سالی که تحصیلات دوره دکترای من تمام شده بود در ایران انقلاب و سال بعد در ترکیه کودتا شد. از این تغییرات ناگهانی خیلی ضربه خوردیم. کارهای زیادی در مورد تاریخ عثمانی، ایرانی و همچنین منابع اصلی ادبیات فارسی در دست داشتیم. هرچند سالها بعد از استادم اعاده‌ی حیثیت شد ولی در آن سالها او را از داشگاه اخراج کردند و از ترسمان حتی از جلو سفارت ایران هم رد نمی‌شدیم! بعد از ارائه‌ی تز دکترا، سر یک دوراهی قرار گرفتم. در آن زمانها جز یک لغتنامه‌ی ترکی به فارسی و فارسی به ترکی که در مجموع 25 هزار کلمه داشت، هیچ منبع دیگری نداشتیم. با استفاده از چنین لغتنامه ای هم ترجمه چه آثار مدرن و چه آثار کلاسیک ممکن نبود. از طرفی گردآوری یک لغتنامه‌ی کامل تر  سالها پیش به استادان پیشنهاد داده شده بود ولی هربار به دلایل مختلفی با آن مخالفت شده بود و به همین دلیل تا اتمام دوران سربازی مجبور شدم صبر کنم. بعد از پایان دوره سربازی یا باید روی موضوعاتی که به آنها علاقه شخصی داشتم (مثل نوشته ها، آثار منتشر شده و تحقیق ها) کار می‌کردم و یا روی کارهایی که احساس می‌کردم کشورم در اولویتهای اول و دوم به آن نیاز دارد. گزینه ی اول خیلی کار لذت بخشی بود، کسی به من اعتراضی نمی‌کرد و خیلی راحت در دانشگاه پیشرفت می‌کردم ولی گزینه‌ی دوم یک عمر به درازا می‌کشید و راه خیلی دشواری را باید می‌پیمودم. باید سریعاً درست‌ترین راه را انتخاب می‌کردم. من گزینه‌ی دوم را انتخاب کردم. به تنهایی کارم را شروع کردم و بعد از یازده سال تلاش، لغتنامه های فارسی به ترکی و ترکی به فارسی را منتشر کردم. این آثار، نخستین لغتنامه‌های فارسی به ترکی بودند که با کامپیوتر مرتب شده بود. سالها بعد وقتی این کتابها را روی میز استادم دیدم، فهمیدم که انتخابم درست بوده‌است. کسی که به من فارسی را یاد داده‌بود، حالا از کتابهای من استفاده می‌کرد. برای گسترش لغتنامه ها ادبیات معاصر و کلاسیک فارس (که از نظر جغرافیایی، نه فقط ایران، بلکه کشورهایی مثل افغانستان، پاکستان، هندوستان، عراق و سوریه را هم شامل می‌شد.)  ترجمه کردم و در همین راه در ادبیات معاصر ایران ابتدا صادق هدایت و سپس دیگر نویسندگانی را که راه او را ادامه می‌دادند، شناختم.
پوشه‌ی ضخیمی را که از ترجمه های من تشکیل شده بود، نزد یکی از ناشران ترکیه ای بردم. مسئول این انتشاراتی به من گفت: «تا الان همیشه به غرب توجه می‌کردیم، کمی هم به شرق توجه کنیم.» کارهای من را قبول کرد و  انتشار کتابهایم شروع شد. هنوز هم با همین انتشارات کار می‌کنم و سال 2014 هم کتاب گلچین اشعار فارسی را چاپ خواهیم کرد.
در کارهای بعدی ام متوجه کمبود یک لغتنامه ی عثمانی به ترکی استانبولی شدم. این کارها سالها طول کشید ولی در نهایت بعد از 29 سال زحمت، لغتنامه‌ی عثمانی به ترکی را در دو جلد قطور منتشر کردیم.
در طول این مدت هیچوقت از دانشگاه استانبول که آنجا تدریس می‌کردم جدا نشدم و در فعالیتهای مختلف دانشگاه شرکت کردم. سالها بعد به این دلیل که می‌خواستم به قولی که داده بودم وفا کنم، بازنشسته شدم و به دانشگاه یدی تپه رفتم و در طی این سالها هم کارهای مختلفی از جمله انتشار کتابهای کودک و یا کتابهایی در مورد ادبیات کهن ترکی و عثمانی را منتشر کردم. در ادامه، درباره‌ی ادبیات مدرن ایران و رباعیات کارهایی را آماده کرده‌ام و این فعالیتها هنوز ادامه دارند.

