به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اين كتاب كه از سوي «كتابسراي تنديس» منتشر شده است، مشتمل بر پنج داستان كوتاه است. مجموعه داستان «همين حالا داشتم چيزي ميگفتم» اين نويسنده نيز سال گذشته (1389) در قفسه كتابفروشيهاي جاي گرفت.
آرام در اين مجموعه با در نظر داشتن نگاه توصيفي و تصويري به نوعي زبان داستاني خاص دست يافته است و داستانهاي او از اين منظر مخاطب را به نوعي فضاي احساسي عميق و نمايشي نزديک ميكنند.
اين مساله در نخستین داستان اين كتاب كه «فانوس» نام دارد، نمودي خاص يافته؛ داستاني كه با توصيفاتي دقيق از حال و هواي دريا و زندگي ساكناني در اطراف آن، تخيلي ظريف را نيز در دل خود شكل داده است و اين چيدمان ذوقي، مخاطب را از نوعي پايانبندي مبتكرانه آگاه و او را تا پايان داستان همراه ميكند.
در بخشي از داستان «فانوس» اين كتاب آمده است: «آن شب به نحو دردناكي بيدار مانديم. وقتي امواج به در خانه چوبي خانه خورد و كوبهها را به صدا درآورد، ميدانستيم كه به جز دريا كس ديگري پشت در نيست. مجبور ميشديم به مادر بگوييم، وقتش رسيده تا اسباب و اثاثيه را جمع كنيم. او ميگفت محال است كه تكان بخورد؛ چون روبروي دريا نشسته كه روزگاري شوهرش، به اميد برگشتن، به سلامت از آن چارچوب گذشته بود....مادر ميگفت او دوبار در اين درگاهي پيدا ميشود و دوباره برايمان دست تكان خواهد داد...»
«به چشمهاي هم خيره شده بوديم»، نوشته احمد آرام، زمستان امسال (1390)، با شمارگان هزار و 500 نسخه از سوي انتشارات «كتابسراي تنديس» راهي بازار كتاب شد. اين كتاب 135 صفحه و قيمت آن سه هزار تومان است.
«درههاي ماهزده»، «راگا»، «خردهروايتهاي منطقةالبروج» و «شب بهيادماندني» نام برخي از داستانهاي اين كتابند.
نويسنده اين مجموعه اين روزها رمان «بداههگويي حلزونهاي پسر» را به نشر «افق» سپرده است.
احمد آرام متولد شيراز و فارغالتحصيل رشته هنرهاي نمايشي و داستاننويس و كارگردان است. وي در حال حاضر به تدريس بازيگري و فيلمنامهنويسي مشغول است.
چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۰ - ۱۳:۲۶
نظر شما