در انتخاب آثاری که از فارسی به ترکی ترجمه می‌کنید به کدام موضوعات و خصوصیات کتابها دقت بیشتری می‌کنید؟
- در وهله نخست به اهمیت کتاب دقت می‌کنم. اگر قبلا ترجمه شده باشد و ترجمه قدیمی شده باشد و مانع فهم نسل امروزی شده باشد (مانند ترجمه هایی که از مثنوی مولوی شده بود) دوباره ترجمه می‌کنم.  نخستین بار در ترکیه در کنار ترجمه ی اشعار، نوشته های فارسی اشعار را هم قرار دادم. به نظرم این کار فواید زیادی دارد. شنیده بودم با همین کار یکی از اعضای دانشگاه استادیار شده بود.
سال 2013 منظومه ویس و رامین را به ترکی ترجمه و منتشر کردم. با ترجمه ی این اثر که متعلق به 9 قرن پیش است، به نظر خودم با یک تیر دونشان زدم. هم این اثر را در اختیار خوانندگان قرار دادم و هم زمینه ای برای ادبیات تطبیقی آماده کردم. چون حدود 100 یا 120 سال بعد از منظومه‌ی ویس و رامین، تریستان و ایزولت در انگلیس منتشر شد. اینکه ماجرای این رمان را از ویس و رامین گرفته، کاملاً مشهود و بارز است، تنها به صورت نثر درآمده و به غرب رفته‌است. این مساله دست‌کم در چارچوب یک تز فوق لیسانس قابل بررسی است. این کار هم برای تحقیقات یک شخص دیگر زمینه ساز بود و هم برای من خیلی طاقت فرسا بود. این مورد را هم باید در نظر گرفت که منتشر نشدن ترجمه ی کاملاً درست موضوعاتی که کاربرد گسترده ای دارند، موضوع بسیار مهمی است. همه افراد جز زبان مادری یک یا چند زبان خارجی بلد نیستند. از نظر ترجمه خیلی عقب‌تر از کشورهای اروپایی هستیم. هرچقدر که آثار ترجمه ای قوی منتشر کنیم، میزان موفقیت تحقیقات علمیمان هم بالاتر می‌رود.
بعد از انتشار لغتنامه‌ی فارسی به ترکی و ترکی به فارسی که آماده کرده بودم، بهبود کیفیت آثار ترجمه شده از فارسی به ترکی را دیدم و این موضوع باعث خرسندی من شد.

همانطور که می‌دانید در ادبیات کلاسیک ایران شاعران گمنام و کمتر شناخته شده‌ی زیادی وجود دارند. شما درکتابهایتان مانند رباعیات اوحدالدین کرمانی، آثار این شاعران و صوفیان کمتر شناخته شده را ترجمه کرده‌اید. چگونه با این اشخاص آشنا شدید؟ موقع معرفی آثار این اشخاص از  استقبال نشدن آثار توسط خوانندگان نگران نبودید؟
- وقتی داشتم برای تز استادی‌ام دنبال  موضوعی که توجهم را جلب کند می‌گشتم، یکی از همکاران و دانشجویانم که در حال حاضر در دانشگاه مدنیت تدریس می‌کند، در مورد یک نوشته که در کتابخانه‌ی دانشگاه استانبول دیده بود با من صحبت کرد. وقتی این نوشته را خواندم، فهمیدم که متعلق به اوحدالدین کرمانی است و خیلی هیجان زده شدم. در لابه‌لای این نوشته ی بسیار ارزشمند که از دوران سلجوقی باقی مانده‌است، اشعاری از شاعران دیگری مثل عمر خیام هم بود. یکی از کارهایی بود که با علاقه‌ی زیادی آن را انجام دادم. می‌خواستم این کارهم مثل تز دکترا و فوق لیسانس من از طرف انتشارات دانشگاه استانبول منتشر شود. ولی دانشگاه از نظر اقتصادی به مشکل برخورده بود و حتی پژوهشهای خود دانشگاه را هم نمی‌توانست منتشر کند. وارد بازار نشر شدم و به هر ترتیبی بود کتاب را منتشر کردم.

هنگام بررسی آثار شاعران کهن، منابع قابل اعتماد را چگونه انتخاب می‌کنید و چگونه از این منابع استفاده می‌کنید؟ تا به حال برای استفاده از منابعی که در ترکیه وجود ندارند، با کتابخانه یا سازمانی در ایران وارد تماس شده اید؟
- سئوال خوبی است. امپراتوری عثمانی، در مورد زمینه ی کاری من، دست نوشته های بسیار ارزشمند و قابل اعتمادی داشت و این آثار را در کتابخانه های خود محافظت می‌کرده است. در ترکیه کتابخانه‌هایی مانند توپقاپی، سلیمانیه، علی امیری افندی, سلیم آقا و کُیون اوغلی وجود دارند که از نسخه‌های خطی ارزشمندی محافظت می‌کنند. در این کتابخانه‌ها، آثار ارزشمند و قابل اعتماد بیشماری وجود دارد. اغلب از این آثار استفاده می‌کنم. برای آثاری که در ترکیه وجود دارند هم، مانند اتفاقی که برای منظومه‌ی ویس و رامین افتاد به منابع ایرانی مراجعه کردم. ولی تا به حال با هیچ سازمان و نهاد ایرانی کار نکرده‌ام، شاید هم فرصتش پیش نیامده‌است.

وقتی در مورد شعر فارسی صحبت می‌کنیم ابتدا نام شاعرانی مثل حافظ، سعدی و مولانا به ذهن می‌رسد. در ترکیه و به‌خصوص در میان دانشجویان رشته ی زبان و ادبیات فارسی، اطلاعات در مورد ادبیات ایران در چه حدی است؟ خوانندگان بیشتر به کدام شاعر علاقه دارند و خود شما به دانشجویانتان آثار کدام شاعر و یا نویسنده را پیشنهاد می‌کنید؟
- دانشجویان ترکیه، حافظ، سعدی و مولانا را می‌شناسند. معمولاً بدون این‌که در مورد ادبیات ایران زمینه ای داشته باشند وارد دانشگاه می‌شوند. وقتی کم کم با فارسی کهن و اشعار کلاسیک آشنا می‌شوند، سعی می‌کنند قدرت هنری اشعار و بار معنایی آنها را درک کنند. اشعار حافظ، کسانی که فارسی را خوب یاد گرفته اند را مسحور می‌کند. شگفت زده می‌شوند. سپس بعد از اینکه با شاعران کهن  مثل محمد فضولی، باقی، نفعی و ندیم آشنا می‌شوند، شروع به قضاوت درباره محتوای آثار می‌کنند. دائم سئوال «شعر کدام یکی قویتر است؟» را می‌پرسند.

دانشجویانی که در ترکیه وارد رشته ی زبان و ادبیات فارسی می‌شوند معمولا چه اهدافی را دنبال می‌کنند و به چه دلیل به این زبان گرایش پیدا می‌کنند؟
- خیلی از دانشجویان به این دلیل که در رشته‌ی مورد علاقه شان قبول نشده و می‌خواهند سریعتر هویت دانشجو پیدا کنند وارد این رشته می‌شوند و در حال تحصیل دوباره برای آزمون وروردی دانشگاه آماده می‌شوند و یا به فکر تغییر رشته می‌افتند. در این میان، میزان کسانی که  در سه انتخاب اولشان آگاهانه زبان و ادبیات فارسی را انتخاب کرده باشند شاید یک دهم هم نباشد. کسانی هم که وارد این رشته می‌شوند، کاملا آگاه هستند و واقعا می‌خواهند با فرهنگ شرق آشنا بشوند. همانطور که گفتم، خود من هم ابتدا به‌ساکن، ناآگاهانه و از سر اجبار وارد این رشته شدم ولی بعد از اینکه با این زبان آشنا شدم فهمیدم که چه رشته ی زیبا و لذت بخشی را انتخاب کرده ام. برای همین هم تصمیم گرفتم این رشته را تا انتها دنبال کنم.

نظرتان در مورد آثار شاعران و نویسندگان ترکیه ای که به فارسی ترجمه شده اند چیست؟ با مترجمانی که این آثار را ترجمه کرده‌اند ارتباط یا همکاری داشته اید؟
- این ترجمه ها ابتدا با آثار کوتاهی مثل شعری که یحیی کمال بیاتلی برای حافظ سروده بود یا کتاب جاهد صدقی تارانجی آغاز شد. سپس تقریباً تمام اثرهای عزیز نسین به فارسی ترجمه شد. ولی متاسفانه مترجمهای این کتابها، در هنگام ترجمه ی این آثار افکار خودشان را هم بیان می‌کردند و به ترجمه کاملا پایبند نماندند. در ادامه ی این حرکت، آثار عبدالقادر گولپینارلی به فارسی برگردانده شد. در دنیای ادبیات امروز هم آثار نویسندگان بزرگی مثل یاشار کمال و اورهان پاموک به فارسی ترجمه شده‌است. ترجمه ی کتاب «دریا قهر کرد» از یاشار کمال را خواندم، ترجمه ی خوب و درستی بود. برخی مترجمها، همکار من در دانشگاه هستند ولی هیچوقت وارد کار مشترکی نشده‌ایم. دلیل این  همکاری نکردن هم، وقت گیری و خسته کننده بودن کار لغتنامه ای بود که در دست داشتم،حساسیت نشان دادن افرادی که می‌خواستند با من کار کنند و نداشتن تسلط کافیشان به زبان ترکی استانبولی هم بی‌تاثیر نبود.
افراد دانشگاهی یا غیر دانشگاهی ای که می‌خواستند با من کار مشترک کنند، بیشتر در زمینه های مکالمه‌ی فارسی برای ترکها یا کتاب‌های درسی بوده است. ما، استادان دانشگاههای ترکیه این کارها را قبلا انجام داده ایم. برای اینکه جامعه‌ی ادبی ترکیه را با ادبیات فارسی آشنا کنیم، 30 سال هرکاری را که از دستمان برمی آمد انجام دادیم. به طور مثال همانطور که گفتم همین اواخر منظومه ی 9 هزار بیتی ویس و رامین را منتشر کردیم. خدا را شکر ما کوتاهی ای نمی‌کنیم و دچار غرور و کبر نمی‌شویم و کارمان را ادامه می‌دهیم. از طرف مقابل هم انتظار مشابه این فعالیتها را داریم.

شخصیتها و یا شاعرانی مثل مولانا که نقطه ی اشتراکی بین ادبیات ترکیه و ایران محسوب می‌شوند، بیشتر از اینکه باعث نزدیکی این دو ادبیات شود،  باعث ایجاد یک رقابت برای مالکیت آنها شده‌اند. به نظر شما برای این‌که این نقاط مشترک بیشتر باعث ایجاد رابطه ی فرهنگی بشود و به پیشرفت فرهنگی دو کشور کمک کند چه کارهایی باید انجام داد؟
- هر دو طرف هم دارای یک احساس مالکیت بی دلیل هستند. در مورد ملانصرالدین باید بگویم تا جایی که من می‌دانم این شخصیت بوسیله ی ترکهای آذربایجان به ایرانیان معرفی شده‌است.
بحث مولانا هم متاسفانه هنوز به یک شکل عجیبی ادامه دارد. مولانا به این دلیل که تمام آثارش را به زبان فارسی گفته است، در چارچوب زبان و ادبیات فارسی مورد بررسی قرار می‌گیرد. از طرفی دیگر هم چون در ترکیه هم زندگی کرده و قالبهایی مانند غزل، قصیده، رباعی و مثنوی را وارد این ادبیات کرده است، جزو بنیانگذاران ادبیات ترک محسوب می‌شود. مولانا شاعری برای تمام دنیاست. اگر یک انسان هفت قرن بعد از درگذشتش، هنوز هم در قلب دوستدارانش زنده است، نشان دهنده ی فرهنگ و میراثی است که از خود باقی گذاشته است.
ما ترکها سعی می کنیم خیلی فقط دور محور خودمان نچرخیم. برای اثبات این حرفم علاقه ای که همواره به زبان و ادبیات فارسی نشان داده ایم و رشته ی زبان و ادبیات فارسی که در بسیاری از دانشگاهها تدریس می‌شوند را می‌توان پیش‌کشید. انتظار اینگونه حرکات مثبت را از طرف ایران هم داریم.

در دنیا بیشتر ادبیات کلاسیک ایران را می‌شناسند، اما شما برخلاف رسم معمول سعی در معرفی آثار معاصر ایران هم کرده‌اید و این یکی از ویژگیهای جالب توجه آثار شماست. با ادبیات معاصر ایران چگونه آشنا شدید و کدام اثر یا نویسنده در شما بیشتر اثر کرده است؟
- این موضوع، یکی از موضوعات اصلی تشکیل دهنده ی تز دکترای من بود. ادبیات ایران در 25 سال دوم قرن بیستم میلادی دوباره قدرت گرفت. تحقیقات جدیدی در مورد شعر و آثاری شبیه آثار اروپا شکل گرفت. ادبیات ایران امروزه در حد استانداردهای جهانی است. دو صادق، صادق هدایت و صادق چوبک که بنیانگذاران داستانهای شبه اروپایی بودند و نماینده‌ی ادبیات زندان، بزرگ علوی توجه من را جلب کردند. از بین این سه نویسنده، آثاری از صادق هدایت را که فکر می‌کردم در ترکیه هم از آن‌ها استقبال می‌شود  ترجمه کردم.
از طرفی دیگر وقتی درباره ی شکل گیری ادبیات معاصر ایران تحقیق می‌کردم، از منابع مهم فارسی هم استفاده می‌کردم. بعضی از این آثار هنوز هم جزو منابع دسته اولی هستند که مورد استفاده قرار می‌گیرند. آثاری مانند «از صبا تا نیما» نوشته ی یحیی آرین پور ویا کتابهایی که ذبیح‌الله صفا، صادق رضازاده شفق و سعید نفیسی در ایران و یان ریپکا و توماس براون در اروپا  در مورد تاریخ ادبیات نوشته اند هم اهمیت بسیاری دارد. کتابی که ذبیح الله صفا در مورد تاریخ ادبیات نوشته‌است، از جهاتی ادامه ی راه تذکره نویسی در ادبیات ایران بوده است.

عکس العمل خوانندگان ترک به آثار ادبی معاصر ایران چگونه است؟ آیا پیشداوری ای در مورد این‌که این آثار هم شبیه آثار کلاسیک ایرانی هست وجود دارد و یا به این آثار با یک دید متفاوت نگاه میکنند؟
- یک زمانی وقتی به خوانندگان ترک در مورد ادبیات ایران می‌گفتیم، فقط حافظ و سعدی و مولانا را می‌شناختند. هزاران سال است در کنار هم و با دو فرهنگ آمیخته با هم زندگی می‌کنیم ولی از همدیگر خبر نداریم و این هیچ توجیه منطقی ای ندارد، تنها توجیه سیاسی دارد! دانش آموختگان نسل من و نسل بعد از من شروع به ترجمه ی آثا ایرانی کردند و به‌این صورت جامعه ی ترکیه که تشنه ی ادبیات شرق بود، شروع به آشنایی با ادبیات ایران کرد. افرادی تربیت شدند که فارسی را به خوبی یاد گرفتند. این تعداد افراد در طول زنگیشان می‌توانستد حتی یک اثر از خودشان باقی بگذارند، حتی خود ما هم باید این کار را بکنیم. فقط وقتی بدون هیچ تعارفی از خودمان انتقاد کنیم می‌توانیم مسائل را حل کنیم. گفتم فارسی را خوب بلد باشند ولی باید اضافه کنم این هم کافی نیست، ترکی را هم باید کامل بلد باشند. اینکه بگوییم ما اهل ترکیه هستیم کفایت نمی کند. فداکاری می‌خواهد. یک اثر خارجی را به زبان ترکی ترجمه کردن کار هر کسی نیست. باید با پشتکار زیاد کار کرد. خود من سی سال با پشتکار فراوان کار کردم و معتقدم وظایف اینگونه انجام می‌شوند. در کارهای فرهنگی سود مالی آنطور که انتظار می‌رود نیست. این کار بیشتر شبیه یک عشق یکطرفه است.

اگر بخواهیم میان ادبیات ایران و ترکیه مقایسه‌ای انجام دهیم، این دو فرهنگ بسیار نزدیک به هم از کجا به بعد از هم فاصله گرفتند؟ چرا این دو ادبیات فقط با کارهای مشترکی که در ادبیات کهن انجام شده است، محدود شده اند؟
- ادبیات کهن ایران در قرن هفتم دوران اوج خود را تجربه کرد و در قرن نهم، با عبدالرحمن جامی به پایان رسید. مردم ترکیه هم در کنار ادبیات بومی خودشان، ادبیات ایران را برای ادبیان دیوانی که کم کم در حال شکل گیری بود الگو قرار دادند و این یک امر کاملاً طبیعی بود. برای مثال ادبیات انگلیس هم در در قرنهای 14 و 15 میلادی ادبیات فرانسه را برای خودش الگو قرار داده بود. در ادبیات ترک طی سالها شاعران بسیار بزرگی تربیت شدند که بعد از مدتی باعث کافی نبودن مضامین شعر فارسی در ادبیات ترک شد و شاعران ترک شروع به وارد کردن زندگی روزمره به شعر کردند. به عنوان کسی که اشعار حافظ و سعدی و مولانا را ترجمه کرده است، می‌توانم بگویم آثار شاعری مانند محمد فضولی، بااشعار حافظ قابل قیاس است و حتی در برخی موارد تعابیر او از حافظ هم قویتر به‌نظر می‌رسد. متاسفانه دوستان ایرانی که ترکی استانبولی را به خوبی نمی دانند این حرف من را ممکن است اغراق آمیز بدانند. به کسانی که به این موضوعات علاقه دارند پیشنهاد می‌کنم ابتدا زبانهای ترکی عثمانی و ترکی آناتولی را یاد بگیرند. ترکی به نسبت فارسی زبان سخت‌تری محسوب می‌شود ولی از نظر صرف افعال از فارسی قویتر است. از طرفی دیگر کلمات فارسی و عربی را هم وارد زبان خود کرده و حتی در برخی موارد برای نیاز خودشان، کلماتی که حتی در این زبان وجود ندارد را تولید کرده اند.
بزرگترین علتی که باعث گسستن این دو ادبیات شد را باید در وقایع تاریخی بررسی کرد که نیازمند اطلاعات تاریخی و جامعه شناسی دقیقی است.

اینکه اورهان پاموک به عنوان یک نویسنده ی ترک جایزه نوبل را دریافت کرد ویا اینکه نویسنده های ایرانی هم جزو برندگان جایزه‌های معتبر بین المللی هستند، توجه سایر کشورها به آثار نویسندگان این دو کشور نزدیک به هم را نشان می‌دهد. به نظر شما جایگاه ادبی ایران و ترکیه در چه سطحی قرار دارد و برای بهبود این جایگاه در جهان چه کارهایی باید انجام داد؟
- قبل از هرچیزی باید به کارهای ترجمه که سالهاست مورد کوتاهی قرار می‌گیرند دقت بیشتری کرد. برای همکاری علمی میان دو کشور صدها اثر قابل ترجمه وجود دارد. همه نمی‌توانند فارسی و یا ترکی را به صورت کامل یاد بگیرند. با تشویقهایی که صورت می‌گیرد باید به افرادی که زبانها را کامل بلدند انگیزه داده شود و راه را برای فعالیت آنها هموار کرد. هر وقت این کارها انجام شد، بقیه ی کارها هم خود به خود جای درست خود را پیدا می‌کنند. در این مورد وظایف مهمی روی دوش وزارت فرهنگ و دانشگاهها قرار دارد.
در دانشگاههای ما متاسفانه یک دید عجیبی وجود دارد. در رشته ی مربوط به تحصیلات خودت، برای دو فرهنگ کارهایی ارزشمند انجام می‌دهی ولی این کارها کمترین توجه را جلب نمی‌کنند. در کل دید و نگرش ها هم باید اصلاح شود.
نباید فراموش کنیم، از قرنهای 18 و 19 میلادی شرق شناسانی که در اروپا زندگی می‌کردند، به خاطر ترجمه هایی که از آثار شرقی انجام می‌دادند در حد یک دانشمند درجه یک به حساب می آمدند. برای فعالیت آنها همه زمینه ها آماده می‌شد و آثارشان را به راحتی منتشر می‌کردند.

در مورد آثار نویسندگان و شاعران ایرانی که در ترکیه منتشر شده‌است چه فکر می‌کنید؟ برای بیشتر شناخته شدن این کتابها و به طور کلی ادبیات ایران چه کارهایی باید انجام گیرد؟
- در ترکیه، علاوه بر آثار ادبی، آثار فلسفی هم طی 15-10 سال اخیر به ترکی ترجمه و منتشر شده است و بعضی از این ترجمه‌ها کیفیت بالایی دارند.
برای بهتر شناخته شدن ادبیات ایران باید از فعالیتهای ترجمه و لغتنامه حمایت بیشتری کرد. به عنوان یک مثال ساده کتاب لغتنامه‌ی فارسی به ترکی و ترکی به فارسی که طی سی سال گردآوری کرده ام، به دلیل هزینه ی نشر بسیار بالا 3-4 سال است که در نوبت نشر قرار دارد. وقتی در مورد میزان هزینه تخمین می‌زنیم، انتشارات نگران می‌شود.

برخی، ادبیات ترکی را ادامه ی ادبیات فارسی می‌دانند. به عنوان شخصی که بر روی این دو ادبیات تسلط کامل دارد، نظر شما در این مورد چیست؟
- همانطور که گفتم ادببات فارسی از قرن هفتم هجری به مدت دو قرن به عنوان الگویی برای ادبیات ترک قرار گرفت. بعدا ادبیات ترک دیگر نیازی به الگویی نداشت و ادبیاتی موفق تر از ادبیات ایران را تشکیل داد. فرهنگ عامه هم در طرفی دیگر قرار داشت. به تمام دوستداران ادبیات  ایرانی در ترکیه توصیه می‌کنم بعد از یادگیری ترکی استانبولی، در مورد فرهنگ عامه ی ترکیه هم تحقیق کنند. اگر به عنوان یک شخص بی طرف این ادبیات را بررسی کنیم، غنای این فرهنگ و ادبیات را درک خواهیم کرد.

در حال حاضر مشغول انجام چه پروژه ای هستید؟ برای کارهای بعدیتان چه موضوعاتی را مد نظر دارید؟

- الهی نامه‌ی عطار نیشابوری را به صورت منظوم به ترکی ترجمه کردم و الان مراحل نهایی ویرایش را طی می‌کند. بعد از این می‌خواهم کتاب سندباد نامه را که از نظر دشواری حداقل در حد ویس و رامین است ترجمه کنم و بعد هم کتاب مصیبت نامه ی عطار را ترجمه خواهم کرد.
مدتی آثار ادبیات معاصر ایران را ترجمه نمی‌کردم ولی ممکن است ترجمه‌ی رمان «شوهر آهو خانم» از علی محمد افغانی را ترجمه کنم. کتاب بسیارحجیم و بزرگی‌ست.
می‌خواستم یک کتاب خود را در مورد تاریخ ادبیات ایران هم بنویسم که خوشبختانه یکی از همکارانم به اسم پروفسور دکتر نعمت ییلدیریم این کار را برعهده‌‌گرفت.
فعلاً تمام تمرکزم را معطوف به دیوان محمد فضولی کرده‌ام. در این کتاب اشعار با حروف عربی، اشعار با حروف لاتین و برگردان اشعار به زبان ساده قرار خواهد گرفت. تقریباً در اواسط کار هستم. خیلی با دقت کارم را ادامه می‌دهم ولی از این کار در حد ترجمه ی اشعار حافظ لذت می‌برم.
خیلی هم علاقه دارم در مورد گذشته ی تاریخی فرهنگ ترکیه و ایرانی کتابی بنویسم که البته این کار نیازمند آمادگیهای بسیار زیادی است. اگر کارهای زیرساختی تکمیل شده بود با خیال راحت این کار را شروع می‌کردم ولی فعلاً احتمال کمی برای انجام این کار وجود دارد.

کارها و فعالیتهای شما از طرف دولت ایران چطور استقبال شد؟ می‌دانیم دولت ایران برای این فعالیت ها از شما قدردانی کرده و جوایزی داده است. این جوایز چه تاثیری روی کارتان داشته‌است؟
- دولت ایران در سال 1390 به دلیل فعالیتهایی که در زمینه ی زبان و ادبیات فارسی و روابط ایران و ترکیه داشتم به من عنوان پژوهشگر برتر را به همراه جوایزی اعطاکرد. به خاطر ترجمه ی کتاب ترانه های خیام هم به عنوان مترجم برگزیده انتخاب شدم. برای من و در نتیجه برای ترکیه افتخار بزرگی بود. ارزش آن برای من حتی  با ارزشتر از جایزه نوبل بود. احساس قدردانی در من انگیزه شد برای آماده کردن آثاری با کیفیت بهتر. 

به عنوان سئوال آخر می‌خواستم نظرتان را در مورد خبرگزاری کتاب ایران که با هدف انعکاس اخبار روز کتاب وصنعت چاپ فعالیت دارد بپرسم.
- راستش نخستین بار از طریق همین مصاحبه با خبرگزاری کتاب آشنا شدم. وقتی فقط درگیر کار پشت میز می‌شوم دیگر فرصتی برای فعالیتهای دیگر پیدا نمی‌کنم. برای خبرگزاری و شما آرزوی موفقیت می‌کنم و سال نو میلادی را شادباش می‌گویم.
 
گفت‌و گو و ترجمه: آیدین قره یاضی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها